السلام علیکم و رحمة اللّه. اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسماللّه الرحمن الرحیم. الحمدللّه رب العالمین. والصلاة والسلام على سیدنا و نبینا ابىالقاسم محمد. صلى اللّه علیه و على آله الطیبین الطاهرین و لعنهاللّه على اعدائهم اجمعین من الان الى قیام یوم الدین.
تسلیت عرض مىکنم شهادت جانگداز هفتمین خورشید پر فروغ امامت حضرت امام موسى بن جعفر علیهالسلام را محضر شما سفیران نور شما عالمان دین که هر کجا که حاضرید آنجا دین حاضر است. بحثى که مناسب دیدم در این جمع به مناسبت این ایام محضرتان تقدیم کنم آسیبشناسى دینى از نگاه امام کاظم علیهالسلاماست. ندیدم این بحث جایى مطرح شده باشد مسجد کانون دین است و عالمان دینى سخنگویان دین. جا دارد که در این عرصه بیندیشیم که چه چیزى به دین آسیب مىرساند. که حفظ هر کالاى نفیسى بخشى از آن مربوط به آسیبزدایى است. هر کالاى نفیس اگر آسیبزدایى نشود. همان آسیبها از بینش خواهد برد. بحث را با مقدماتى مطرح کنم تا برسم به آسیبشناسى.
1 ـ جایگاه دین چیست؟ نفیسترین و ارزشمندترین سرمایه انسان دین است. با دین آدم معنا پیدا مىکند منهاى دین پوچ و پوک است. لذا خداوند نعمت بعثت را بالاترین نعمت مىداند: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً ». خداوند نعمت عظیمى به مردم داد. با دین آدم هویت پیدا مىکند سلام خدا بر مولا على که هرچه مىگوید اعطاى در کلام است در غرر هست که فرمود الدین اشرف النسبین. یعنى آدم دو هویت دارد یکى هویت شناسنامهاى، هویت شناسنامهاى را آدم مىداند چى قلم مىزند پدر، مادر اما هویت اصلى آدم دین اوست. و آن اشرف النسبین است. در کلامى که علامه مجلسى در بحار صفحه 418 نقل کرده مولا فرمود:
«لا حیاة الا بالدین». اصلاً زندگى با دین معنا پیدا مىکند.
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا للّهِِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ».
در کلام دیگر مولا فرمود: دین بستر عزت انسان را فراهم مىکند. خدا وقتى بخواهد فردى را عزیزش کند، خیر برساند. جامعهاى را به عزت برساند، آن فرد و جامعه را به سمت دین سوق مىکند. توفیق دین و دینمدارى را فراهم مىکند. فرمود: خداوند وقتى کسى را بخواهد برگزیند دیانت را به او الهام مىکند. بنابراین دین نعمت است و بالاترین نعمت.
2 ـ باید از این نعمت از این کالاى عزیز: ـ خلاف است که تعبیر به کالا مىکنیم ـ از این کالاى نفیس باید با عمق جان پاسدارى کرد. روایت زیبایى است از امیرالمؤمنین على علیهالسلام در کتاب شریف اصول کافى جلد 2 ، صفحه 216 فرمود: «وقتى گرفتارى پیش آمد مالتان را فداى جانتان کنید».
طبیعى است و واذا حضرت نازلة فاجعلوا انفسکم دون دینکم. اگر حادثهاى پیش آمد که یا باید جان بدهى یا دین. جان بده دین نده. جانتان را فداى دینتان کنید. و نابود شده آن کسى است که دینش از بین رفته باشد و غارت زده آن کس است که دینش به غارت برود. پس پاسدارى از دین وظیفه تمام کسانى است که عشق به دین دارند.
3 ـ پاسدارى از هر چیزى دو بخش دارد. بخشى از آن اقدامات ایجابى است. بذر را باید بیفشاند، آبیارى مناسب صورت بگیرد تا این بذر به بار بنشیند. بخشى از اقدامات هم اقدامات سلبى است. باید سمپاشى کنند درخت را باید حرس کنند. باید آفات را بزدایند، علفهاى هرزه را بزدایند تا این درخت، این بذر، این نهال به بار بنشیند. بنابراین نمىتوان به صرف تبیین دین قانع بود.
