نمایش صفحات

 

اتحاد به عنوان مهم‏ترین راهبرد براى جامعه‏پذیرى و امت‏سازى در آموزه‏هاى قرآنى و نبوى مورد اهتمام و توجه بوده است. براى ساخت امتى یگانه با ویژگى‏ها جامعه نمونه و برتر (امت شاهد) نیاز به بازسازى در بینش و نگرش مردمانى است که به‏طور فطرى گرایش به اختلاف[1] و استخدام دیگرى و بهره‏کشى از هم نوع دارد.[2] این مسئله در میان اقوام پراکنده جزیره عربستان به جهاتى تشدید مى‏شود؛ زیرا محیط سخت و زمخت عربستان و کمبود منابع آبى و غذایى، دسترسى آسان و کامل به مواد و منابع مورد نیاز را کاهش مى‏داد و رقابت را در میانشان تشدید مى‏کرد. هر کس براى کوچک‏ترین مسئله به‏خود این اجازه را مى‏داد که به کشتن طرف مقابل اقدام کند و براى شترى جنگ صد ساله راه‏اندازى نماید. همان‏گونه که بستر طبیعى و غریزى براى اختلاف در این منطقه جغرافیایى فراهم‏تر بود، عوامل همبستگى و اتحاد نیز تقلیل مى‏یافت. گزارش‏هاى مؤرخان و قرآن براین مسئله دلالت مى‏کند که عوامل واگرایى اجتماعى در میان اقوام عربى ساکن در منطقه بیش از آن بود که همگرایى را تقویت کند و جامعه به شکل واقعى و درست آن را سبب گردد. جامعه مجموعه انسان‏هایى است که به علل و عوامل خونى، قبیله‏اى، نژادى و فرهنگى براى کسب اهداف و منافع عالى‏تر که امکان آن به‏طور فردى فراهم نیست گردهم مى‏آیند و با کاهش واگرایى و عوامل ایجادى آن مى‏کوشند تا به اشکال گوناگون چون قانون نوعى اتحاد را در محور اهداف مشترک پدید آورند. این عوامل در منطقه عربى و اقوام پراکنده آن چنان نادر و یا کم بوده است که تنها نوعى قبیله‏گرایى و جامعه ابتدایى خونى را ایجاد مى‏کرد. از این‏رو در گزارش‏هاى تاریخى مى‏یابیم که این اقوام در واحه‏ها و آبادى‏هاى پراکنده‏اى به‏گونه همزیستى را در پیش گرفته بودند که در اصطلاحات سیاسى امروز از آن به جنگ سرد و صلح مسلح یاد مى‏کنند. در یثرب (مدینه) آن روز دو گروه خونى و قیبله‏اى زندگى مى‏کردند که همواره سر نزاع و جنگ را باهم داشتند. هر چند که برخى عامل یهودیان عرب را عامل مهم و تأثیرگذار در دامن زدن به اختلاف میان اوس و خزرج مى‏دانند ولى به‏نظر مى‏رسد که این عامل تنها عامل براى اختلافات موجود در یک جامعه کوچک چند هزار نفرى نبوده است؛ زیرا همین اختلاف در جامعه کوچک‏تر که مى‏توان در اصطلاح امروزى از آن به شهرک یاد کرد دیده مى‏شود. در طائف حالت صلح مسلح چند دهه بلکه شاید سده‏اى ادامه داشت و میان اقوام مکه نیز وضعیت بهترى تحقق نداشت. عصبیت و غرور قومى و مهر شدید به‏خون و اقوام نزدیک خونى نه براى همدلى و همراهى بلکه براى کسب برترى و برآورد نیازها به شدت وجود داشت. این همکارى‏ها و کمک‏ها به تعبیر استاد شهید مطهرى مانند همکارى سرمایه‏دارهاست که با کسب هدف و دست‏یابى به آن کاهش مى‏یابد و یا از هم فرو مى‏پاشد. از این‏روست که مى‏بینیم با افزایش قدرت اشخاص و یا برخى قبایل مانند ابوسفیان و قریش، ارتباط و همکارى و هماهنگى‏ها در خود مکه از هم مى‏پاشد و هر کس مى‏کوشد تا بهره‏اى بیش‏تر از اموال و قدرت را به خود اختصاص دهد. عصبیت در چنین جامعه‏اى نیز ابتدایى بود و هیچ‏گاه از قوم و خویش و در نهایت عشیره و گاه قبیله بالاتر نرفت و به عصبیت قومى و یا ملى تبدیل نشد. از این‏رو همگرایى و اتحاد در میان آنان نیز در مرز جامعه قیبله‏اى ماند و از آن فراتر نرفت.

