جاى هیچگونه تردیدى نیست که از جمله مهمترین موضوعاتى که امروزه جهان اسلام با آن دست به گریبان است وحدت اسلامى است. اگر ادعا کنیم حساسترین مسئلهاى که امامان شیعه در طول زندگانى، براى تحقق آن در عالم خارج براساس قرآن کریم و سنت نبوى اهتمام داشتهاند، وحدت و یکپارچگى امت اسلامى در چارچوب کلى جهان اسلام است سخنى به گزاف نگفتهایم. هدف آن بزرگواران محافظت از عظمت و شکوه این موجودیت در برابر دشمنان و در کمین نشستگان اسلام بود. نیز در اندیشه تحقق بخشیدن به مصلحت برتر اسلام در ساختن امت و شکوفایى مثال زدنى آن در حرکتى شتابنده و روشن به سوى خداوند متعال بودند. شکى نیست که این شکوفایى جز در فضایى آکنده از دوستى و گفتار نیک و برخوردهاى سازنده قابلیت نمىیابد. جوى که در آن از کینهتوزى و تعصبات کور و جدایى میان فرق و مذاهب نباشد و پدیدههاى جاهلیت زدهاى که برون داد طبیعى اعمال هواپرستانه پارهاى از حکام گمراه و سلاطین ستمگر است که زمام امور مردم را غاضبانه در دست گرفته و در زمین خدا به مصداق قرآن دامنه ستم و تباهى را گسترش مىدهند به چشم نخورد.
در آغاز سالى که از سوى مقام رهبرى به عنوان سال همبستگى و مشارکت نامیده شده به بررسى نکاتى چند پیرامون راهکارهاى وحدت و همبستگى مىپردازیم. وحدت اسلامى یکى از مهمترین ضرورتها براى حضور و ایستادگى در رویارویى تمدنها است ولى این وحدت شدیدا نیازمند انگیزه و زمینه است.
انگیزههاى وحدت اسلامى
1 ـ وحدت اسلامى فراهم کننده قدرتى حقیقى است که مىتواند پس از خداوند متعال، تکیه گاه استوارى براى مسلمانان در رویارویىهاى فرهنگها و تمدنها باشد؛ زیرا اگر چه مسلمانان از نیروى عظیم انسانى، امکانات مادى فراوان، موقعیتهاى استراتژیک مهم، روحیه معنوى بالا، و فرهنگ و دیدگاه اعتقادى و فکرى پیشرفتهاى در نگرش به زندگى؛ برخوردار هستند، اما چنانچه میان این اجزا و عناصر پراکنده هماهنگى ایجاد نکند، این مجموعه عظیم، بیش از طعمهاى در چنگال دشمنان نخواهد بود.
2 ـ وحدت اسلامى مىتواند زمینههاى گستردهاى براى پژوهش و بحث و بررسى و اجتهاد و استنباط از منابع اسلامى را هم آورد و بدین وسیله به رویارویىهاى فکرى و فرهنگى و حل مشکلات انسانى که ثمره پیشرفتهاى مادى و تحولات علمى اجتماعى است مدد رساند روشن و بدیهى است که چنین امکان وسیعى براى تحقیقات و بررسىها تنها در سایه آرامش و تفاهم و آزادى ابراز عقیده و ارج و احترام اندیشه و تلاشهاى دوستانه و برادرانه، به وقوع مىپیوندد.
3 ـ وحدت اسلامى مىتواند زمینههاى رشد و پیشرفت را در تمامى جنبههاى مادى و معنوى فراهم کند.
زمینههاى وحدت اسلامى
الف) ارائه دیدى کلى و عمومى راجع به نقش دین در زندگى و این که آیا دین تنها رابطهاى روحى و پیوندى قلبى میان انسان و خدا و اعمال عبادى و اصول اخلاقى است که انسان بدان پاىبند باشد؟ یا حوزه تأثیر گذارى دین، گستردهتر و فراتر از دین، در برگیرنده تمامى جنبههاى اجتماعى و اقتصادى و ادارى و سیاسى و ارتباطات انسانى در زندگى است.
