نمایش صفحات

در عصر حاضر که مستبدان و اَبَرقدرتان جهان تلاش مى‏کنند که جهان اسلام و مسلمین را در زیر یوغ استعمار و استبداد، خرد و نابود سازند، در این زمان حسّاس که امپریالیسم شرق و غرب مى‏کوشند سلطه و قدرت خود را با نمایش تسلیحاتى بر مسلمین جهان عرضه نمایند و با صدور سرمایه به کشورهاى زیرسلطه و کشمکش بر سر تسلّط برآنها پیشرفت نظام سرمایه‏دارى و قدرت‏هاى مالى و انحصارى خود را نشان دهند، ملّت‏هاى اسلام باید یکى شوند و دست در دست هم، زنجیروار اجازه ندهند که سلسله وحدت ازهم بپاشد و باید در برابر اجانب و عمّال اجانب با ایمان راسخ و اتّکال به خدا مقاومت ورزند.

مسلمین جهان باید از خواب غفلت بیدار شوند. جامعه خواب‏آلوده و بى‏تفاوت باید خواب غفلت‏زدگى و مخمورى خود را در چشم بشکند. یک میلیارد جمعیّت اسلامى با اتّفاق و اتّحاد مى‏توانند از هجوم و نفوذ زورمندان جلوگیرى کنند.

پشه چو پر شد، بزند پیل را/ با همه تندى  و صلابت که اوست

مورچگان را چو بود اتّفاق/ شیر ژیان را بدرانند پوست[1]

مسلمین همگى در تحت پرچم توحید هستند و همین پرچم توحید با دست‏هاى پیوسته و واحد مى‏تواند در برابر سیل کِبر و کفر، استوار و پابرجا برافراشته گردد و برفراز بام اتّحاد مسلمین به اهتزاز درآید.

آیات منوّر الهى، گفتار کسانى را که به تثلیث قائلند برابر شرک مى‏داند و با عبارت «اِنَّما اللهُ اِلهٌ واحِدٌ »[2] به مردم مى‏نمایاند که وحدت کلمه خیر و رستگارى آنان را تأمین مى‏کند و نیز «کانَ الناسُ اُمةً واحدةً»[3] و «رَبَّکُمُ الَّذى  خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ»[4] نشانگر آن است که وحدت، زبان حق و اختلاف زبان شیطان است و مسلمین از جنود خدا هستند و هرگز با تفرقه و ایجاد مفارقت میان افراد خود را جزو لشکر ابلیس قرار نمى‏دهند.

دست‏هاى ناپاکى سعى دارند که آحاد ملّت‏هاى مسلمان راازهم بپاشند و با طرح مسائل پوچ و بى‏معنا آنها را به جان هم بیندازند و از آب گل‏آلود ماهى بگیرند و با شعار «تفرقه بینداز و حکومت کن» به مطامع شوم خود نایل گردند. باید هوشیارى و بیدارى مسلمانان جهان نقشه‏هاى ریاکارانه آنها را نقش برآب سازد و با هم‏دلى و هم‏بستگى بیشتر سدّ راه آنان گردد و فریب‏هاى آنان را خنثى نماید. اتّفاق و اتّحاد مسلمین جهان تعالى و پیشرفت آنان را مهیّا ساخته و آنان را به سمت و سوى رستگارى و پیروزى مى‏کشاند.

حُسنت به اتّفاق ملاحت جهان گرفت/ آرى به اتّفاق جهان مى‏توان گرفت[5]

پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در راه وحدت اسلامى کوشش وافرى مبذول داشت و جماعت و اتّفاق را خیر و تفرقه را عذاب و مایة رنج مردم مى‏دانست[6] و بین مسلمانان عقد اخوّت و برادرى بست. از نخستین گام‏هاى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در ورود به مدینه پى‏ریزى زندگى اجتماعى اسلامى بود و پس از ساختن مسجد که مرکز تعلیم و تربیت و اجتماعات اسلامى بود، بین دو قبیله «اوس» و «خزرج» که سال‏ها در حال جنگ و خون‏ریزى بودند، صلح و آشتى برقرار کرد. یعنی بین «مهاجران» و مردم مدینه که مهاجران را در خانه‏هاى خود پذیرفته بودند، یعنى «انصار» پیمان برادرى برقرار کرد.

