نمایش صفحات جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامى رابطه مسجد و مراکز آموزشى صفحه 293 از 383 صفحه قبلی صفحه بعدی تاریخچه از ابتداى آیین اسلام، آموزش با مسجد ارتباط تنگاتنگى داشت و کسبتحصیلاتى را که اسلام مشوق یادگیرى آنها بود، بر عهده مساجد بود، حفظ و درکمطالب قرآن نقطه آغاز بود بعد از آن مطالعه و یادگیرى گفتههاى پیامبر صلىاللهعلیهوآله به نام«حدیث» مطرح شده بر طبق آنها اصول آیین اسلام معلوم مىشد؛ از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهچه در مسجد و چه در خارج مسجد در مورد آیین جدید وجود داشت سؤالمىشد؛ نویسندهاى مىگوید که ارتباطى نزدیک بین آموزش و مسجد وجودداشت: «چون آموزش در چند دهه اول آیین اسلام مربوط به دستورهاى مذهبىبود. لذا مساجد که براى مقاصد عبادت ساخته شده بود، براى انجام دادن امورآموزشى نیز به کار مىرفت». على رغم سادگى این نظریه، باید گفت که تبدیل مسجد به اولین مدرسهمسلمانان فقط یک رویداد اتفاقى نبود، خود پیامبر صلىاللهعلیهوآله بر طبق مدارکى که در دستاست. مىخواست که مسجد محل مهمى براى آموزش در جامعه اسلامى باشد، درواقع پیامبر صلىاللهعلیهوآله قبل از هجرت سعى مىکرد پیروان خود را در مسجدالحرام آموزشبدهد ولى از عهده این کار برنمى آمد، مخالفان پیامبر صلىاللهعلیهوآله اجازه این کار را به اونمىدادند و در چندین مورد به او و پیروان ایشان توهین کردند و حتى صدماتجانى وارد ساختند؛ در نتیجه، حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله با پیروان خود در خانه خود یا درخانه یکى از پیروان به نام «ابن ارقم» پنهانى ملاقات مىکرد. حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله بعد ازهجرت به محیط امن مدینه و اتمام ساختمانمسجد، یکى از طرفداران استفاده از مسجد براى آموزش شد، پیامبر صلىاللهعلیهوآلهفرمودهاند: «کسى که به منظور یاد دادن یا یاد گرفتن وارد مسجدمىشود مانند مجاهدى است که در راه خدا نبرد مىکند». براساس این گفته واضح، جاى تعجب نیست که مسلمانان به مسجد نه تنها ازلحاظ معنوى، بلکه از لحاظ یادگیرى و آموزش نیز نگاه مىکنند و به طور کلى مسجدبراى بسیارى از مؤمنان بهترین محل آموزش بوده است. دانشمند مسلمانى به نامابنالحاج مىگوید: «بهتر است براى پیشرفت وتعالى در مسجد، در مدرسهیا در خانه به یادگیرى و آموزش پرداخت». مسلم این است که پشتیبانى حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله از مسجد تنها با حرفبه عنوان محل یادگیرى نبود، مدارک بیشمارى نشان مىدهند که ایشان اغلباوقات خود را در مسجد صرف تعلیم مردم مىکرد؛ پیامبر صلىاللهعلیهوآله در مسجد مىنشستو مردم را به امور دینى و دنیوى هدایت مىکرد؛ حمیداللّه در این باره چنینمىنویسد: «پیامبر خود به تدریس مىپرداخت، عمر و سایر دوستانو همراهان نزدیک به طور مرتب از جلسات درس بازدیدمىکردند و اگر نقصى در آنها مشاهده مىکردند، فوراً آن رااصلاح مىکردند». مدارکى در دست است که دستورهاى صادره در مسجد فقط منحصربه مردان نبود بلکه زنان مسلمان نیز اجازه رفتن به مسجد داشتند آنان به سخنانپیامبر صلىاللهعلیهوآله گوش مىدادند و در مواردى از وى سؤال مىکردند. باز مدارکى در دست است که پیامبر صلىاللهعلیهوآله به مساجد دیگرى نیز براى تدریسمراجعه مىکرد؛ مسجد قبا که از مدینه چندان فاصله ندارد، محلى بود که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهبه آنجا مراجعه و از مجالس درس مسجد آن محل بازدید مىکرد. به طور کلى، پیامبر صلىاللهعلیهوآله آگاهانه و براى اینکه مسجد محل مهمى براى آموزشمسلمانان باشد راه را هموار کرد: در دوران