ب) اتخاذ موضعى کلى در قبال حقوق بشر در اندیشه و عمل و اعمال عبادى مسلمانان و حقوق اجتماعى پیروان مذاهب اسلامى، بهطور یکه اولاً نتوان اتباع این و آن مذهب را از حقوق اساسىشان که همراه دیگر شهروندان مسلمان در لزوم برخوردارى از آنها مشترکند و صرفا به خاطر انتساب به مذهبى خاص، محروم ساخت. و ثانیا مسئله انتساب به مذهب خاص، به امتیاز یا نقطه ضعفى به نفع یا ضرر اشخاص، تبدیل نگردد.
ج) داشتن دیدگاهى کلى در قبال دشمنان اصلى اسلام، چه در جنبه اعتقادى مانند جریان الحاد و اباحىگرى اخلاقى یا در جنبههاى سیاسى همچون جریان کفر جهانى.
د) اختلافات مذهبى که باید با نگاهى کلى و روشن بدان نگریست تا بتوان برخورد صحیحى با آنها صورت داد، چون وحدت را در این زمینه به معناى متحد کردن تمامى مذهب در یک مذهب مشترک گرفتن، هیچ مفهوم صحیحى ندارد بلکه اصولاً در این زمینه نخست باید آراء پیروان مذهب و آیینهاى عبادى و شخصىشان را محترم شمرد و آنگاه روشهاى تحقیق و بررسى و اسلوبهاى نقد و گفتوگو را به دور از غرضورزىها و شک و گمانها متحد ساخت.
ح) هماهنگ کردن دیدگاهى کلى راجع به اساس ساختار حکومت اسلامى و نقش آن در زندگى سیاسى اجتماعى، بهطور یکه مانند عرصه دموکراسى در جهان معاصر، تناقضى میان اشکال مطروحه براى حکومت پیش نیاید.
وحدت اسلامى از دیدگاه قرآن
قرآن کریم موضوع وحدت و اختلاف را تفضیلاً مورد بحث و بررسى قرار داده است. از یک سو فرایند اختلاف را در تاریخ انسان همراه با علل و عوامل پیدایش و راهکار برچیدن آن، مطرح ساخته و از سوى دیگر مسئله وحدت و یکپارچگى را در کنار اصول و راههاى دستیابى به همبستگى، ارائه کرده است و همین طور، پدیده وحدت و اختلاف در جامعه اسلامى و خود راهکار ظهور اتحاد در بین مسلمانان، از نگاه قرآن دور نمانده است.
1 ـ فرآیند وحدت و اختلاف در تاریخ انسان از دیدگاه قرآن
در یک نگاه کلى این فرآیند به دو شاخه اصلى تقسیم مىشود:
الف) اختلاف و وحدت به مثابه پدیدهاى انسانى.
ب) اختلاف و وحدت در میان ادیان الهى.
در مورد شاخه اول، قرآن کریم اساسا زندگى را به سان جامعهاى برشمرده که رفتارها و روابط همگون و یکسانى را در آغاز پى ریخته است.
مردم، امتى یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آن کتاب خود را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى کند و جز کسانى که (کتاب) به آنان داده شده پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد ـ به خاطر ستم و حسدى که میانشان بود، هیچ کس در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد و مردم جز یک ملت نبودند، پس اختلاف پیدا کردند و اگر وعدهاى از جانب پروردگارت مقرر نگشته بود، قطعا در آنچه بر سر آن با هم اختلاف مىکنند، میانشان داورى مىشد.
قابل ذکر است که شرایط خاص حاکم بر زندگى انسان و محیط زندگى او، با توجه به میزان نیازها و خواستههاى او، با پیدایش و استمرار وحدت، سازگارى تام داشته باشد. هر قدر بر وسعت دایره امکانات و توان انسان افزوده مىشود همان اندازه نیز از توان او برنفوذ و تسلط او بر زمینههاى جدید حیات اجتماعى که گاه با ساید عرصهها در تناقض است،
کاسته و در نتیجه امکان وصول به اتحاد را با دشوارى بیشترى روبرو مىکند. سطح فرهنگ و دانش بشرى نسبت به ابزارها و اسبابى که افاق و مقاصد نوینى در جلوى چشم آدمیان مىگشاید در این زمینه بى تأثیر نیست.