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، توحید اسلامى و پیوند اعتقادى و برادرى را جایگزین روابط قبیلگى کرد و از مردمى کینه‏توز و بى‏خبر از نظام اجتماعى و قانون، جامعه‏اى متّحد و برادر به وجود آورد.[7]

آیین محمّدى نه تنها وحدت خالق را در میان مشرک و بت‏پرست ایجاد نمود، بلکه وحدت امّت و مخلوق را نیز به وجود آورد که همه یکى شدند و شکل ساختمان واحد به خود گرفتند.

این نظام جدید را محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سیزده سال با سخت‏ترین مقاومت‏ها و دشمنى‏هاى قریش در مکّه پى‏ریزى کرد.

این نظم جدید تمام مؤمنین را جامعه واحد ساخت ولو این‏که از قبایل مختلف تشکیل شده و در مواضع و محل‏هاى بسیار دور و مجزاى از یکدیگر قرار گرفته بودند.

مذهب اسلام در واقع نیروى صحیح و سالم التصاق دهنده‏اى شد که ابتدا قبایل و عشایر و سپس اقوام و ملل خارجى را طورى بهم چسباند و جوش داد که حکم نیروى واحد و جامعه یگانه‏اى پیدا کردند. جامعه‏اى که هیچ قوّه و نیرو نمى‏توانست آنها را از یکدیگر جدا کند.

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پیوسته به انصار دستور مى‏داد که به برادران مهاجر خود که همه چیز خود را در مکّه گذارده‏اند کمک و همراهى کنند. عبدالرّحمن بن عوف بدون دینارى به مدینه رسیده بود. انصارى سعید که در عقد «پیمان برادرى» برادر خوانده او شد تمام دارایى خود را در اختیار وى گذاشت.

محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در هفته‏هاى اول ورود به مدینه تمام سعى و توجّه خود را بدان معطوف داشت که نه تنها زمزمه رقابت و اختلافى که میان مهاجرین و انصار به وجود آمده بود، برطرف سازد، بلکه آنها را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک کند و اساس این بنیان و نظم جدید را محکم نماید. او مى‏دانست که نیروى بزرگ از پیوستگى و اتّصال نیروهاى کوچک به دست مى‏آید.

روزى از طرف پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به تمام مسلمانان و مؤمنین اطّلاع داده شد که همگى براى نماز مغرب در صحن مسجد حضور یابند. مسلمانان همیشه شوق دیدار رسول خدا را داشتند و همه شب براى دیدار وى و انجام نماز در مسجد حاضر مى‏شدند. ولى این خبر که به آنها رسید اشتیاق‏شان را زیادتر کرد، همگى حاضر شدند. به دنبال پیامبر نماز گزاردند. بعد از نماز محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى آنان صحبت کرد. از خداى یگانه گفت. از مأموریت رسولش گفت. از اعمال نیک و نیّت پاک گفت. از برادرى و مساوات که اساس وحدت معنوى مسلمانان است، گفتگو کرد و از پاداشى که مهاجرین و انصار در مقابل خدمات خود به اسلام خواهند یافت شرح مبسوطى بیان کرد و سپس چنین اظهار داشت: «اى مسلمانان و اى مؤمنین! قسمتى از شما به مکّه آمدید و در عقبه در دل شب با من بیعت کردید و مرا به شهر خود فرا خواندید. قسمت دیگر از آغاز پیدایش اسلام به دین خدا درآمدید و در این راه هرگونه ناملایمى را تحمّل کردید و خلوص نیّت و پاکى ایمان خود را نشان دادید. من اکنون به شما اعلام مى‏دارم که شما افراد مهاجر و انصار برادر یکدیگر هستید. این برادرى شما در آسمان‏ها منعقد شده واکنون من آن عهد تقدیر و قضا را که بر لوحه ابدیّت مانند علم الهى نقش بسته است به شما اعلام مى‏دارم. هرکدام برخیزید و برادر خود را انتخاب کنید».

این بیانات تأثیر بسیار عمیقى در حاضرین کرد. غلغله در میان آنان به وجود آورد. آقا و نوکر، بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر جملگى برادر یکدیگر شدند.

حمزه عموى رسول اللّه‏ با زید بن حارثه غلام آزاد شده خود برادر شد. سلمان فارسى که تازه از قید رقیت یهودى نجات یافته بود برادر ابو درداء شد و بلال غلام ابوبکر برادر ابورویحه شد.

