نمایش صفحات

السلام علیکم و رحمه‏اللّه و برکاته. اعوذ باللّه‏ من الشیطان الرجیم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم. الحمدللّه‏ رب العالمین. والصلاة والسلام على جمیع الانبیاء والمرسلین. سیما خاتمهم محمّد و اهل بیته الا طیبین الانجبین. سیما بقیه‏اللّه فى العالمین. «بهم نتولى و من اعداءهم نتبرءُ الى اللّه‏».

مقدم شما علماى بزرگوار، آیات، حجج، اساتید مدرسان اهل قلم. مسئولان محترم. مرکز امور مساجد، ریاست محترم مرکز را گرامى مى‏داریم.

در ایام پر برکت رجب و شعبان که مقدمه شهراللّه است قرار داریم برخى گذشت، برخى هم در پیش است. اعیاد با برکت این ایام را به پیشگاه بقیه‏اللّه ارواح العالمین له الفداء تهنیت عرض مى‏کنیم. مطالبى را که این بزرگواران فرمودند بسیار امیدبخش بود. جامع بود و نافع. از ذات اقدس اله مسئلت مى‏کنیم همه خدماتى که شما بزرگواران ارائه فرموده‏اید به احسن وجه بپذیرد و توفیق ارائه خدمات برتر بهتر را براى همه شما بزرگواران از ذات اقدس اله مسئلت مى‏نمائیم.

جریان مسجد اهتمامش آن وقتى روشن مى‏شود که معلوم بشود دل مردم رسیده همین مراکز مذهبى است. شاید بارها به عرض‏تان رسیده در سطح جهان که این هفته هفته جهانى مساجد است مسائل فراوان است. اما در سطح کشورمان که تقریبا 70 میلیون جمعیت دارد. حداکثر این 70 میلیون یک میلیون دین‏شان را مستقیم از قرآن و روایات اهل‏بیت علیهم‏السلام تشخیص داده باشند اکثریت قاطع یعنى 69 میلیون این کشور دین‏شان را از شما آقایان دارند و کفى بذلک فخرا. کارى که مساجد و حوزه‏ها مى‏کنند؟ مردم دین‏شان را از مسجد و حسینیه و منبر و علما دارند. قبلاً این چنین بود. ایمان هم همین‏طور است. قبلاً علماى ما اساتید ما معلمان ما مؤلفان ما این را به مردم منتقل کرده‏اند. امروز شما آقایان دین را منتقل مى‏کنید. کارى که مساجد کارى که علما، کارى که حوزه کرد هیچ کس نکرد و نمى‏کند. بنابراین دین 69 میلیون که یک اکثریت قریب به اتفاق است به عهده همین امور مساجد است. مردم که توفیق آن را ندارند که به حوزه‏هاى علمیه بروند به کتب علمى مراجعه کنند. مطلب سوم بازدهى این مراکز است که مادامى که این مراکز فعال نباشد یا حضور نداشته باشد یا احساس وظیفه نکند این کشور در امان نیست. به دلیل جنگ جهانى اول که هرچه خواستند گرفتند. در جنگ جهانى دوم هرچه خواستند گرفتند. در کودتاى ننگین 28 مرداد 1332 هجرى شمسى قبل از ظهر مردم تهران مى‏گفتند مرگ بر شاه. به فاصله 14 ساعت که کودتا شد و مصدق به زندان رفت و داماد شاه رئیس دولت شد کابینه تشکیل شد مردم همین شهر گفتند جاوید شاه. هیچ آب از آب تکان نخورد. در ظرف 14 ساعت. اما وقتى انقلاب اسلامى شد روحانیت به میدان آمد، مساجد مطرح شده، علما بودند برخلاف جنگ جهانى اول، برخلاف جنگ جهانى دوم، برخلاف کودتاى ننگین 28 مرداد، در 16 شهریور گفتند مرگ بر شاه. 17 شهریور هزارها شهید دادند و گفتند مرگ بر شاه. 18 شهریور هم گفتند مرگ بر شاه تا نظام اسلامى به ثمر رسید. این کارى است که مسجد کرد. این کارى است که روحانیت کرد. این کارى است که دین کرد. بنابراین شرف این کشور به همین مساجد است. به حسینیه است. به دین مردم است. استقلال مملکت، آزادى مملکت، ما مستقلیم یعنى هر تصمیمى که دولت بخواهد بگیرد، متوقف به رضاى غیر نیست. ما آزادیم یعنى هر تصمیمى که دیگران درباره ما بگیرند ملغى است. استقلال یعنى ما در تصمیم‏گیرى‏ها آزادیم یعنى خط قرمزى داریم این دو تا اصل است. یعنى دلیل عقلى دارند. عقل همانطورى که اصل عملى دارد اماره دارد. این‏ها اماره است. حاکم بر غیرند، اصولند. گرچه شعار است ولى این شعار را مسجد آورد. گرچه از مسجد آمده ولى محققان مسجد پژوه این شعار را داده‏اند گرچه محققان دادند ولى حوزویان ترسیم کردند. استقلال اصل است. اصل آزادى اصل است. این نظیر اصل برائت نیست که جزو اصول عملیه باشد یک. اماره است. و بر بسیارى از اصول حاکم است. خوب این حرف‏ها از مراکز علمى درآمده و به مردم رسیده. مردم پذیرفتند و سند استقلال و آزادى مملکت را تدوین کردند و بهره‏هاش هم همین است.