باید آسیبها را هم شناخت. با آسیبها مقابله کرد تا دین بصورت شفاف و آن چنان که هست مطرح شود و ما بر این باور هستیم اگر دین بصورت شفاف و آن چنان که هست مطرح شود با شفافیتى که وجود مقدس خاتم الانبیاء محمد مصطفى صلىاللهعلیهوآله عرضه کردهاند به گونهاى که اهلبیت مطرح کردهاند اگر مطرح شود تمام دلها را عین آهن ربا به طرف خودش مىکشد. «ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا». «اگر مردم زیبایىهاى کلام ما را بفهمند مطیع ما خواهند شد».
با این دو مقدمه. مىخواهم وارد سومین مقدمه بشوم.
آسیبها چیست؟
اولین آسیب از نگاه آقا امام کاظم صلوات اللّه و سلامه علیه. ورود جاهلانه در دین است. ورود جاهلانه در دین یعنى:
1 ـ عمل به غیر علم. عمل به غیر علم یعنى اینکه انسان نمىداند دین چه مىگوید با سلیقه خودش یک چیزى را دین تلقى کند وجود مقدس نبى اکرم فرمود کسى که ورود غیرعالمانه در کار داشته باشد فسادش بیش از صلاحش است.[1]
در یک روایت دیگر مولا على مىفرماید: «ایاکم و الجهال من المتعبدین». «بپرهیزید از عبادت گران جاهل».
آنهایى که پیش خودشان براى چیزى فضیلت خلق مىکنند و دیگران را هم به این سمت و سو مىکشانند. والفجار من العلماء بترسید از عالم بىدین.
امام راحل عظیمالشأن در سخنى فرمود: «من عالم فاسد را از هر ساواکى بدتر مىدانم. چون به نام دین به کام شیطان».
خوب عمل به غیر علم مصداق ورود جاهلانه در دین است. عرض مىکنم محضر شما بدتر از این 2 ـ قول به غیر علم است. چرا؟ چون قول به غیر علم اغواگرى هم هست.
توش اضلال و گمراهى هم هست. وجود مقدس امام کاظم از پدران بزرگوارش از نبى اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل فرمود: «من افتى به غیر علم لعنته ملائکة السماء و ملائکة الارض». «آن کس که فتواى غیرعالمانه بدهد ملائکه آسمان و ملائکه زمین لعنتش مىکنند».
اینگونه تعابیر معنایش این است بطور کلى از رحمت خدا دور مىشود.
به خاطر اینکه ملائکه واسطه فیضند. والمدبرات امرا. از کانال آنهاست که رحمت الهى مىرسد. کسى که با دین بازى مىکند در حقیقت این از رحمت خدا دور مىشود عاقبت بدى هم دارد. عاقبت بد. آن کس که حریم دین را نگه نمىدارد. بحارالانوار جلد 2، صفحه 122.
یک روایت زیباى دیگرى از امام کاظم دیدم خیلى تازه بود براى من امام کاظم علیهالسلام از نبى اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل مىکند که اتقوا تکذیب اللّه بپرهیزید از اینکه خدا به شما بگوید دروغ مىگویى. «قیل یا رسول اللّه و کیف ذاک». «چطور مىشود که خدا آدم را تکذیب مىکند».
«قال یقول احدکم قال اللّه فیقول اللّه عزوجل کذبت». مىگوید خدا فرموده. خدا مىگوید من کى گفتم، من نگفتم.
«و یقول لم یقل اللّه» یک جایى هم تکذیب مىکند مىگوید خدا نگفته. فیقول عزوجل کذبت قلته. از کجا مىدانى من نگفتم دروغ مىگویى من گفتمش.