سایرین هم هرکدام برادران خود را فى المجلس انتخاب کردند و در این جمعیّت پانصد نفرى روحى از همکارى و صداقت به وجود آمد که همه خود را حتّى در دارایى و اموال برادر مؤمن خودش یکى دانستند.

آن وقت محمّد برخاست و از میان جمعیّت دست على را گرفت. او را از میان مسلمانان بیرون کشید و با صداى محکم و پر اراده فرمود: «این هم برادر من».[8]

اگر تمام قشرهاى ملّت‏هاى اسلام به حکم «اِنَّما المُؤمِنونَ اِخْوَةٌٌ فَاَصْلِحوا بَیْنَ اَخَوَیْکُمْ»[9] گردن نهند. اَبَرقدرتان هرگز نمى‏توانند کوچک‏ترین ضربه‏اى به عالم اسلام وارد نمایند. ملّت اسلام اگر بخواهند مى‏توانند حیله‏ها و دسیسه‏هاى قدرت شیطانى را سرکوب نمایند چون مى‏دانند «یدُ اللهِ مَعَ الجماعةِ» است و از یک قطره هیچ‏کارى برنمى‏آید، بلکه از قطرات باران سیل عظیم راه مى‏افتد و سدّ بزرگ را مى‏شکند و دریاها به وجود مى‏آورد.

اگر دو یار موافق دو دل یکى سازد/ فلک به یک تن تنها چه مى‏تواند کرد؟

زدانا تو نشنیدى این داستان/ که برگوید از گفته باستان

که گر دو برادر نهند پشت پشت/ تن کوه را باد ماند به مشت[10]

بخشى از خطبه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در حجه‏الوداع در مورد اتّحاد و برادرى مسلمانان با یکدیگر بود. در این مورد فرمود: «هان، مسلمان برادر مسلمان است، پس هیچ چیز براى مسلمان در حقّ برادرش روانیست مگرآنچه را که بر خود نیز روا مى‏داند».[11]

اسلام بانى عقد اخوّت است و مسلمانان جهان در زیر پرچم پرافتخار اسلام و دستورات نورانى خداى متعال با وحدت و برادرى مى‏توانند دست قدرت‏هاى بزرگ را که هیچ فکرى جز مصلحت خود و چپاول کردن ذخایر ملّت‏هاى ضعیف ندارند، قطع کنند. همان‏گونه که از یک گل بهار و از یک پرستو تابستان نمى‏شود و یک دست صدا ندارد، مسلمانان هم اگر بخواهند به تنهایى در برابر دشمنان اسلام اقدام نمایند، راه به جایى نخواهند برد و «من» تا «ما» نشود، فریادش به جایى نخواهد رسید.

به قول حمید مصدّق:

چه کسى مى‏خواهد

من و تو ما نشویم؟

خانه‏اش ویران باد!

من اگر ما نشوم، تنهایم

تو اگر ما نشوى، خویشتنى

از کجا که من و تو

شور یک پارچگى را در شرق، باز بر پا نکنیم؟

از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم؟

من اگر برخیزم، تو اگر برخیزى، همه برمى‏خیزند

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینى، چه کسى برخیزد؟

چه کسى با دشمن بستیزد؟ چه کسى پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد؟[12]

محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به وسیله پیمان برادرى روابط مؤمنین را به عالى‏ترین درجه محکم ساخت و نقشه منافقان را که مى‏خواستند روابط مسلمانان اوس و خزرج و مهاجر و انصار را تیره کنند بى‏اثر نمود و از این مرحله اطمینان کامل حاصل کرد و تمام توجّه و همّ خود را جهت تشکیل امّت واحد اسلامى و عقد قرار داد با یهود و سایر قبایل مدینه به کاربرد و براى اوّلین بار بود که قسمتى از قبایل عرب به نام امّت واحدى نامیده شد و با این رشته‏هاى محکم به هم متّصل گردیدند و براى نخستین دفعه بود که عرب‏ها به عقد قراردادى به این قدرت و قوّت در همکارى موفّق آمدند.