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در چنین جامعه‏اى زندگى مى‏کرد، جامعه ابتدایى فاقد هرگونه قانون نوشته شده‏اى که بتواند به تخاصمات و نزاعى ولو کوچکى پایان دهد. سنت‏هاى قبیله‏اى و قومى که با شدت مراعات مى‏شد و در حکم قوانین نوشته شده و سخت‏تر از به مورد اجرا گذاشته مى‏شد، تنها در راستاى حقوق اشراف و نخبگان جامعه بود. از این‏رو هرگاه با خواسته‏هاى اشراف در تضاد قرار مى‏گرفت به آسانى کنار نهاد مى‏شد و قوانین دیگرى به‏طور دایم و یا مقطعى جایگزین مى‏شد.

 

راهکارهاى قرآنى براى همگرایى

پیامبر بر پایه آموزه‏هاى قرآنى نخست به بازسازى بینشى و نگرشى قوم اقدام کرد. براى این مهم در مفاهیم نیز دست برد و با استفاده از واژگان موجود در فرآیند زمانى و پیچیده‏اى مفاهیم جدیدى را به مردمان القا کرد. براى شناخت درست و تحلیل دقیق از عملکرد قرآنى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در ساخت جامعه‏اى یگانه و امتى واحد به خوانش یکى از راهکارهاى قرآنى که از سوى پیامبر عملیاتى شده است مى‏رویم. بنابراین با توجه به عملکرد مثبت و سازنده این روش و شیوه در جامعه‏سازى و امت‏سازى، نگاهى گذرا به مسئله انصار و مهاجر و امت‏سازى در مدینه به عنوان جامعه نمونه و مسلمانان صدر اسلام در این شهر به عنوان امت نمونه و شاهد توجه مى‏دهیم.

 

قرآن و امت‏سازى

امت در تعبیر و اصطلاح قرآنى، گروهى همسان در دین، آیین، زمان و مکان و دیگر مشترکات انسانى است.[3] این اصطلاح هر چند با جامعه در اصطلاح امروزى مشابهت‏هایى دارد ولى تفاوت‏هاى محسوسى نیز در میان است که نمى‏توان آن را نادیده گرفت. جامعه در اصطلاح جامعه شناختى، گروه سازمان یافته‏اى از اشخاص و افراد انسانى هستند که باهم در سرزمین مشترک زندگى مى‏کنند و با همکارى در گروه‏ها نیازهاى اجتماعى ابتدایى و اصلى خود را تأمین مى‏نمایدند و با مشارکت در فرهنگى مشترک و یکسان به عنوان یک واحد اجتماعى از دیگر جوامع متمایز مى‏شوند.[4] اما امت گروه خاصى از پیروان یک دین یا یک‏عصر به سبب همسانى در نوع خاصى از عملکرد و یا رویکرد فکرى هستند.[5] این امت در نگرش قرآنى داراى حیات و زندگى است که لحظه‏اى همانند زندگى انسان‏ها پایان مى‏یابد.[6] و به عنوان یک حقیقت داراى کتاب و نوشته مخصوصى است که در قیامت به سوى آن خوانده مى‏شود.[7] و داراى فهم و شعور است[8] و براى عمل هر جامعه و امتى عذابى مشترک و عمومى است[9] در ضمن قرآن براى امت‏ها، سنت‏هایى نیز اثبات مى‏کند که مى‏توان به سنت ارسال پیامبران، هلاکت امت پس از اتمام حجت و تغییر در سرنوشت امت‏ها بر اثر عملکرد جامعه و مانند آن اشاره کرد.

قرآن یکى از اهداف پیامبر را امت‏سازى برمى‏شمارد و نشان مى‏دهد که چگونه و به چه روشى پیامبر به آن دست یافت و امت شاهد و نمونه‏اى را در مدینه ایجاد کرد که مى‏تواند الگو براى جوامع دیگر به ویژه امت اسلامى در روزگار ما باشد که از معنا و مفهوم امت تنها اسم و نامى از آن و پوستین بدون محتوا به جا مانده است. از این‏رو براى دست‏یابى به امت اسلامى واقعى و مطلوب مى‏بایست دوباره با الگوبردارى از روش پیامبر به ایجاد امت اسلامى واقعى و نمونه اقدام شود.