بنابراین هم دین مردم بوسیله مسجد است که کفى بذلک فخرا و بشارةً...؟ هم استقلال این مملکت از مسجد است. اما آن تحلیل علمى که چرا مساجد به این جایگاه رسیدند و وظیفه ما از این به بعد چیست. آیاتى که ریاست محترم مرکز قرائت فرمودند و این دوست عزیز ما که اهل قلم است اشاره کردند که مساجد جزو خانه‏هایى است که خدا مى‏خواهد که این‏ها رفیع بشوند البته تشریعا خدا همه جا را؟ رفعت داده کسى را تشریعا جلویش را نگرفته شرعا ما هم مجازیم هم مأموریم که بالا برویم اما تکوینا به فیض خاص الهى که مربوط به مراکز دینى است نظیر مساجد نظیر مشاهده مشرفه: «فى بیوت اذن اللّه ان ترفع» این تحلیل علمى مى‏خواهد. چه خصوصیتى دارد که مسجد را خدا بالا مى‏برد کجا مى‏برد. این رفعت مکانت است. خوب کجا دارد مى‏برد. وسیله بالا برى چیست؟ آن وسیله بالابر بدست کیست؟ این‏ها همه را قرآن کریم تبیین کرده. فرمود آنجا که سخن از علم باشد وسیله بالابر هست. آن‏جا که سواد نباشد خرابات باشد اونجا وسیله نیست. آن‏جا که علم باشد و تحقیق باشد و فضیلت علمى باشد آن‏جا وسیله بالابر هست در درجه اول این را علم با ایمان: «یرفع اللّه‏ الذین ءامنوا منکم والذین اوتوالعلم درجات». این وسیله بالابر ایمان واقعى است. این درجات تمییز است. براى فعل دوم. تمییز جمله دوم مظروف است. یعنى «یرفع اللّه الذین ءامنوا منکم درجةً والذین اوتوالعلم درجات».