این قول به غیر علم آفت دین است. بیشترین آفتهایى که ما امروز در عرصه ورود خرافات به حوزه دین داریم از کانال همین کسانى است که قول به غیرعلم دارند. جاهلانه یک مطلب ضعیفى را از یک جایى دیده. بىمهابا نقل مىکند بدتر از آن مىسازد و مىگوید. حالا گاهى وقتها یکى یک چیز ضعیفى را توى یک کتاب ضعیفى دیده. بدتر از این است که خودش مىسازد. این از مصادیق بسیار بارز قول به غیرعلم و مشمول لعنت ملائکه سماء و زمین است. لذا شما افاضل، بزرگان، سفیران نور و بندهاى که افتخار مىکنم در این لباس هستم و همراه شما عزیزان باید سخت مراقب باشیم. نه تنها در ماه رمضان. که دروغ بستن بر خدا و پیغمبر حرام است. همیشه مراقب باشیم گفتار عالمانه باشد. این نیاز به تفقه در دین دارد. تفقه در دین اما اجتهادا و اما تقلیدا تاچیزى براى ما روشن و ثابت نشده که جزو دین است نگوییم. سوره توبه آیه 122 آیه نفر.
«فَلَوْلاَ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ».
اول تفقه است. اول دینپژوه بشوند دین آشنا بشوند بعد لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم. سوره یوسف آیه 108 قل هذه سبیلى ادعوا الى اللّه على بصیرة انا و من اتبعنى.
با بصیرت مردم را به سوى ذات مقدس ربوبى مىخوانم خودم را و همراهانم را. ولى على علیهالسلام در غرر فرمود: پاسداران دین آنها هستند که دین خدا را اقامه مىکنند و احاطه بر مجموع دین دارند. احاطه بر مجموع دین با خواندن کتاب فارسى بدست نمىآید. با خواندن عربى آسان و صرف ساده تنها بدست نمىآید. احاطه در مجموع دین حداقل، اقل 20 سال مدام تحصیل حوزهاى لازم دارد که یک دوره فقه را ببیند یک دوره اصول را ببیند یک دوره فلسفه را ببیند. یک دوره رجال را ببیند یک دوره حدیث را ببیند تا احاطه از جمیع جوانب داشته باشد.
وجود مقدس خاتم الانبیاء محمد مصطفى فرمود: «ان دین اللّه لم یرسله الامن احاطه من جمیع الجوانب». «کسانى مىتوانند حامى دین باشند که احاطه بر دین داشته باشند از جمیع جوانب».
بنده به سهم خودم به عنوان طلبهاى که کار اصلىام را تدریس مىدانم خطابه در حاشیه کار بنده است. اینکه مداح یا سخنران بشود. این رشد است مداحان عزیز محترمند نمک مجالس دینى هستند قدرشان را ما مىدانیم اما باید هر چیزى در جاى خودش باشد. عالم دینى، خطیب باید عهدهدار تبیین دین باشد. مداح اهلبیت مدح اهلبیت را بخواند. روضه اهلبیت را بخواند. روضه درست اهلبیت را بخواند. هر چیزى در جاى خودش. چند بار گفتم این را باز هم مىگویم چون خطر را همچنان احساس مىکنم در حوزه تبلیغ بانوان، خانمهاى تحصیل کرده حوزه مىتوانند سخنران خوبى باشند چون آنها هم مثل آقایان فقه دیدند اصول دیدند تفسیر دیدند اما خانم جلسهاى بىسواد که یک روز بحثهاى طلبگى را نخوانده نمىتواند سخنگوى دین باشد. قدم به قدمش قول به غیر علم است. رفتم دیدن یکى از مراجع بزرگ. اون مرجع بزرگوار گفت خانمم شرکت کرده در یکى از این مجالس روضههاى زنانه آن خانم جلسهاى گفته است که بعد از شهادت سیدالشهداء دیگر ما حق نداریم لباس روشن بپوشیم حتى براى شوهرهایمان. خوب این دروغ فقط از فکر یک خانم جلسهاى بىسواد در مىآید. و الا اگر سوادى باشد این حرفها نیست. اگر فضل علمى باشد در دین مطالب سست و بىمایه نیست. این حرف که شب اول ربیع یا شب اول ماه شوال کسى برود درب چند تا مسجد را بزند آب بپاشد شمع روشن کند حاجاتش مستجاب مىشود این جز در چرته بىسوادهاى