قرآن امت اسلامى در عصر پیامبر را بهترین امت و جامعه‏اى دانسته است که تا آن زمان تشکیل شده بود. این امت وسط[10] و شاهد و نمونه[11] از چه خصوصیات و ویژگى‏هایى برخوردار بوده است که مورد ستایش خداوند قرار گرفته است؟

از ویژگى‏هایى که قرآن براى امت نمونه و شاهد بیان مى‏کند، این است که در کارهاى یک دیگر نظارت مى‏کنند و امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند،[12] تعاون بر خیر و تقوا در میان ایشان اصالت دارد: «تعاونوا على  البر و التقوى»، بردارى ایمانى در میان ایشان در آن حد و اندازه است که از خود مى‏گذرند و ایثار مى‏کنند. در جستجوى وضعیت یک دیگرى به تجسس و جاسوسى اقدام نمى‏کنند، غیبت و تهمت و افترا در میان‏شان نیست، اختلافات جزیى و کلى را با حکمیت و یا رجوع به قانون حل و فصل مى‏کنند و در میان‏شان شمشیر قضاوت نمى‏کند، جان و مال و عرض یک دیگر را محترم مى‏شمارند و امنیت اقتصادى، سیاسى، اجتماعى را براى یک دیگر و جامعه فراهم مى‏آورند و عوامل ایجادى آرامش و آسایش در جامعه را تقویت مى‏کنند. در همه امور اصل بر تقوا و عدالت و قسط نهاده مى‏شود و عفو و گذشت را حتى نسبت به قاتل درنظر مى‏گیرند و اصالت را به قصاص و قتل نمى‏دهند هر چند که قصاص و امور دیگرى از این دست حق ایشان است. به یک معنا از حق خویش براى تقویت همبستگى مى‏گذرند و اصول همدلى و همراهى را در خود تقویت مى‏کنند. از یک دیگر انتقام نمى‏گیرند و بسیارى دیگر از مسائلى که در قرآن بدان پرداخته و به تفصیل توضیح داده شده است.

 

مهاجران و انصار؛ واگرایى و همگرایى

انصار که اصطلاح خاصى در فرهنگ اسلامى و قرآنى است، بیانگر حالت عالى از همدلى و همگرایى و هم فکرى امت اسلام است. اگر بخواهیم به مسئله اشاره داشته باشیم که بتواند بهترین شاهد براى امت‏سازى قرآنى پیامبر باشد همدلى و همگرایى است که در شکل و قالب انصار در مدینه شکل گرفت. انصار که نامى براى مسلمانان مدینه از اوس و خزرج به شمار مى‏آید، در زمانى شکل گرفت که امت در حال شکل‏گیرى بود. اوس و خزرج دو قبیله ساکن در شهر یثرب پیش از اسلام همواره در جنگ و ستیز بودند و هرگز جامعه مدینه به شکل درست آن پیش از ورود اسلام شکل نگرفت؛ زیرا دست‏کم سه گروه متخاصم در مدینه زندگى مى‏کردند که اجازه پدیدارى مفهوم جامعه را به این اشخاص نمى‏داد. در حقیقت گروه‏هاى متخاصمى بودند که تنها در یک سرزمین به جهت آب و آبادانى ابتدایى گرد آمده بودند و به جاى همگرایى به رقابت مى‏پرداختند. از این‏رو در برابر تهاجمات بیرونى بسیار ضعیف و سست عمل مى‏کردند. پیامبر پس از ایجاد دگرگونى در بینش و نگرش مردم مدینه، به تقویت اصول همدلى همت گماشت و با برنامه دقیق و حساب شده‏اى توانست واگرایى را در میان ایشان از میان بردارد. پیامبر در پیمان‏هاى متعددى سران اوسى (بنى‏عبدالاشهل) و خزرجى (بنى‏سلمه) را به‏گونه‏اى در کنارهم نهاد که با هم یک دل و یک رنگ شدند. اختلاف چند دهه و یا سده تبدیل به وفاق و همدلى شد. این‏گونه شد که انصار به عنوان یک واژه براى دو قبیله متنازع شکل گرفت و پایه‏هاى اساسى امت نهاده شد. انصار به معناى یاران پیامبر به جاى خزرجى و اوسى نشست و از این زمان است که مى‏بیینم دیگر سخن از قومیت و قبیله در اسناد و گزارش‏هاى عصر نخست نیست و در همه جا به جاى یاد کرد از قوم و قبیله از واژه و اصطلاح انصار یاد مى‏شود. این مسئله نشان مى‏دهد که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى از میان بردن اختلاف قومى و قبیله‏اى حتى در کاربرد واژگان دقت مى‏کرد. کاربرد اوسى و خزرجى مى‏توانست به اختلافات دامن بزند و یادکرد آن دامنه خاطرات گذشته را به امروز بکشاند. از این‏رو به جاى کاربرد اوسى و خزرجى از واژه انصار استفاده کرد که بیانگر محتوایى دینى بود. کاربرد این واژه در آیات قرآنى براى انصار نوعى احساس ویژه را در میان اهالى مدینه برمى‏انگیخت. در آیات مدنى قرآن کریم این واژه در 7 مورد تکرار شده است که در آن از اقوام و گروه‏هاى ساکن مدینه خبر مى‏دهد. مقایسه انصار با انصار حضرت عیسى علیه‏السلام مى‏توانست حس معنوى ویژه‏اى را در میان بومیان مسلمان یثرب برانگیزد، به‏گونه‏اى که آنان خود را یاران و سربازان خداوند احساس کنند و برایمان و نگرش آنان به زندگى تأثیر عمیق و ژرف بر جاى نهد.[13]