مؤمن یک درجه مومن عالم چندین درجه. پس معیار بالا رفتن ایمان است و علم این یک بحث است. خوب این وسیله بالابر دست کیست؟ فرمود این وسیله بالابر قرآن کریم است. چون قرآن است که انسان را بالا مى‏برد. این طنابى که وسیله بالابر است بدست خداست. فرمود مگر طنابى را نازل کرده است دو جور انزال در قرآن کریم آمده که بارها شاید به عرضتان رسیده. یکى انزال به معناى انداختن یک انزال به معناى آویختن خدا هم باران را نازل کرد هم قرآن را نازل کرد. باران نازل کرد یعنى انداخت. قرآن را نازل کرد یعنى آویخت. اگر انزال باران به معناى انداختن است ما را نگفته که به باران چنگ بزنید براى اینکه باران به جایى بسته نیست. گفته از باران مدد براى کشاورزى بگیرید و مانند آن. اما گفته است به قرآن چنگ بزنید اتصال کنید این حبل است. یعنى مثل باران نیست آن را نینداختیم. آن را آویختیم. این حبل است. یک طرف بدست من است. این را بگیر و بالا بیا. خوب اگر قرآن حبل است این حبل مثل باران انداخته مى‏شد خوب طنابى که این گوشه انداخته است مشکل خودش را حل نمى‏شود چه برسد به مشکل متوسلان به آن را. ما به طناب انداخته اعتصام بکنیم که چى؟ اما طناب اگر آویخته باشد اتصال به آن درست است. مسئله این است که آن را نینداختند آن را آویختند حدیث معروف ثقلین با این جمله همراه است که فرمود: این ثقلین یکى کتاب است یکى عترت احدهما بیده سبحانه و تعالى. آقا این طناب را که نینداختید شما. این را آویختید. به عرش رسیده است یک طرف بدست من است این را بگیر و بالا برو. پس اگر در سوره مجادله فرمود: ایمان و ایمان با علم آدم را بالا مى‏برد آن ابزار بالابر را هم ذکر کرده که قرآن است و رمزش را هم ذکر کرده فرمود این ابزار به عرش رسیده است و رازش این است که بدست من است.

اگر یداللّه فوق ایدیهم اگر دست خدا روى این قرآن است. بعد به ما گفتند به این قرآن اعتصام کنید براى این‏که قرآن بالا مى‏برد. و اگر در قیامت گفته مى‏شود که اقراء و ارقع: بخوان و بالا برو. این مثل دنیا نیست که هر کسى بتواند بخواند و بالا برود. تا در دنیا قرآن را نخوانده باشد یک، نفهمیده باشد. دو، باور نکرده باشد. سه، متخلق نشده باشد. چهار، عمل نکرده باشد. پنج، منتشر نکرده باشد. شش، توان خواندن قیامت را ندارد. آن روز مى‏گویند اقرا به مقدارى که در دنیا قرائت به مقدارى که در دنیا خواندى امروز مى‏توانى بخوانى و بالا بروى. و اگر آدم بخواهد در آخرت بخواند و در آنجا ثواب ببرد که آنجا مى‏شود دار عمل. در حالى که وجود مبارک رسول گرامى علیه و على اله الاف التحیة و الثناء این بیان نورانى را فرمود که حضرت امیر در نهج البلاغه دارد که الیوم عمل و لاحساب و غدا حساب ولاعمل در قیامت اگر گفته مى‏شود اقرا وارقع: یعنى به همان اندازه که در دنیا خواندى و عمل کردى امروز همان‏ها را بخوان و بالا برو. این ترقى براى آن است که این به عرش وصل است. اگر تو مناجات شعبانیه آمده است که قلوب ما را معلقه به عزّ قدست قرار بده به استناد همین معارف قرآن است این هم یک مطلب.

