نمایش صفحات

سؤال 93 ـ «مسجد» در لغت و اصطلاح به چه معناست؟

از نظر لغوى، «مسجد» اسم مکان است از فعل «سجد» و به معناى جایگاه سجود و عبادت. «فأمّا المسجدُ مِن الأرضِ فموضعُ السجودِ نفسه»؛[1] مسجد در زمین، آن مکان و جایى است که در آن سجده مى‏کنند. «والمسجدُ فتحا و کسرا بیتُ الصلاة»؛[2] مسجد را چه به فتح جیم بخوانند و چه به کسر آن، جایگاه نماز گزاردن است.

          اما در اصطلاح، بنابرآنچه برخى از نویسندگان نقل کرده‏اند: «مسجد قطعه‏اى کوچک یا بزرگ از زمین است که پس از نظافت، تسطیح و پاکیزه کردن آن، سمت قبله در آن مشخص مى‏شود و به نماز اختصاص مى‏یابد. این قطعه زمین گاهى داراى دیوار است و گاهى بدون آن، با شن پاکیزه و یا حصیرهاى ارزان یا فرش‏هاى گران‏قیمت فرش مى‏شود. گاهى بر روى این قطعه زمین بناهاى عظیم با دیوارها، سقف‏ها و گنبدها و مأذنه‏هاى بزرگ برپا مى‏شود و گاهى نیز هیچ‏یک از این‏ها را ندارد، اما این در مسجد بودن آن تأثیرى ندارد؛ زیرا یک مسجد ساده و معمولى نیز همانند عظیم‏ترین مساجد، مکانى مقدّس با ویژگى‏هاى ممتاز است.[3]

         بنابراین، مسجد محل راز و نیاز مخلوق با خالق و آفریننده هستى،
خلوتگه تزکیه نفوس از گناهان و آلودگى‏هاى دنیوى و محل تفکر در عیوب
و اصلاح انحرافات اخلاقى و تکامل روح است.

 

سؤال 94 ـ مسجد چگونه مسجد مى‏شود؟

در باره اینکه چگونه مکانى عنوان مسجد پیدا مى‏کند و از چه زمانى احکام و آثار مسجد بر آن مترتّب مى‏شود، حضرت امام خمینى قدس‏سره در تحریرالوسیله مى‏فرماید: قول مشهور فقها آن است که باید صیغه وقف بر مکانى که قرار است مسجد گردد، خوانده شود؛ یعنى گفته شود: «وقَفتُها مسجدا قربةً الى اللّه‏ِ تعالى»؛ این زمین را به قصد قربت و تقرّب به خداوند متعال به عنوان مسجد وقف کردم. ولى اگر زمینى را به قصد قربت به نیّت مسجد بودن بسازند و دست‏کم یک نفر به اذن بانى در آن نماز به جاى آورد، آن مکان مسجد مى‏شود و تمامى احکام مسجد نسبت به آن مراعات مى‏شود.[4]

همچنین بانى مى‏تواند تنها زمین را مسجد قرار دهد و بنا و پشت‏بام را مسجد قرار ندهد، و به طور کلى، جارى شدن و نشدن احکام مسجد از این نظر، کاملاً وابسته به کیفیت نیّت بانى و واقف است. در صورت شک در اینکه دیوار مسجد هم جزو مسجد هست یا خیر، احتیاط مستحب است که احکام مسجد را نسبت به این مکان‏ها مراعات نمایند.[5]

         نکته دیگرى که در ارتباط با وقف مسجد باید مورد توجه قرار گیرد، آن است که واقف در وقف مسجد، لازم است عنوان «مسجد بودن» را قصد نماید. بنابراین، اگر کسى مکانى را به عنوان جایگاه نماز ـ نمازخانه‏ـ و یا عبادت مسلمانان وقف نماید، وقف صحیح است، ولى آن مکان مسجد نخواهد بود. بنابراین، براى تحقق عنوان «مسجد» کافى است که واقف بگوید «این مکان را مسجد قرار دادم»، و نزدیک‏تر به احتیاط آن است که چیزى را که دلالت بر وقف نماید، ذکر کند و بگوید: این زمین را به عنوان مسجد وقف نمودم.[6]