حکومت پیامبر صلىاللهعلیهوآله بر مسلمانان مدینه،وى به امر تعلیم و تربیت توجه فوقالعادهاى مبذول مىداشت و در این کار از نفوذشخصیت خود استفاده مىکرد، پیامبر صلىاللهعلیهوآله وقت زیادى را به امر تدریس اختصاصداده بود و مدارکى هستند که نشان مىدهند وى مرتب براى همراهان و پیروان خودصحبت مىکرد، جلسات صحبت بعد از اقامه نماز تشکیل مىشد و سخنان وىدرباره مذهب و امور دنیوى بود. پیامبر صلىاللهعلیهوآله تنها معلم در مدینه نبود، فکرى با استفاده از نوشتههاى غزالىمىگوید که چند نفر از یاران پیامبر صلىاللهعلیهوآله در زمان حیات ایشان در مسجد قبا به تدریساشتغال داشتند. مدارک نشان مىدهد که در حدود نه مسجد در زمان پیامبر صلىاللهعلیهوآله برپا بود،هر یک از این مساجد فعالانه به عنوان مدرسه انجام وظیفه مىکردند و بدونشک معلمان مخصوص به خود داشتند. بعد از رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآله نیز ارتباط مسجد و آموزش به قوت خود باقى ماند. پس از مرگ پیامبر صلىاللهعلیهوآله شنوندگان مشتاق مسلمان، بعد از مراسم نماز به دوراصحاب او حلقه مىزدند و به مطالعه و گفتههاى آنان که اعمال و کردار پیامبر صلىاللهعلیهوآلهرا بازگو مىکردند گوش فرا مىدادند و بعد از مدتى اصحاب پیامبر صلىاللهعلیهوآله،اولین معلمان جامعه مسلمانان شدند و مسجد کلاس درس آنان شد. از آن هنگام تاکنون، مسجد موقعیت مهم خود را به عنان مرکز آموزش و مرکزعبادت حفظ کرده است، این نقش دوگانه مسجد در زمان امویان، عباسیان و دیگرخاندانهاى حکومتى بدون تغییر باقى ماند. در واقع، با توسعه اسلام مساجد نیزتوسعه یافتند و دستورهاى مربوط به مذهب و امور دنیوى در آنجا صادر مىشد.در سراسر دنیاى اسلامى، آموزشهاى ابتدایى و مطالعات پیشرفته در مساجد برقراربود، بعضى از مساجد که وظیفه مدرسه را ایفا مىکردند، به صورت مناطقآموزشى درآمدند و دانش پژوهان و دانشمندان بزرگى را به سوى خود جلب کردند:«مىبینیم که ابوالزنیت از مسجد مدینه خارج مىشود و شاگردان او مانند قراولانىکه در اطراف سلطان خود گرد آمدهاند او را احاطه و یکى درباره مذهب، دیگرىراجع به ریاضیات و و سومى در مورد معناى یک شعر پرسش و نفر چهارم نیزدرباره سنت پیامبر یا مسئله و مشکل دیگرى مطلبى را عنوان مىکند».حلقههاى علمى در مساجد اساس آموزش مسجد را حلقهها و دایرههاى درسى تشکیل مىداد که دراسلام آنها را «حلقهالعلم» یا دایره آموزشى مىنامیدند، کلمه حلقه به مفهوم شىءکروى و گرد است، به این ترتیب دستورهاى مسجد با سیستم «حلقه» اقتباس ازجلسات حکومتى بود که معمولاً به شکل حلقه وارد دور میزى مىنشستند؛ در اینجلسات معلم بر روى پایه، بالش یا صندلى مىنشست. و بر دیوار یا ستونى تکیهمىداد، از طرف دیگر، دانشآموزان در ردیفهایى به شکل نیم دایره در جلوىاستاد قرار مىگرفتند. به این ترتیب، حلقه در واقع دایره کامل نبود، چون نمىتوانقبول کرد که شاگردان پشت سر معلم بنشینند؛ تعدادى از مساجد بیش از یک حلقهو بعضى دیگر، مخصوصاً مساجد بزرگ حلقههاى زیادى داشتند. مقریزى در بیان اوضاع مصر مىنویسد که قبل از طاعون 749 ه ق/ 1348 م،بیش از چهل «حلقه» آموزشى در مسجد عمرو وجود داشت. سیاح مشهوربه نام ابن بطوطه در مسافرت خود به دمشق مىنویسد که پانصد دانشآموز و طلبهدر مسجد امویه در حلقههاى علمى شرکت و از جیرههاى رایگان روزانه استفادهمىکردند. در سال 149 ه ق/ 766 م، مسجد «منصور» در بغداد به دست خلیفهابوجعفر المنصور بنا و بعدها توسط هارون الرشید تزیین شد و توسعه یافت،این مسجد یکى از مهمترین مراکز آموزشى در خاورمیانه بود، این مسجد با دارابودن بین چهل تا پنجاه حلقه علمى، مرکز و مقصود