مسجد این جمله‏هاى خبریه که معمولاً در قرآن کریم آمده است به داعى انشاء القاء شده است. یعنى اگر گفته شده: «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ». یعنى اسس المساجد على التقوى. اما این‏که مى‏بینیم همین‏ها که به بهانه‏هاى واهى دموکراسى به همسایه‏هاى شرق گاهى به غرب حمله کردند و مشاهد مشرفه را که به تعبیر مرحوم صاحب جواهر ملحق به مساجد است تخریب کردند. حرم مطهر عسکریین را تخریب کردند این‏ها در حقیقت همان قصد سد در مساجد را داشتند. چرا چون قرآن کریم مى‏فرماید اینکه بیگانه اول به مراکز فرهنگى، فکرى، اعتقادى مردم حمله مى‏کند بعد به جامعه. زیرا مادامى که مراکز فرهنگى، فکرى، دینى آباد است و فعال است. جامعه متدیند مصوند. این دو تا آیه را که شما در قرآن کریم ملاحظه مى‏فرمایید این را در طول هم نه در عرض هم قرار داده است. یک آیه دارد که «لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض» اگر دفاع نباشد اگر جهاد فرهنگى نباشد بوسیله اهل قلم، جهاد نظامى نباشد به‏وسیله نیروى فعال نظامى. فساد عالم‏گیر مى‏شود زمین را مى‏گیرد. خوب سئوال چطور مى‏شود که فساد در زمین گستردش پیدا مى‏کند؟ جواب فرمود اول این‏ها مراکز فرهنگى، فکرى را ویران مى‏کنند. بعد جامعه را. «لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و مساجد».

این‏ها سنگرند. «لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض» یعنى اول بیگانه مراکز دینى مردم را ویران مى‏کند. وقتى مراکز دینى خلوت شد، خالى شد آن وقت جامعه را آلوده مى‏کند. بنابراین رهبرى جوامع بشرى به عهده مراکز مذهب است و اگر اسلام نبود یهودیت هم نبود مسیحیت هم نبود. یک بیان لطیفى مرحوم کاشف الغطاء رضوان اللّه تعالى علیه در کتاب قیم کشف الغطاء دارد مرحوم کاشف الغطاء که صاحب جواهر مى‏فرماید: فقیهى به حدت ذهن او نبود. براى اینکه این یهودیت و این مسیحیت تحریف شده که با افسانه آمیخته است و بسیارى از سیئات را به انبیاى الهى معاذاللّه استناد مى‏دهد. این دین با پیشرفت علم قابل ماندن نبود. اینکه مریم سلام اللّه علیه را متهم بکند. اینکه عیسى را متهم کند اینکه موسى را متهم کند این دین ماندنى نبود. اما وقتى قرآن آمده به عصمت این‏ها به طهارت این‏ها به حجیت این‏ها به عذرا بودن مریم به قداست مریم به طهارت مریم فتوا داد. مسیحیت را زنده کرد عیسویت را زنده کرد، یهودیت را زنده کرد. تورات را زنده کرد، انجیل را زنده کرد و این دینها را نگه داشت این بیان لطیف مرحوم کاشف الغطاء که اسلام هم خودش را نگه داشت هم انبیاء قبلى را حفظ کرد. هم ادیان قبلى را.

الآن هم اگر خدایى ناکرده اسلام نباشد یهودیت و مسیحیت هم رخت بر مى‏بندد. چون این مسیحیت دینى نیست که عقل او را بپذیرد. علم او را بپذیرد. با این آلودگى که دارد. الان اگر مسیحیت مانده است، یهودیت مانده است به برکت همین مساجد است و دین است و قرآن. در این آیه فرمود درست است که در آیه قبل آمده «لو لا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض». اما منشاءش این است که «لو لا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و مساجد یذکر فیها اسم اللّه‏» در ضمن این آیه لمسجد اسس على التقوى من اول یوم آنجا چند نظر هست. بعضى‏ها گفتند این اختصاص به مسجد قبا و مدینه ندارد و این شأن نزول است مورد نزول مخصص یا مقید امور یا اطلاق آیه نیست. هر مسجدى که پایگاه تقوى باشد بنابر تقوا داشته باشد این شایسته است که رهبران الهى در آنجا اقامه کنند البته مسجد قبا یا مسجد مدینه اینها مورد قطعى آیه است. مساجد دیگر به شرط؟ مى‏توانند مورد شمول اطلاق یا عمومات باشد. بنابراین معیار رفعت همان علم و عمل صالح است که ذات اقدس اله این‏ها را بالا مى‏برد. که اگر فرمود و رفعناه مکانا علیا باز از همین قبیل است.