ردیابى کاربرد این واژه نشان مى‏دهد که مسلمانان بومى مدینه در سال‏هاى دوم و سوم به این نام جدید خوانده شدند. پیش از این آنان هر چند که به‏عنوان پناهندگان از اعتبار خاصى برخوردار شده بودند ولى به عنوان یک گروه همدل ایمانى از آنان یاد نشده بود. در زمان جنگ بدر آنان نه تنها به این مفهوم جدید اعتبار معنایى خاصى بخشیدند، از این‏رو به عنوان امتى همدل و همراه در عرصه اندیشه و عمل خودنمایى کردند و مورد ستایش خداوند قرار گرفتند.

این نخستین اقدام پیامبر در ساخت هسته نخست امت بود. در گامى بعدى با حضور مهاجران، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با ایجاد پیمان‏بردارى میان انصار و مهاجر گام بعدى  را برداشت. انصار به نوعى مهاجران را در مدینه پذیرفتند و آنان را هم‏چون برداران خونى و قبیله‏اى گرامى داشتند. کاستى‏هایشان را جبران کردند و زمینه ادامه زندگى و حیات ایشان را در مدینه فراهم آوردند. آنان مهمانسراى براى اسکان موقت مهاجران ایجاد کردند و از بهترین محصولات و امکانات خود براى پذیرایى مهاجران استفاده نمودند.[14] برخى از ایشان در میان تیره‏هاى گوناگون انصار توزیع شدند و انصاریان در رقابت باهم دیگر براساس قرعه حمایت از خانواده‏هاى مهاجر را به‏عهده گرفتند.[15]

انصار دارایى و خانه خود را در اختیار مهاجران قرار داده و آنان را در محصولات کشاورزى خود شریک کردند و برخى از آنان زمین‏هاى پیرامون منازل مسکونى خود را به پیامبر بخشیدند. این روابط میان انصار و مهاجران با پیمان‏بردارى تقویت شد.[16] در آغاز برنامه براین بود تا از یک دیگر ارث برند که چنین نیز اتفاق افتاد تا این‏که بعدها احکام تغییر یافت و تنها خویشان از یک دیگر ارث بردند.[17]

حمایت‏هاى همه جانبه انصار از مهاجران، روحیه همدلى و هم‏فکرى را تقویت کرد و امت شاهد شکل گرفت. در گزارشى از پیامبر از این همدلى و رفتار شایسته میان انصار و مهاجران به محبت والدین به فرزند تشبیه شده است.[18] البته گاه تنش‏هایى به علل مختلف به ویژه به جهت عامل نفاق رخ مى‏داد که در آیات سوره منافقان به آن اشاره شده است. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کوشید تا با آشکار کردن روش‏هاى منافقان، ریشه‏هاى اختلاف را بخشکاند. این‏گونه شد که امت با تشکیل دسته انصار و مهاجران شکل گرفت. اندک‏اندک با ایجاد وفاق و ارتباط نسبى و مانند آن، انصار و مهاجر، ارتباط خویش را افزایش دادند. تجربه‏هاى مشترک، فرهنگ و تمدن مشترک و راه و روش و دین مشترک موجب شد تا این عوامل تقویت و تحکیم گردد.



[1]  . مطهرى، آشنایى با سوره‏هاى قرآن، سوره انفال.

[2]  . علامه طباطبایى، المیزان.

[3]  .  بقره: 128 ؛ مائده: 48 و مانند آن.

 

[4]  . مبانى جامعه شناسى، مجید مساواتى، تبریز، 1372 ، ص 142 .

[5] .  المیزان، ج 6 ، ص 39 .

[6]  . اعراف:  34 .

[7] .  جاثیه: 28 .

[8]  . انعام:  108 .

[9]  .  غافر:  5 .

[10]  .  بقره:  143 .

[11] .  همان.

[12]  .  آل‏عمران:  104 .

[13]  .  آل‏عمران: 52 ؛ صف:  14 .

[14] .  بقره: 267 .

 

[15]الطبقات، ج 13 ، ص 369 .

 

[16]  .  همان، ج 3، ص 174 و 523 و دیگر کتب سیره و تاریخ.

 

[17] .  انفال:  75 .

 

[18]  . المستدرک، ج 4 ، ص 83 .