خانم جلسهاىها نیست. بنده عرضم این است که دین گوهر قیمتى است در این عرصه باید افرادى وارد شوند که قول به علم داشته باشند به خودم سفارش کردم و بارها هم سفارش مىکنم یکى از بزرگان مىگفت من اگر سوره قل هو اللّه را هم اگر بخواهم بخوانم باید مطالعه کنم. بدون مطالعه من حرف نمىزنم. چرا بىمطالعه حرف مىزنیم. کوثر قرآن را داریم کوثر روایات عترت صلوات اللّه علیهم اجمعین را داریم. مردم ما مردم فهیمى هستند. ببینید خطیبى مطالعه کرده حرف مىزند استقبال مىکنند از خطابهاش. گاهى وقتها برخى از ماها انتظار داریم بىمحتوا سخن بگوییم. بىمایه سخن بگوییم بدون مطالعه سخن بگوییم مردم هم استقبال کنند. این نمىشود این اجتماع نقیضین است. تمرین خطابه خوب است. ما طلبهایم. طلبهاى رفت پیش آقاى فلسفى براى تمرین خطابه برنامه ایشان هم این بود که 10 دقیقه کسى صحبت مىکرد و توى این 10 دقیقه هم باید خطبه مىخواند هم حدیث مىخواند هم ذکر مصیبت مىکرد مىآمد پایین. بنده 2 سال افتخار شاگردى این درس خطابه آقاى فلسفى مرحوم را دارم. طلبهاى رفت منبر اولش یک حرف نامربوطى گفت. آقاى فلسفى بهش گفت بیا پایین معلوم مىشود تو به درد خطابه نمىخورى. آن آقاى طلبه برگشت گفت آقاى فلسفى من یک چیزى مىخواهم بگویم خواهش مىکنم شما مرا دعوا نکنید. گفت بگو. گفت آقاى فلسفى راز اینکه من اینطورى وارد شدم دلیلش این است 10 سال است لاى کتاب را باز نکردم. آقاى فلسفى آمپرش رفت بالا. گفت واللّه تو به خدا خیانت کردى. تو به پیغمبر خیانت کردى. تو به امیرالمؤمنین خیانت کردى. تو به عالم خطابه خیانت مىکنى. 10 سال است که لاى کتاب را باز نکردى خوب معلوم است منبر مىشود بىمحتوا. جوانها استقبال نمىکنند بعد هم مىگوید استقبال جوانها کم شده. استقبال جوانها و مردم هیچ کم نشده. اگر ما آگاهى به علم الهى داشته باشیم، استقبال همچنان هست. پس اولین آسیب قول به غیر علم، عمل به غیر علم. یا ورود جاهلانه در عرصه دین است.
2 ـ تحمیل سلیقه خود بر دین. دین یک واقعیتى است که اصول و فروعش را وجود مقدس خاتم الانبیاء محمد مصطفى صلىاللهعلیهوآله و فرزندان معصومش آوردند.
دین را باید آنگونه که آنها ترسیم کردند ترسیم کنیم. نه آنگونه که خود مىخواهیم یا دیگران مىخواهند این هردو آفت است اگر دین را آنگونه ترسیم کنیم که خود مىخواهیم دین سر از قیاس درمىآورد سر از استحسان در مىآورد. سر از قول به راى در مىآورد. سر از بدعت درمىآورد. و سر از آفات دیگرى که اهلبیت فرمودند.
و یا بخواهیم سلیقههاى دیگران را تحمیل کنیم. آیاتى که در قرآن کریم این مضمون را دارد. که اتباع هوا نداشته باشید. من معتقدم بخشى از اتباع هوا همین است که ما در تبیین دین سلیقه خودمان را و یا سلیقه دیگران را براى اینکه منبر ما بگیرد بیائیم سلیقه دیگران را ولو غلط هم هست بر دین تحمیل کنیم. سوره قصص آیه 50 : «وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنْ اللّهِ».
به اعتبار هوى سوره ص آیه 26 : «وَلاَ تَتَّبِعْ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ». این یعنى همین تحمیل سلیقه. از مصادیقش همین است نمىگویم تنها مصداق.
«وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ». استقامت در دین داشته باشد اونها هر روز یک پیشنهاد براى شما مىآورند
یک قرآنى غیر از این بیار این قرآن شما به بتها بد گفته ما یک قرآنى مىخواهیم که خیلى به بتها بد نگوید. تبدیل کن این قرآن را.