این پیمان برادرى و این پیمان تدافعى که در فاصله کمى از زمان منعقد گردید، مؤمنان را نه تنها از هجوم قریش سرمایه‏دار راحت کرد و از این رهگذر آنها را آسوده خاطر نگاه داشت، بلکه مجال داد که به تشکیلات داخلى و اجراى قوانین الهى که توسّط پیامبرشان نازل مى‏گردید مشغول شوند. غالب احکام و قوانین بعد از این پیمان نازل گردید و مسلمانان با هم‏بستگى و هم‏یارى یکدیگر در اجراى  آنها کوشیدند.

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در میان مؤمنین یک عقیده و یک ایمان و یک نوع اتّصال باطنى به وجود آورد. آنان یک نور واحد، بهشت واحد، خداى واحد و زندگى واحدى که آغاز و انجام آن یک نوع و یک رنگ شده بود در مقابل چشم ظاهر و چشم باطن خود مى دیدند. علاوه براین‏ها تشکیل امّت واحد و عهد برادرى تأثیر جداگانه‏اى در فردفرد آنان کرده بود.

هنگامى که منافقین مى‏خواستند میان «اوس» و «خزرج» شعله‏ى جنگ را دوباره برافروزند و این دو طایفه با سلاح‏هاى خود مثل گذشته رویاروى هم قرار گرفتند، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به میان آنان رفت و روى سنگ مرتفعى قرار گرفت و صداى او با این کلمات بلند شد: «اى گروه مسلمانان، اللّه‏، اللّه‏، آیا دوباره به دوره جاهلیّت برگشتید و من میان شما هستم؟ آیا به دوره جاهلیّت برگشتید بعد از آن که خدا شما را به اسلام هدایت و رهبرى کرد؟ آیین اسلام را به شما عطا نمود؟ عادت‏ها و کارهاى جاهلیّت را از شما برید. شما را از کفر نجات داد. میان دل‏هاى شما الفت و محبّت برقرار ساخت».

هریک از این کلمات مانند نور خورشید بود که غبار و ابرکینه و حسّ برادرکشى را از روح و دل آنها زدود. شمشیرها به غلاف‏هاى خود بازگشتند. یک مرتبه به دل آنها وحى الهى آمد که این تفتین و افساد از ناحیه شیطان است و این دام از جانب دشمنان. ناگهان اوسى‏ها و خزرجى‏ها یکدیگر را در آغوش گرفتند و بلند بلند گریستند. رسول خدا آنها را نوازش و تحسین نمود و به طرف شهر حرکت کرد. این گروه دو قبیله هم با اطاعت و انقیادى که از دل و جان آنها برمى‏خاست به دنبال وى روان گشتند. برق شمشیرها جاى خود را به برق اشک‏هاى شادمانى سپرد و بدین‏گونه آتش مکر و تفتین شائس بن قیس (یهودى نفاق انداز) خاموش شد.[13]

آرى! سیره پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در حفظ و انسجام وحدت میان مسلمانان این‏گونه بود.
اتّفاق و وحدت از نظر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله رحمت بود که هر دولتى از اتّفاق است و هر بى‏دولتى از نفاق.

دو دل یک شود بشکند کوه را / پراکندگى آرد انبوه را


حضرت على  علیه‏السلام، در ستایش فضایل پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله او را الفت دهنده دل‏ها و زداینده کینه‏ها معرفى مى‏نمایاند و مى‏فرماید: «به برکت وجودش، خداوند، کینه‏ها را دفن کرد و آتش دشمنى‏ها را با او خاموش ساخت. به واسطه او در میان دل‏ها الفت افکند (و افراد دور افتاده را در سایه آیینش برادر ساخت) و نزدیکانى را (که در ایمان با او هماهنگ نبودند) از هم دور ساخت».[14]

مسلمانان که خدایشان یکى، پیامبرشان یکى و کتاب‏شان یکى است باید با پشتیبانى و هم‏بستگى یکدیگر از اسلام دفاع نموده و به یارى کشورهاى اسلامى ضعیف و کم‏درآمد بشتابند بدین ترتیب بنیاد و شالوده‏ى ممالک اسلامى را استوار و پابرجا نگاه دارند و به مخالفان اسلام اجازه ندهند که به حریم مقدّس مسلمانان تجاوز نموده وجان وثروت و مال آنان را به غارت ببرند.

