نمایش صفحات

با توجه به اینکه جامعه ما در حال گذر از جامعه‏اى سنتى به جامعه مدرن است،[1] این پرسش مطرح مى‏شود که این کارکرد متعدد و متنوع مساجد در صدر اسلام که موجب بقاى اسلام بود، چه مى‏شود؟ این دوره گذار، چه اثرى بر فرآیندتأثیرگذارى مساجد خواهد گذاشت؟ آیا همچنان با قوس نزولى کاهش حیطه  اثرگذارى، مواجه خواهیم بود؟! و کم‏کم بخشى از کارکردهاى مساجد رانهادهاى دیگر متولى خواهند شد؟! هرچند پاسخ‏گویى به این سؤال قدرى مشکل است ولى پاسخ ندادن به این پرسش هم چیزى جز فزونى این بحران، ثمر نخواهد داد. باید گروه مطالعات مسجد، به‏طور بنیادین گزینه‏هاى احتمالى را رصد و گزینش نمایند.

     یادمان نرود که کلیسا هم، در دوره‏اى از تاریخ داراى کارکردهاى متنوعى بوده است. کلیسا، مقرى براى قضاوت، کانونى مشروعیت‏بخش به حاکمان، محلى براى آموزش، مأمنى براى رسیدگى به دعاوى و مرکز اعزام نیرو به جنگ بوده است. کشیشان، اسقف‏ها و در رأس همه پاپ، در تمام ابعاد فعالیت‏هاى دینى، اجتماعى و... تصمیم‏گیرى مى‏کرد.[2] عدم امکان تحلیل عالمانه از پدیده رنسانس، کلیسا را در کشورى چند کیلومترى به نام واتیکان محدود کرد.

     البته مى‏توان با گزینش راهى مناسب، از این تئورى که معتقد است با وجود مدرنیته باید گذشته را به فراموشى سپرد، عبود کرد. و از مدرنیته در تنوع بیشتر کارکردهاى مساجد بهره برد. لازمه این، یک مطالعات بنیادین است. در تفکر دینى، مدرنیته نوعى تحول است که در طى آن انسان با بهره‏گیرى از
ابزارهاى نو، قادر به گشودن افق‏هاى جدید براى شناخت خود و جهان شده و به تفکر خود، عمقى ژرف‏تر داده و با استفاده از آگاهى‏هاى نو، نه تنها از ایمان او کاسته نمى‏شود بلکه بر ایمان او به وجود خالق افزوده مى‏گردد. بر این اساس، در عصر مدرنیته، نه تنها از کارکردهاى مساجد کاسته نمى‏شود بلکه مى‏توان با مدیریت صحیحِ این تحول، بر گسترش کمى وکیفى مساجد امیدوار بود.[3]

    نیک مى‏دانم در اینجا نمونه تکرار تاریخى در این عرصه از فضاى اجتماعى کشورمان را اشارتى داشته باشم. اگر امروزه، خرافه‏پردازان و دکانداران معنویت و عرفان و نیز صوفیسم به ترویج خود دست زده‏اند، ناشى از آن است که مساجد، از نقش‏آفرینى خود در جامعه کاسته‏اند. زیرا هرجا مساجد از نقش‏آفرینى در جامعه به حاشیه رفته‏اند؛ دکان‏هاى دیگر مثل خانقاه و... سربرافراشته‏اند. در قرن هفتم و هشتم، وضع بلاد اسلامى بسیار دگرگون شد. و به‏واسطه یورش وحشتناک قوم مغول، رکود خاصى در این بلاد رخ داد. در این میان، مساجد هم از رکود بى‏نصیب نماندند.

                              «این دوره، رکود شدید مساجد را موجب شد.
                         بحران اقتصادى ناشى از ویرانى‏گرى مغول، انزواجویى
                         شدید مردم، تقیه مردم از ترس حاکمان بیگانه، تعطیل
                         حکومت‏مذهبى وضعف جدى‏روحانیت، هم‏ساخت‏وساز،
                         و هم حضور مردم در مساجد را تا حدى به‏طور موقتى
                         از رونق انداخت. و در عوض، خانقاه‏ها رونق بهترى یافت.
                         موضوعى که در حمله مغول بسیار اهمیت دارد،...
                         ضعف طبق فقها و علماى مذهبى است».[4]

 



[1]  .  کوخانى‏زاده، کریم، مقاله «بررسى جایگاه مساجد در سیره پیامبر اعظم»، ص 130 .

[2]  .  همان، ص 131 .

[3]  .  همان، ص 133 .

[4]  .  نورى، مهدى، مقاله «تحلیل جامعه‏شناختى مسجد»، ص 39 .