پیامبر ما گوش به این حرفها نده. اتباع هواى اسمش قیاس است. که حضرت امام کاظم علیهالسلام در چند روایت به شدت نکوهش مىکند راوى مىگوید که به امام کاظم گفتم آقا کسانى هستند از اصحابتان شرفیاب حضور پدرتان شدند یا حضور جدتان شدند. مطالب و معارفى از آنها گرفتند و گاهى یک مسئله پیش مىآید اینها نمىدانند نظر باباتون چیه؟ نظر جدتان چیه؟ نظر شما چیه؟ آیا شما اجازه مىدهید که «ان یاخذوا بالقیاس» یعنى با سلیقه خودشان جواب بدهند.
قال لا. بدبختى پیشینیان همین بود که قیاس کردند. «و قلت لکم لم تقول ذلک». چطور مىفرمایید بدبختى پیشینیان این بود «فقال انه لیس شى الا و قد جاء بالکتاب و السنة». در کتاب و سنت هرچى بخواهید هست تا روز قیامت این کتاب میلهاى جان بشریت را سیر مىکند منتها گفت:
چو بشنوى سخن اهل دل نگو که خطاست/ سخنشناس نئى جان من خطا اینجاست
اسلام را نمىفهمد مىگوید اسلام نظام سیاسى ندارد. اسلام را نمىفهمد مىگوید من و حزب من مىگوید که اسلام نظام اقتصادى ندارد. اسلام را نمىفهمد مىگوید به نظر ما اسلام با لیبرالیسم سازگار است. لیبرالیستى که مبنایش الحاد است. مبناش ضدیت با ذات مقدس ربوبى و آزادى و ولنگارى است کسى که نمىداند اسلام چیست؟ اینچنین قضاوتهاى جاهلانه مىکند. فرمود هرچى بخواهى در این کتاب و سنت است. این استنتاجش، استنباطش با مجتهدین است. با فقها است. بنابراین قیاس نوعى تحمیل سلیقه بر دین است. بدتر از آن این است که آدم دین را بخاطر سلیقه دیگران تحریف کند. فرمود بدبخت کسى است که جهنمى بشود و بدبختر از آن کسى است که بخاطر دنیاى دیگران خودش را جهنمى کند. قرار نیست که هر پیشنهادى که شد بگوییم پیشنهاد درستى است. هر حرفى که زده شد بگوییم حرف درستى است. همه پیشنهادها را باید عرضه برقرآن کنیم عرضه بر روایات عترت سلام اللّه علیهم اجمعین کنیم. براى ما روشنگرى مهم است. براى ما مهم نباشد که منبر ما بگیرد. حالا مىخواهد منبر بگیرد مىخواهد نگیرد. بنده باید این مبناى همراهى دین و سیاست را بدانم. مثال فرض مىکنم شما احساس کردى کسانى دارند دم از سکولاریسم مىزنند تشخیص دادى براى مقابله با این باید بطور مبنایى همراهى دین و سیاست را داشته باشى خوب ممکن است یک عده بگویند بابا این دین همش سیاسى است. بگویند قرار نیست که با هر نقدى ما میدان را خالى کنیم. به عبارت دیگر خیلى فرق است بین اینکه مردم چه مىخواهند و بین اینکه چه باید بخواهند. اما در عرصه چه مىخواهند آنچه که حلال است مشروع است با آغوش باز استقبال مىکنند اما ما نباید فقط توى این محدوده باشیم. براى اینکه دنبال چه باید بخواهند هستیم. طبیعى است شما اگر منبر بروید صداى خوبى هم داشته باشید اول منبر با صدا وارد شوى بعد هم چند تا قصه بگویى چند تا خواب نقل کنى و خوابهاى عجیب و غریب نقل کنى. اگر سلیقه هم داشته باشى بتوانى جوک بگویى مردم را هم بخندانى، منبرت دوبله و سوبله مىگیرد. اما واقعا آیا وظیفه ما اینست؟ یک کارى کنیم که منبر ما بگیرد. وظیفه ما تبیین دین است. اگرچه استقبال کمى بشود. پاى منبر شهید آیهاللّه مطهرى قبل از انقلاب چند نفر استقبال مىشد؟حتى اول انقلاب یادم هست یک طلبهاى آمد گفت فلانى کار روحانیت تمام است. گفتم چى شده؟ گفت رفتم پاى سخنرانى آقاى مطهرى دیدم که 200 نفر بیشتر نیامدند اما بیا ببین پاى سخنرانى بنىصدر سر و کله مىشکنند. انبوه جمعیت است. همان روز به او گفتم مطهرى مىماند. بنىصدر مىرود. مطهرى مىماند چرا؟ چون خمیرمایه فرمایشات آقاى مطهرى قرآن بود. سنت بود و مبانى دینى بود و سال به سال هم منتشر مىشود. الآن بعد از حدود 27 سال که از ارتحالشان گذشته سال به سال هنوزکتاب و نوشته جدید از آثار ایشان منتشر مىشود.