در آغازین مرحله زندگى انسان که فطرت خدادادى بر آدمى تسلط تام دارد و در شرایط مناسب، او را به جلو هدایت مىکند، مىتوان تصور کرد که پارهاى تجاوزات فردى ناشى از هوا و هوس گاه پیش آید اما خیلى زود پس از خاموشى آتش کینه، حسد، خشم و یا شهوت، به فطرت پاک خویش برگردد. قرآن کریم در این باره از حادثه فرزندان آدم گفتگو مىکند. با پشت سر گذاشتن این مرحله و عبور از برهه زمانى مشخصى که جامعه انسانى در آن اثناء به تدریج شکل کاملترى به خود مىگرفت و بر جمعیت نیازها و خواستههایش مىافزود، دوران اختلاف آغاز گردید. آنچه در این زمینه استنباط مىتوان کرد، آن که بشریت همواره در تمامى دورانهاى زندگى خویش، محکوم قانونى به نام قانون اختلاف بوده است.
و اگر پروردگار تو مىخواست، قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مىداد در حالىکه پیوسته در اختلافند مگر کسانى که پرودگار تو به آنان رحم کرده، و براى همین آنان را آفریده است. براین مبنا، باید گفت: اختلاف همچون واقعیتى خارجى، پیوسته در مراحل گوناگون تاریخى، حضور خود را حفظ کرده و خود معلول قانون دیگرى است که خداوند در زندگى انسانى حاکم کرده است. چنین قانونى را باید تنها راه پرورش و تکامل امتها و افراد صالح دانست که با اختیار و خواست خویش، على رغم روییدن خواستها و پیدایش نیازها، در این مسیر گام نهادهاند، این دنیاى پر زرق و برق در عین حال، کوره امتحان آدمى و فرصت عمل براى دستیابى به کمال روحى و معنوى او نیز هست.
«آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها مىشوند و مورد آزمایش قرار نمىگیرند؟». «همان (خدایى) که مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکو کار ترید».
حاصل آنکه علت اصلى پیدایش اختلاف در میان انسان، هوا و هوس اوست که خداوند آن را همچون نیروى جاذبهاى که در فرآیند اراده و اختیار، با نیروى عقل و فطرت برابرى کند، قرار داده است. و در صورت هواپرستى آدمى و خروج از راه هدایت و عقلگرایى به دلیل تعدى هواپرستان بر مردم و مجموعه هستى و نیز به سبب تضاد مصالح افراد و رقابتهاى ناصحیح در رسیدن به جاء و مقام و قدرت و شهوت، پیدایش اختلاف، امرى کاملاً طبیعى است. بر طبق آموزههاى قرآن کریم، این نوع اختلاف، نخستین اختلافى بوده است که از بستر تاریخى انسان سر بر آورده و ملائک بنا به طبیعت آفرینش او، انتظار آن را داشتهاند.
اختلافاتى که منشأ هوا و هوس داشت در فضایى پدیدار شد که زندگى انسان دگرگون گشته و در ضمن تحولى عمیق، پیچیدگى و ترکیب در آن پدید آمده بود. در نتیجه، آدمى دیگر با تکیه بر اندیشه و استعدادهاى خویش، به تنهایى نمىتوانست بر مشکلات پیچیده و عمیقى که در زندگى با آنها روبهرو مىشد فایق آید این تحول با ظهور تحولى دیگر یعنى نزول کتب آسمانى و بعثت پیامبران مقارن گشت. هدف آن بود که مردم به راه صلاح و هدایت رهنمون شوند و پیامبران به حق و عدالت درباره اختلافها و نزاعهاى آدمیان حکم دهند. گذشته از اینها قرآن کریم به قصد از میان بردن اسباب اختلاف و گشودن راه تکامل در پیش پاى یکایک افراد و جوامع انسانى و آگاه ساختن و پند آموزى به آدمیان دو سنت دیگر را پایه گذارى کرده است:
1 ـ سنت مغفرتطلبى و توبه و بخشایش تا همیشه راه بازگشت آدمى از گناهان و اشتباهها باز باشد.