         البته همان‏گونه که اشاره شد، فقهاى ما از جمله حضرت امام خمینى قدس‏سره و برخى دیگر براى تحقق عنوان مسجد، «خواندن صیغه را شرط نمى‏دانند» و نماز خواندن دست‏کم یک نفر را شرط مى‏دانند. ایشان در تحریرى مى‏نویسند: «اگر کسى بنایى را به عنوان مسجد بسازد و اذن نماز خواندن در آن را به همگان بدهد، چنانچه بعضى از مردم در آن نماز بخوانند، همین اندازه در وقف و مسجد شدن آن کفایت مى‏کند».[7]

         باید توجه داشت که مساجد تمام گروه‏هاى مسلمانان، اعم از شیعه و غیرآن، در احکامى که براى مساجد گفته مى‏شود، فرقى ندارد.[8]

         «اگر مسجدى ویران شود، زمین آن از مسجد بودن خارج نمى‏شود و احکام مسجد در برخى موارد بر آن جارى است و همچنین اگر تمام روستا یا شهرى که مسجد در آن است، خراب شود مکانى که مسجد بوده همچنان عنوان مسجد دارد.»[9]

         «مسجد بدون دیوار و ساختمان را نیز مى‏توان مسجد قرار داد. بنابراین، اگر زمینى را براى مسجد وقف کنند و به همین قصد در آن نماز خوانده شود، مسجد است و احکام آن باید مراعات شود، هرچند دیوارکشى نشده باشد و ساختمان هم نساخته باشند.»[10]

         آخرین نکته‏اى که باید در ذیل این سؤال ذکر شود این است که چنانچه کسى مکانى یا بنایى را به عنوان مسجد براى گروهى خاص ـ طایفه فلانى ـ وقف نماید، این وقف شرعا صحیح است و تنها براى همان گروه نمازگزاردن در آن مکان جایز است. ولى تحقق عنوان مسجد به فتواى امام خمینى قدس‏سره براى چنین مکانى مشکل است.[11]

         صاحب جواهر قدس‏سره نه‏تنها چنین قصدى را موجب تحقق عنوان مسجد ندانسته، بلکه آن را از اساس باطل شمرده و فرموده است: منظور از مسجد شرعا مکانى است که براى عموم مسلمانان وقف شده باشد. پس اگر بانى در موقع وقف کردن، مسجد را براى عده خاصى وقف کند، چنین مکانى مسجد نیست و اساسا قصد کردن عده‏اى خاص، با مسجد بودن منافات دارد و از این‏رو، چنین وقفى از اصل و ریشه باطل است.[12]

 



[1]کتاب‏العین، ج 6 ، ص 49 / سادة العرب، ج 3 ، ص 204 .

[2]مجمع البحرین، ج 3 ، ص 65 .

[3] .  دو ماهنامه مسجد، ش 37 و 38 ، «پیدایش مسجد» ص 80 ـ 81 .

[4]تحریرالوسیله، ج 1 ، «فى مکان المصلى»، ص 152 ، مسئله 19 .

[5]العروة الوثقى، ج 1 ، ص 89 ، مسئله 16 .

[6]تحریرالوسیله، ج 2 ، ص 62، مسئله 2 .

[7] .  همان، ج 2 ، ص 63 ، مسئله سوم .

[8]عروه‏الوثقى، ج 1 ، ص 89، مسئله 15 .

[9]تحریرالوسیله، ج 2 ، ص 75 ـ 76 ، مسئله 63 .

[10]عروه‏الوثقى، ج 1 ، ص 597 ، مسئله 12 .

[11] .  امام خمینى قدس‏سره، حاشیه بر عروه‏الوثقى، مسئله 12 از مسائل «فى بعض احکام المسجد».

 

[12]جواهرالکلام، ج 14 ، ص 69 خاتمة فیما یتعلّق بالمساجد.