این روایت قشنگ را از امام صادق علیهالسلام بشنوید. امام صادق علیهالسلام فرمود: «من دخل فى الدین بالرجال اخرجه منه الرجال کما ادخله فیه». خیلى روایت جالبى است. کسى که سست وارد دین بشود با حرف این و آن وارد دین بشود از دین بیرونش مىبرند آنچنان که وارد دینش کردند.
«و من دخل فیه بالکتاب و السنة زالت الجبال قبل ان تزول». فرمود اما کسى که با مبنا وارد شد. معیار بدستش دادیم. کوهها اگر از جا کنده شود اما دینش آسیب نخواهد دید. بنابراین نه سلیقه خودمان را بر دین تحمیل کنیم و نه حامل سلیقه دیگران باشیم. قرآن و سنت، دین آن چنان که هست مطرح بشود جذابیت خودش را خواهد داشت.
3 ـ سومین آسیب از نگاه امام کاظم علیهالسلام جسورانه وارد دین شدن است و بىتقوا عمل کردن. در روایاتى که در باب احتیاط رسائل و کفایه هم دیدیم راوى سئوال مىکند دو نفر با همدیگر در حج صیدى را زدند کفاره بر کدامشان واجب است بر یکى؟ فرمود: هر دو باید کفاره بدهند. بعد گفتم آقا: از من پرسیدند من نمىدانستم چى باید جواب بدهم. فرمود: هر وقت مسئلهاى را ندانستى جسورانه وارد نشو. احتیاط کنید تا بعد بپرسید و مسئله را بفهمید.
در یک روایت دیگرى امام کاظم علیهالسلام فرمود: ما دو احتیاط داریم. یکى احتیاط منفى، آن احتیاطى است که سبب اختلال نظام زندگى است. اگر در یک جایى سبب اختلال در نظام زندگى شد این احتیاط مطلوب نیست. اما یک احتیاطى هم داریم مطلوب.
احتیاط مطلوب کدام است. «علم عند الشرع» مسئلهاى را که نمىدانیم چه در عرصه فقهى چه در عرصه اعتقادى بیان نکنیم. حرفى را که نمىدانیم آیا واقعیت دارد یا ندارد نقل نکنیم. بعضىها اینطورى نقل مىکنند که واللّه ما شنیدیم فلان کس گفت فلان رادیو نقل کرد. این را نمىدانم راست بود، دروغ بود. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: در دروغگویى آدم همین بس که هرچه شنیده بیاید بگوید. خود این نوعى دروغگویى. نوعى شایعهپراکنى است که دروغ است. عندالشبه را محدود نکنیم به لقمه حرام. لقمه مشتبه. گفتار مشتبه. شرکت در جلسه مشتبه. گاهى وقتها نمىدانیم که این مجلس با چه انگیزهاى برپا شده حتى مجلس فاتحه.
یک فاسق فاجرى از دنیا رفته براى اینکه اطرافیانش آدم رو تحویل بگیرند آدم برود آبروى روحانیش را خرج کند این غلط است. این عندالشبه است. احتیاط مطلوب است. پس جسورانه و بىپروا وارد شدن یکى از آسیبها است.