2 ـ سنت انتقام در دنیا براى افراد و گروهها به هنگام شدت گرفتن انحرافها و افزایش گناهان تا موجبات پند پذیرى نسلهاى آینده فراهم گردد.
و اما در مورد شاخه دوم؛ یعنى اختلاف وحدت در میان ادیان آسمانى، براساس نظر گاه قرآن کریم، وحدت و اتحاد باید بر پایه اصولى مشخص و با وسایل و ابزارهاى شناخته شده باشد که بهطور اختصار به آن اشاره مىشود. در حقیقت تحقق وحدت در میان آدمیان منوط به وجود پارهاى وجوه مشترک است که نقطه آغازین وحدت قرار گیرد:
الف) ایمان به خدا و وحى آسمانى و نبوتها و روز رستاخیز.
ب) پذیرش عزت و کرامت انسان و احترام به او و آزادى عقیده و اندیشه و عمل وى.
براین اساس هرگز نمىتوان از اتحاد واقعى مؤمنان با کافران سخن گفت. بلى ممکن است گاه در اثر پارهاى ضرورتها در کنار هم گرد آیند و کشورى واحد، محل تجمع آنان قرار گیرد و صلح و آرامش در میان آنان برقرار گردد اما این اتحاد حقیقى نیست. شرک به خدا و انکار خدا، مانعى درونى و تناقضى اجتماعى بر سر راه اتحاد است.
شاخصههاى وحدت میان ادیان الهى
قرآن کریم به موازات تلاش براى تصحیح انحرافات بنیادینى که دامن گیر پیروان اهل کتاب شده که در آیاتى چون (مائده/ 77، 81؛ آل عمران/ 81، 187؛ بقره/ 78، 79، 85، 86، 174) به آن تصریح گردیده، چارچوبى را براى وحدت میان ادیان الهى در طول تاریخ مشخص نموده است تا رابطهاى روحى و روانى میان مسلمانان و پیروان آئینهاى دیگر محفوظ بماند. از طرفى زمینه لازم براى همزیستى اجتماعى و سیاسى را براى ادیان آسمانى فراهم سازد و از دیگر سو کلیه معتقدان به خدا روز رستاخیز را بر یک صف در مواجهه با بتپرستان و مشرکان و ملحدان قرار دهد. ابعاد و شاخصههاى این چارچوب خاص عبارتاند از:
1 ـ ایمان به خداى یکتا و وحى آسمانى و روز بازپسین و کتابها و رسالتهاى پیامبران.
2 ـ تأکید بر وحدت پیامبران و پیامهاى آسمانى.
همه پیامبران و پیامهاى آسمانى از یک منشأ گرفتهاند. این منشأ خداوند متعال است. پیامبران هم موظف بودهاند پیامهاى الهى را به بشر ابلاغ کنند، در تربیت و اصلاح او بکوشند، به نیکى و هدایت و صلاحش رهنمون گردند و از بدى و فساد و گمراهى باز دارند.
3 ـ دعوت همگانى.
1 ـ 3 ـ دعوت همگان به سوى اجراى احکام ثابت الهى مشترک در تورات و انجیل به قصد روشن ساختن میزان اتحاد و تقارب میان ادیان، به خصوص اینکه این شریعتها مکمل همدیگر بودهاند آیات مربوط به وجوب روزه، چگونگى قصاص و پرهیز از رباخوارى نمونهاى از این دعوتهاست.
2 ـ 3 ـ دعوت به مراجعه به تورات و انجیل به هنگام حل و فصل اختلافاتى که دامنگیر اهل کتاب مىشد و توجه به مواردى که میان تورات و انجیل و قرآن مشترک است.
3 ـ 3 ـ دعوت مردم به مراجعه به دانشمندان اهل ذکر و معرفت از اهل کتاب با هدف تبیین حقایق اسلام.
4 ـ 3 ـ دعوت به پذیرش آیین اسلام و اصول آن و حرمت نهادن به پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و قایل شدن به اصل توحید ابراهیمى براى اسلام و تأکید بر موقعیت ممتاز ابراهیم علیهالسلام در آیین محمد صلىاللهعلیهوآله با توجه به اینکه ابراهیم پدر پیامبران بنىاسرائیل و فرستادهاى است که آئینهاى آسمانى به او منتهى مىگردد.
