نمایش صفحات

انتقال پیام در محیط‏هاى واقعى بخاطر چهره به چهره بودن، امتیاز ویژه‏اى را داراست. اما آنچه از انتقال پیام مهمتر است، ماندگارى پیام است و این در فضاى مجازى مفقود است.

     به نظر مى‏رسد با راهبردى که براى مسجد مجازى تعریف شد که عبارت بود از آستانه بودن براى مساجد واقعى، پاسخ این پرسش نیز روشن گردید. زیرا مساجد اینترنتى، نمى‏خواهد مخاطبان را از مسجد واقعى دور سازد و به خود جذب نماید بلکه درصدد آن است که مخاطب را به فضاى مسجد واقعى بکشاند. به تعبیرى مسامحه‏اى، مساجد مجازى، در طول مساجد واقعى‏اند نه در عرض آن. با این راهبرد، مى‏توان براى انتقال پیام از مسجدمجازى هم بهره برد، ولى این پیام را طورى انتقال داد که او براى تداوم، و ماندگارى پیام، خود را به آغوش مسجد واقعى بکشاند.

     افزون بر این‏که امروز به کمک تکنولوژى‏هاى جدید، حتى بخشى ازامکان تبلیغ چهره به چهره را فراهم گشته است. در شیوه جدیدى که به تازگى ابداع شده و مراحل تکامل خود را طى مى‏کند، مى‏توان احساس لامسه را ازطریق اینترنت انتقال داد. دراین روش با استفاده از حس گرهایى که phantom نام گرفته‏اند، مقدار نیروى وارده تبدیل به پا لس‏هاى الکتریکى شده و از سوى دیگر مجددا این پالس‏ها تبدیل به نیروى مکانیکى مى‏شوند. بدین معنا که هنگامى که شخص در انگلستان شیئى را لمس مى‏کند، فردى که در آمریکاست نیز مى‏تواند این کار را انجام دهد. در این روش نه تنها فرد مى‏تواند نیروى إِعمالى را حس کند بلکه خصوصیات سطوح از قبیل زبرى، سختى و نرمى نیز قابل درک است. موفقیت این شیوه تاحد بسیار زیادى مرهون سرعت بالا و پهناى باند وسیعى است که از طریق فیبرهاى نورى در اختیار کاربران اینترنت قرار گرفته است.[1]

    در ادامه همین پرسش ممکن است برخى، رسانه‏ها بویژه مسجد مجازىرا بخاطر غیرواقعى و غیررفتارى بودن، اثرگذار ندانند. چرا که در محیط‏هاى واقعى، بخاطر رفتارى بودن و نیز تکرار، انجام مناسک، بخشى از رفتارِ ماندگار در فرد مى‏شود.

     تامپسون معتقد است سنت براى بقا به تکرار و اجراى مجدد در طول زمان نیاز دارد. اما در جامعه رسانه‏اى چنین نیازى وجود ندارد. رسانه‏ها، سنت‏ها را حفظ مى‏کنند. بنابراین افراد، با اعتماد به انعکاس سنت در رسانه‏ها، در مناسک، کمتر شرکت مى‏کنند. تامپسون با یک مثال ساده این قضیه را تفهیم مى‏کند. فرض کنید یک مناسک سنتى از تلویزیون پخش مى‏شود. اکثریت افراد جامعه تماشا مى‏کنند و احساس تعلق به مناسک دارند؛ اما با وجود تلویزیون حضور فیزیکى را ضرورى نمى‏دانند.

                              «تثبیت محتواى نمادین در محصولات رسانه‏اى                      

                        (کتاب، فیلم و غیره) شکلى از تداوم زمانى فراهم مى‏سازد
                         که نیاز به تکرار یا اجراى مجدد را از بین مى‏برد.
                         بدین ترتیب، زوال برخى از جنبه‏هاى آیینى سنت
                         (حضور در کلیسا و غیره) لزوما نباید به عنوان زوال سنت
                         تعبیر شود. بلکه مى‏تواند تنها، بیان‏کننده این حقیقت باشد
                         که حفظ سنت در طول زمان به تکرار و اجراى مجدد کمتر
                         وابسته است».[2]

    باید توجه نمود که میان تبلیغ دینى در فضاى مجازى و دنیاى واقعى تفاوت ابزارى است. و تفاوت در محتوا نیست، بلکه تفاوت در ابزار است؛ تبلیغ دین درفضاى مجازى محدودیت‏ها و امکاناتى دارد؛ همان‏گونه که تبلیغ در دنیاى واقعى با این محدودیت‏ها و امکانات مواجه است.[3]



[1]  .  ماهنامه علمى ـ آموزشى تدبیر، ش 128 ، آذر 1381 ، بخش روى خط اینترنت.

 

[2]  .  تامپسون، جان بروکشایر، رسانه‏ها و مدرنیته، ص 240 .

[3]  . www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID<301380