4 ـ ورود افراد غیرصالح در عرصه دفاع از دین. ببین آقا جون همه عقیده دارند همه متدیناند مىخواهند به زعم خودشان دفاع از دین بکنند این انگیزه انگیزه مقدسى است. منتها ما دو جور دفاع داریم. یکى دفاع خوب دفاع منطقى دفاع استدلالى از دین. این دفاع خوب است. اما نوع دوم دفاع دفاع بد است. بد دفاع کردن بهترین شیوه خراب کردن است. مىگویند اگر شما مىخواهى کسى را خراب کنى لازم نیست ازش بد بگویى بد دفاع کن. تفسیر به رأى چرا حرام است. چون چهره قرآن را بد جلوه مىدهد. چرا امامان غلات را لعنت کردند. غلات را منزوى کنید چرا چون غلات مىگفتند امام صادق علیهالسلام خداست. امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام خدا هستند. این طوری چهره امام صادق علیهالسلام خراب مىشد لذا است که در کلمات معصومین تندترین هجمهها مربوط به غلات است.
آمدند گفتند یا على السلام علیک یا ربنا. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: من رب شما نیستم توبه کنید دوباره گفتند السلام علیک یا ربنا. دفعه سوم فرمود اگر دفعه چهارم بگویید اعدامتان مىکنم و گفتند و مولا علیهالسلام اعدامشان کرد. به اشد اعدامات یعنی سوزاندان. مرحوم مجلسى در بحار جلد 28 ، این را نقل کرده. بنابراین حوزه دفاع از دین کار هرکسى نیست.
ابوسالم کابلى مىگوید که آمدم وارد مسجد پیغمبر شدم دیدم محمد بن على که تخصص ویژهاى در مناظره داشت میاندارى مىکند. سئوال مىکند جواب مىدهد. مردم اطرافش را گرفتند. آمدم توى گوشش گفتم بابا جون «ان اباعبداللّه نهانا عن ذلک» امام صادق به ما گفته بحث نکنید به من گفت «اَوَ اَمَرَک ان تقول لى.» پیغام آوردى؟ گفتم: نه. به من گفت بحث نکن. آمدم پیش امام صادق علیهالسلام گفتم آقا شما به من شما مىگویى بحث نکن. بیا ببین مؤمن طاق چه معرکهاى گرفته. فرمود فرق است بین تو و مؤمن الطاق. مؤمن الطاق از عهده بحث برمىآید اما اگر بال و پر تو روى بحث بنشیند نمىتوانى پرواز کنى. نمىتوانى از پس جواب بر بیایى. او باید بحث کند. تو بحث نکن.
امام به حمزة بن طیار اجازه فرمود که بحث کند. به هشام بن حکم اجازه بحث داد. در روایتى از آقا امام کاظم علیهالسلام هست که آقا امام کاظم علیهالسلام به محمد بن حکیم که اهل بحث بود دستور داد: بنشیند و مناظره کند. بحث کند به دیگران چنین اجازهاى را نفرمود.
شما عزیزان باید به نماز جماعت برسید. بیشتر از این وقت شما را نمىگیرم. عرض مىکنم که روز شهادت امام کاظم علیهالسلام بهترین کسانى که باید مجلس عزاى فرزند فاطمهاین زندانى مظلوم رابرپا کند شما علماهستید. السلام على المعذب فى قعر السجون.
من در این کنج قفس غوغاى محشر مىکنم/ پیروى از مکتب زهراى اطهر مىکنم
کاخ استبداد را بر فرق هارون زمان/ واژگون با نعره اللّه اکبر مىکنم
گرچه در قید غل و زنجیر مىباشم ولى/ استقامت در بر دشمن چو حیدر مىکنم
تا زند سیلى به رویم سیلى از راه ستم/ یاد سیلى خوردن خاتون محشر مىکنم
گر ز پا و گردن مجروح من خون مىچکد/ یاد میخ و سینه مجروح مادر مىکنم
ولى یک تفاوت بین میخ و سینه مجروح مادر و گردن و پاى مجروح امام کاظم علیهالسلام هست. اونجا دیگه بچهها نبودند ببینند دختر نبود پسر نبود. اما فاطمه جان فداى مظلومیت. مجلس مجلس اهل فضل است. اجازه بدهید به همین یک بیت اکتفا کنم. نگویید فاطمه را بین در و دیوار قرار ندادیم. شاهد مىخواهید. از در بپرسید و الجدار از دیوار بپرسید. والدماء از خونهاى بر زمین ریخته بپرسید. شهود صدق ما به ختام. السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرسالة و مختلف الملائکه و رحمهاللّه و برکاته.
[1] . بحارالانوار، ج 1 ، ص 208 .