براین پایه تأکید مىشود که نام «اسلام» از طرف ابراهیم علیهالسلام است و او خود، مسلمان تسلیم محض خدا و حنیف است و یهودى و نصرانى نیست.
5 ـ 3 ـ فراخوانى اهل کتاب بر پذیرش رسالت حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله به واسطه تأکید بر بشارتهایى که پیامبران و کتابهاى آسمانى پیشین داشته است قرآن کریم بارها متذکر این حقیقت شده است. یکى از این موارد، در سوره اعراف و در سیاق گفتگو راجع به موسى است و مورد دیگر در سوره صف جاى دارد.
4 ـ فرایند وحدت در جامعه اسلامى؛ این فرایند در سه رهیافت قابل بررسى است.
1) اصولى که قرآن براى وحدت در جامعه اسلامى پایهریزى کرده است؛
2) ابزارهایى که قرآن به منظور تضمین بقاى این بنیان الهى، تحقق، پایدارى و مراقبت از آن به پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و آدمیان معرفى کرده است؛
3) پىآمدها و آثار تحقق وحدت در جامعه اسلامى.
اصول وحدت اسلامى
اصل اول: یکتاپرستى
این اصل در اشکال مختلف تصویر مىشود:
الف) صحنه اتحاد همگان از رهگذر چنگ زدن به ریسمان خداوند: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا آنگونه که حق پروا کردن از اوست پروا کنید، و نمیرید مگر در حالى که تسلیم فرمان او باشید. و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه که دشمن یکدیگر بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت و در سایه نعمت او با هم برادر شدید؛ و بر لب گودالى از آتش بودید، پس شما را از آن رهانید. این گونه، خدا آیات خود را براى شما بیان مىکند، باشد که هدایت یابید».
ب) صحنه پدیدار شدن انس و الفت میان قلبها و همدلى به واسطه عامل غیبى: «و اگر بخواهند با پیشنهاد صلح تو را فریب دهند، خدا براى تو بس است. اوست که تو را به یارى خود و به وسیله مؤمنان تأیید کرد. و میان دلهایشان الفت انداخت، که اگر همه آنچه در زمین است خرج مىکردى، نمىتوانستى میان دلهایشان الفت برقرار کنى، ولى خدا میانشان الفت برقرار کرد. به راستى او عزتمند و حکیم است».
اصل دوم: پیروى از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله
اهمیت مسئله برخاسته از مجموعهاى از عوامل و اصول اعتقادى و اخلاقى و مصالح سیاسى و اجتماعى است که به پارهاى از آنها به صورت گذارا اشاره مىشود:
الف) حضرت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله مقام تبلیغ رسالت را بر عهده دارد و سخنان او ناشى از منشأ و حیانى است:
«و از روى هوس سخن نمىگوید. این قرآن جز وحیى که به او مىشود نیست».
«هرکس اطاعت پیامبر کند، در حقیقت اطاعت خدا کرده است؛ و هر کس روى بگرداند، تو مسئول نیستى، و تو را به عنوان نگهبان آنان نفرستادهایم».
ب) رسول کسى است که در عین دارا بودن مقام نبوت و تبلیغ، مسئولیت جامعه را نیز برعهده دارد.
معناى چنین سخنى آن است که اطاعت از رسول در واقع، از یک جنبه، نشانه پاىبندى به حاکمیت سیاسى اسلامى و گویاى اهمیت نقشى است که قرآن و اسلام براى این حاکمیت در جامعه قایل است.
«اى کسانى که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و از این پیامبر و کسانى از خودتان که متولیان امر شما هستند فرمان برید؛ و اگر در چیزى با یکدیگر اختلاف پیدا کردید، اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید، آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید که این بهتر و سرانجامش نیکوتر است. آیا نظر نیفکندهاى به کسانى که مىپندارند به آنچه به سوى تو و آنچه پیش از تو نازل شده است ایمان آوردهاند، ولى مىخواهند داورى میان خود را نزد طاغوت ببرند، در حالىکه قطعا فرمان یافتهاند که به آن کفر بهورزند؟ و شیطان مىخواهد آنان را به گمراهى دورى بیفکند».