پس «فى بیوت اذن اللّه ان ترفع» که درباره مساجد و مشاهد مشرفه است معیار رفعتش علم و ایمان است و معیار وسیله بالابرش هم مشخص است. اما حالا وظیفه ما درباره این مساجد چیست؟ و چگونه جامعه را احیا کنیم. مردم یک سرمایه‏اى دارند به نام فطرت. این سرمایه است. از کسى که برابر با آن سرمایه اینها سخن بگوید حرف‏پذیر است. حرف انبیاء حرف اولیاء از همین قبیل است. یعنى حرفى است دلپذیر. مطابق با فطرت. بخشى از کارها ما تا گوش مردم مى‏توانیم برسانیم بوسیله سخن یا تا چشم مردم مى‏توانیم برسانیم بوسیله قلم. اما از گوش تا جان، از چشم تا جان را با بیان با سخن نمى‏شود منتقل کرد. آن را با نوشتن نمى‏شود منتقل کرد آن را با عمل صالح باید منتقل کرد. ذات اقدس اله فرمود: این کار را تا گوش و چشم تو برسان از گوش تا دل. از چشم تا دل با عمل صالح من مى‏رسانم. من در دل‏هاى این‏ها که مقلب القلوبم مى‏رسانم. اگر ذات اقدس اله به نوشته‏هاى اهل قلم قسم خورد در حقیقت به سخنرانى‏هاى سخنرانان دینى هم قسم خورده. او به علم صالح و عمل صالح قسم مى‏خورد. اگر فرمود «ن والقلم و ما یسطرون». این ما چه مصدریه باشد چه موصوله بالاخره مکتوبات مورد قسم خدا بوده. الان سر ماندگارى شرح لمعه و مکاسب و این‏ها براى این است که خدا قسم خورده. قسم به شرح لمعه قسم به مکاسب این کتاب مى‏ماند. ببینید روزى هزار بار بیش از هزار بار مى‏گویند شهید رضوان اللّه تعالى چنین گفته. فرمود من به مسطورها قسم مى‏خورم. قسم به قلم هرآنچه را که علما مى‏نویسند. خوب اگر چیزى را ذات اقدس اله قسم خورد یعنى گرامى داشت دیگر. این محو شدنى نیست خوب ما مى‏توانیم طرزى حرف بزنیم که جزو مقسم به خدا باشد چیزى بنویسم که مورد قسم خدا باشد این «ن والقلم و مایسطرون» تاریخ نیست که گذشته باشد هر صاحب قلمى که حرف علمى مخلصانه بنگارد مورد قسم خداست. بیان لطیفى سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایى رضوان اللّه تعالى علیه دارد که قسم خدا در قبال بینه نیست. به بینه است. در محاکم شرعى قسم در مقابل بینه است یعنى یکى مدعى است یکى منکر آن مدعى بینه را ارائه مى‏کند منکر سوگند یاد مى‏کند که قسم در مقابل بینه. بینه در مقابل قسم این مال محاکم است. اما قسم ذات اقدس اله به بینه است نه در مقابل بینه. مثل این‏که اگر کسى ادعا کند الآن روز است. بعد بخواهد دلیل ارائه کند بله قسم به این آفتاب که الآن روز است این بهترین قسم خوردن است نه در قبال دلیل. اگر گفته شد «البینة على المدعى و الیمین على من انکر». آن مال محاکم قضایى است. کسى که دلیل ندارد قسم یاد مى‏کند اما قسم خدا به دلیل است اگر فرمود قسم به این آفتاب الآن روز است. یعنى دلیل اقامه مى‏کند. نه اینکه یعنى من چون دلیل ندارم سوگند یاد مى‏کنم. قسم ذات اقدس اله در قبال بینه نیست بلکه به بینه است. قسم خدا در مسائل هدایت به نوشتار نویسنده‏هاست بله این راهنما است. قسم به‏این‏حرف‏هاى علمى‏قسم به‏این‏حرف‏هاى حق قسم به این مطالب حق راه این است.