اقشار ملّت‏هاى مسلمان با هر مسلکى که دارند و با هر فکر سیاسى یا مذهبى، لازم است وحدت خود را حفظ نموده و علیه جنایات بى‏شمار مستکبران موضعى خصمانه گرفته و از اشکال‏تراشى و تفرقه‏اندازى که به سود دشمنان است بپرهیزند. آنان باید همواره هشدارهاى قرآن و سیره رسول اللّه‏ را مدّنظر داشته باشند و آگاه و بیدار در ترویج اسلام و قرآن بکوشند.

مسلمانان حافظان وحدت و انسجام اسلام مى‏باشند. هر فرد مسلمان مسؤول است که در برپایى این انسجام بکوشد. بدخواهان و مغرضین باید شناسایى شوند و اجازه نیابند که در صفوف مسلمین رخنه بیفکنند.

ائتلاف مسلمین یعنى نمایش قدرت اسلام. باید آگاهانه عمل نمود تا نقطه ضعفى به دست دشمنان اسلام ندهند زیرا آنان مترصّدند که از تفرقه و اختلاف سوء استفاده نموده و به نفع خود جریان آب را به حرکت درآورند. به هوش باید بود که وحدت مسلمین جهان موهبتى الهى است که مى‏تواند اساس اسلام را پایدار نگاه دارد ولى تفرقه و اختلاف به سرنگونى آن کمک مى‏کند و به فرمایش على علیه‏السلام: «از پراکندگى بپرهیزید که انسانِ تنها بهره شیطان است چنان‏که گوسفندانِ تک رو طعمه گرگ!».[15]

 

نتیجه

همان‏گونه که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با درایت و هوشیارى به عقد برادرى میان قبایلى که سالیان سال باهم نبرد کرده و دشمنان خونى یکدیگر به شمار مى‏رفتند، در همان گام‏هاى نخستین همّت ورزید و ادامه حیات دینى و سیاسى را اتّحاد و وحدت مسلمین تشخیص داد، پس مسلمین جهان با پیروى و تبعیّت از پیامبر خود، هوشمندانه جهت اتّحاد و انسجام میان مسلمانان کمر اهتمام بسته و با تلاش‏هاى پیاپى ریسمان هم‏بستگى و هماهنگى میان مسلمانان را محکم‏تر و منسجم‏تر ببافند.

 

منابع و مآخذ

1 ـ احمدى بیرجندى، احمد، چهارده اختر تابناک، مؤسّسة چاپ وانتشارات آستان قدس رضوى، چاپ‏نهم.

2 ـ پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، انتشارات جاویدان، چاپ اوّل، 1374 .

3 ـ خرّمشاهى، بهاءالدّین، انصارى، مسعود، پیام پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، انتشارات جامى، چاپ اوّل، 1376 .

4 ـ دکتر خطیب رهبر، خلیل، دیوان غزلیّات حافظ، انتشارات صفى علیشاه، چاپ بیست و چهارم، 1378 .

5 ـ دکتر خطیب رهبر، خلیل، گلستان سعدى، انتشارات صفى علیشاه، چاپ سوّم، 1364 .

6 ـ دهخدا، على اکبر، امثال و حکم، انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم، 1363 .

7 ـ رهنما، زین العابدین، پیامبر، جلد 1 و 2 ، چاپخانه آتشکده، چاپ چهاردهم.

8 ـ محمّدى، محمّدکاظم، دشتى، محمّد، المعجم المفهرس لِالفاظ نهج البلاغه، نشر امام على علیه‏السلام، قم، چاپ چهارم، 1374 .

9 ـ مصدّق، حمید، گزینه اشعار، انتشارات مروارید، چاپ پنجم، 1376 .

 

 



[1] .  گلستان، ص 300 .

[2] .  نساء:  171 .

[3] .  بقره:  214 .

[4] .  نساء:  1  .

[5] .  دیوان غزلیّات حافظ،  ص 120 .

[6]نهج‏الفصاحه، بخشى از شماره 1202 .

[7]چهارده اختر تابناک، ص 37 .

[8]پیامبر، بخشى از صص 538 تا 543 .

[9] .  حجرات:  10  .

[10]امثال و حکم، ج 1 ، ص 30 .

[11]پیام پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، ص 105 .

[12]گزینه اشعار حمید مصدق، صص 39 ـ 40 .

[13]پیامبر، صص 586 ـ 587 .

[14]المعجم المفهرس، نهج‏البلاغه، خطبه 96 .

[15] .  همان، بخش هشتم، خطبه 127 .