زمینههاى اطاعت از «رسول» بسیار گسترده و متعدد است و مصالح اجتماعى عمومى، خواستههاى فردى خاص، مسائل روزمره آنى و انواع موضوعات دائم و پایدار را در بردارد. همچنین تأثیر طبع؛ نظرات و اجتهادات مختلف، رسوبهاى اعتقادى فکرى اخلاقى و فشارهاى اجتماعى و اقتصادى را در این پیروى و اطاعت، نباید از نظر دور داشت. یکى از مهمترین آثار اطاعت از خدا و رسول، برچیده شدن نزاع و اختلاف و تحقق وحدت در میان مسلمانان است.
«و خدا و پیامبرش را فرمان برید و با هم نزاع نکنید که سست شوید و قدرت شما را از بین برود، و صبر کنید که خدا با صابران است».
اصل سوم: حفظ روابط عاطفى میان رهبرى و مردم
یکى از پایههاى مهم وحدت اسلامى، حفظ موقعیت ممتاز رهبرى دینى در جامعه است در این عرصه و حوزه قانونمند، وحدت اسلامى شکوفا مىشود. مبدل کردن حالتهاى خشک و بى روح، به پیوندهاى پر طراوت روحى و معنوى و عاطفى که دوستى و مودت و احساسات پاک انسانى در آن موج زند بر عهده رهبرى اسلامى است بدینسان رهبرى، نقش عظیمى را در حفظ و استمرار بقاى وحدت اسلامى ایفا مىکند.
«پس به سبب رحمتى که از جانب خداست با آنان نرمخوى شدهاى، و اگر درشتخوى و سنگدل بودى از گرد تو پراکنده مىشدند. پس از آنان در گذر، و برایشان آمرزش بخواه، و در کار اداره جامعه با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، که خدا توکل کنندگان را دوست مىدارد».
«همانا براى شما پیامبرى از خودتان آمده است که رنج بردن شما بر او دشوار است و بر هدایت شما حریص و نسبت به مؤمنان بسیار دلسوز و مهربان است».
اصل چهارم: اخوت دینى
اخوت دینى از دیدگاه قرآن، زمینه شکوفایى وحدت اسلامى است و به آن نمود اجتماعى و ارزش انسانى مىبخشد وحدت میان اشیاء نیازمند چارچوبى واحد است که آنها را در کنار هم گرد آورد. خون، نژاد، زبان، ملیت، جغرافیا، زمین، خاک، مصالح و منافع، ارزشها و آرمانهاى انسانى، دیدگاه قرآن در این زمینهها، همه بر این مبنا استوار است که بشریت از اصلى واحد برخوردار است.
«اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.بى تردید گرامىترین شما نزد خدا با تقواترین شماست. به یقین، خدا دانا و آگاه است».
«جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان سازش دهید و از خدا پروا بدارید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید».
اصل پنجم: موازین اخلاقى
محتواى کلى تعالیم اسلامى، محتوایى اخلاقى است، فلفسفه قیام رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله به تتمیم مکارم اخلاق تفسیر است موازین اخلاقى داراى شاخصههایى چون وفادارى در عهد و پیمان، اجراى عدالت، ترویج فضیلتها و... است که هر یک در سنگ بناى خیمه وحدت اسلامى سهم قابل توجهى دارند.
سخن آخر
ابزارهاى تحقق وحدت اسلامى
مجموعه ابزارهایى که قرآن کریم در مقام تحقق بخشیدن به وحدت و وفاق عمومى در میان آحاد جامعه انسانى و اسلامى از آن سخن گفته اختصارا به شرح زیر است:
دعوت و تبلیغ با شیوه حکمت و موعظه حسنه؛
صلح و آشتى و تلاشهاى خیرخواهانه؛
گذشت و بخشایش؛
ایستادگى در برابر دشمنى و تجاوز؛
تکیه بر علم و دانش در مواجهه با حوادث.
امید است در سایه دستورهاى سازنده دین اسلام و رهنمودهاى رهبر معظم انقلاب جلوههاى حقیقى اتحاد و همبستگى آحاد در جامعه را شاهد باشیم.
والعاقبة للمتقین.