خوب چرا نوشته ما این‏گونه نباشد. اینکه نه عصمت شرط است نه امامت. این از سنخ اللّه‏ اعلم حیث یجعل رسالَته نیست ما مى‏توانیم تلاش و کوشش کنیم. (آثار کم یا زیاد) یک مقاله علمى، یک کتاب علمى بنویسیم که خدا به نوشته ما قسم خورده باشد.

توى ادبیات همه مستحضرید که این «کان» که به خدا استناد دارد منسلخ از زمان است. این نه متضمن است نه متمکن. چون زمان و مکان ندارد و متضمن و متمکن نیست. این کان کان ماضى نیست. آن یکون یکون مضارع نیست. اینکه گفتند کان اللّه‏ على کل شى قدیرا یعنى در گذشته بود الآن هم هست آینده هست اصلاً این فصل از کون خبر مى‏دهد نه از ماضویه. کان که مال خداست فعل ماضى نیست.

اگر گفتیم کان اللّه علیما نه یعنى گذشته اگر ذات اقدس اله قسم یاد کرد. مربوط به گذشته و حال و آینده نیست. این از سنت الهى خبر مى‏دهد. سنت خدا این است که ذات اقدس اله بر نوشتار علمى ارج و ارزش نازل مى‏کند و سوگند یاد مى‏کند. و در این‏ها هم عصمت و امامت و ولایت شرط نیست. بنابراین شما بزرگان هم مى‏توانید که تا بحال به لطف خدا موفق شدید آثار علمى داشته باشید که ذات اقدس اله به نوشته‏هاى شما قسم یاد کند این «ن والقلم و ما یسطرون» آن قدر روایاتش ریشه‏دار است که در ذیل همین تفسیر شریف ‏نورالثقلین هست که ‏روایات ‏است که یکى‏ از صوفیان ‏خدمت ‏امام صادق صلوات اللّه علیه شرفیاب مى‏شود که نون چیست؟ قلم چیست؟ حضرت مشخص کرد دو تا نهر است در بهشت بعد فرمودند دو فرشته الهى است. بعد فرمودند نور الهى. بعد به صوفیان فرمودند من دیگر بیش از این نمى‏توانم در این جمع بگویم. این معناى آن است که قرآن از عرش تا فرش قرآن است.

یعنى که اینجا که هستیم «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون»، «و انه فى ام الکتاب لدینا لعلّى حکیم». آنجا دیگر عربى نیست. آنجا على حکیم است. از على حکیم تا عربى مبین از عربى مبین تا على حکیم قرآن است. اینکه در آغاز سوره زخرف دارد «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فى ام‏الکتاب لدینا لعلىٌ حکیم». یعنى قرآن هم عربى مبین است که مى‏خوانیم هم على حکیم است که ریشه هر اندازه توانستید همراه دارید راهنما دارید این اهل بیتند این‏ها قدم به قدم شما را جلو مى‏برند. حالا کسى توقع ندارد کسى نیست که مثل آنها باشد. بالاخره مى‏تواند شاگرد آنها باشد. در ردیف آنها که شدنى است. بالاخره بدنبال آنها مى‏توانید خیلى از چیزها را ببینید. اینکه فرمود من به نوشته‏ها قسم یاد مى‏کنم چیزى را که ذات اقدس اله به آنها قسم یاد مى‏کند چرا آثار ما مصداق مایسطرون نباشد. و چرا ما این کار را نکنیم. چرا ما اهل قلم نباشیم. طهارت روح شرط است. و ذات اقدس اله در همه موارد علم را با عمل صالح تجویز کرده.

ان‏شاءاللّه امیدواریم هم علمش را داشته باشیم هم عمل صالح را. در عین حال که به ما فرمود «هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون». قبل از اینکه به ما بفرماید عالم و غیر عالم یکسان نیست این آیه ذیل یک آیه‏اى است در سوره مبارکه زمر صدرش آن است که وارسته و غیروارسته یکسان نیست. بعد دارد عالم و غیر عالم یکسان نیست. اول نماز شب بعد علم. این مربوط به نماز شب است دیگر. این چنین نیست که یک آیه مستقل در قرآن داشته باشیم که بگوییم عالم و غیر عالم یکسان نیست. چنین عالمى با دیگران یکسان نیست. خوب ما مى‏توانیم باشیم این امر شدنى است. این چنین نیست که مقدور نباشد. اگر مقدور نبود که ذات اقدس اله نمى‏فرمود که این کار آسان است. سخت نیست آسان است سست نیست وزین است. سختى در مقابل آسانى است. سستى در مقابل وزین است. فرمود کتاب ما سخت نیست. آسان است. سست نیست وزین است. انا سنلقى الیک قولا ثقیلاً. حرف‏هاى علمى ثقیل و وزین است یک. دلپذیر است دو. هم وزین است هم آسان. سخت نیست. سست هم نیست. بنابراین هم بالاست هم بالابر. و این همانطور که قبلاً فرمودند: بدست شما آقایان به عنوان امانت داده شده. امیدواریم همان‏طورى که تاکنون حفظ فرمودید. از این به بعد هم حفظ کنید و همانطورى که تاکنون اهل قلم بودید مشمول «ن والقلم و ما یسطرون» بودید از این به بعد هم اینچنین باشد. من مجددا مقدم آیات، علما، اساتید، ریاست محترم مرکز امور مساجد و همه عزیزان، مسئولان اهل قلم را گرامى مى‏دارم. این بیاناتى که بزرگواران فرمودند چون خودشان را در آیینه برادرى ایمانى‏شان دیدند از خودشان تعریف کردند همه این فرمایشاتى که فرمود در حقیقت درباره خودشان است.

امیدواریم ذات اقدس اله به همه شما سعادت و سیادت دنیا و آخرت مرحمت بفرماید.

پروردگارا تو را به اسماى حسنایت قسم. تو را به انبیاء و اولیاءت قسم. تو را به دماء شهدایت قسم. تو را به اهل بیت عصمت و طهارت قسم نظام ما مقام معظم رهبرى مراجع بزرگوار، حوزه‏هاى علمى فرهنگى و دانشگاهى ما همه را در سایه امام زمان حفظ بفرما.

 دولت ما، ملت ما، مملکت ما، تمامیت ارضى ما، مسئولان ما، همه را در سایه امام زمان حفظ بفرما.

خدمتگزاران به دین، مسئولان محترم امور مساجد، ائمه محترم جمعه و جماعات و این عزیزان همه را در سایه لطف امام زمان حمایت بفرما.

حوایج مشروعه همه را در سایه لطف امام زمان برآورده بفرما.

مریضاى مسلمین بالاخص منظورین را در سایه لطف امام زمان درمان بفرما.

مشکلات دولت و ملت را در سایه لطف امام زمان حل بفرما.

ارواح مؤمنان عالم، مراجع ماضى، آیات گذشته، آیات تازه گذشته، آیت‏اللّه مشکینى، سایر آیات و حج همه را در کنار سفره امام راحل و شهداء انقلاب و این جمع مهمان انبیاء و اولیاء بگردان.

بین ما و قرآن و عترت در دنیا و برزخ و قیامت جدایى مینداز.

خدماتى که این عزیزان انجام داده‏اند به برکت امام زمان به احسن وجه بپذیر.

عزت و سعادت و سیادت همه عزیزان را در سایه لطف الهى تحویل بفرما.

والسلام علیکم و رحمه‏اللّه و برکاته.