دانشمندان و دانش پژوهانبود. دانشمندى به نام خطیب بغدادى از علماى قرن 4، نقل مىکند در زیارتمسجدالحرام از خداوند سه چیز طلب کرد که یکى از آنها این بود که بتواند درمسجد منصور به تدریس بپردازد. تاریخ و همچنین تحقیقاتى که از آموزش مسلمانان عمل آمده است نشانمىدهد که حلقههاى علمى چگونه بودهاند. در اکثر مساجد، حلقههاى علمى درحیاط مساجد تشکیل مىشدند و این جلسات از محل عبادت دور بودند تا مزاحممردم نشوند، در نزدیکى هر حلقه ستونى بود که معلم نشسته یا ایستاده بر آنتکیه مىداد، ستون و اطراف آن که به نامهى «زاویه» یا «رواق» نامیده مىشد،بزودى محل و مرجعى براى حلقه شد. بعد از مدتى این نقاط به نام معلم خودنامیده مىشد به خصوص اگر او فرد مشهورى بود؛ در مواردى نیز این رواقهابه نام محل یا مملکتى که طلبهها از آنجا مىآمدند نامیده مىشد و این نامها درجامع الازهر مشاهده مىشود.نظام آموزشى در مساجد نظام آموزشى در مساجد اعمال مىشد از نوع ساده آن بود، در این قسمتبه اهمّ موارد این نظام اشاره مىشود.1 ـ آداب آموزش هیچ نوع شرطى براى دانشآموزان وجود نداشت هر فرد تشویقبه پیوستن به حلقه مورد انتخاب خود مىشد، اما در بعضى از مساجد،جلب رضایت استاد براى پیوستن لازم بود. هنگامى دانشآموز وارد مسجدمىشد، کفشهاى خود را درمى آورد، آنها را دم در قرار مىداد و سپس بر روى زمینکه معمولاً از حصیر یا زیلو پوشانده مىشد، در حلقه مىنشست، در اکثر ایندوایره ترتیب نشستن دانشآموزان به ترتیب مقام علمى آنان بود؛ دانشآموز هرچهپیشرفتهتر بود، به همان اندازه نزدیکتر، استاد مىنشست و پیشرفتهتریندانشآموزان پهلوى معلم مىنشست، دانشآموزان موقت نیز مجاز به نشستنپهلوى استاد بودند و در بعضى از مجالس درس محل مخصوصى براىدانشآموزان میهمان اختصاص داشت.2 ـ زمان آموزش مجالس درس بعد از نمازصبح آغاز مىشد و تا نماز ظهر ادامه مىیافت و اگرمعلم متصدى مجلس درس مىبود، قبل از نماز صبح و بعد از نماز ظهر نیز جلساتدرس تشکیل مىیافت؛ زمان درس از یک تا دو سال طول مىکشید و همیشه درمواقع نماز تعطیل مىشد و هیچ قانون مشخصى براى زنگ تفریح وجودنداشت؛ جلسات درس در روزهاى تعطیل مذهبى تشکیل نمىشدند. تعطیلات دراز مدت بستگى به نتیجه تحصیلات دانشآموز داشت، بعضىمعلمان همه روزه تدریس مىکردند و بعضیها هفتهاى یک بار جلسه داشتند،«عنبرى» فقط در روزهاى جمعه درس زبان و لغتشناسى داشت در صورتى که«براوى» روزانه بیش از یک مرتبه به تدریس مىپرداخت. بعضى معلمان موضوعات متعددى را تدریس مىکردند؛ شافعى بعد از نمازصبح قرآن، بعد از طلوع خورشید حدیث و بعد صرف و نحو، شعر و شاعرىو علوم تدریس مىکرد و ظهر به خانه برمىگشت.3 ـ شیوه آموزش تدریس در حلقه با مراسم ساده و همراه با نشان دادن تقوا و فضیلت کاملآغاز مىشد، معلم همیشه کار خود را با تمجید و تکریم خدا وبا درخواست یارىو هدایت مردم آغاز مىکرد و سپس به درس خود مىپرداخت؛ او مطلب را ازنوشته آمادهاى که توسط خود او یا معلم دیگرى آماده شده بود قرائت مىکردو ضمن قرائت متن آن را شرح و توضیح مىداد؛ این مراحل معمولا با توضیحمجلس از مطلب آغاز مىشد و سپس با ارتباط دادن مطلب تازه به درس قبلى نوعىمداومت به درس مىداد و نهایتاً به شرح نکات دشوارتر مىپرداخت. معلم ضمن ارائه و تدریس مطلب، پى در پى و با احترام از نوشتهها و مطالبنویسندگان دیگر یاد مىکرد و هرگز از همکاران خود به بدى یاد نمىکرد، در واقع درتمام مجالس درس نوعى فضاى مشابه بود که بر جلسات درس نظم و هماهنگىمىداد. «توتا» با استفاده از نوشتههاى غزالى این عناصر نظم دهنده را از طرف آندانشمند مشهور چنین مىنویسد: الف) معلم باید با دانشآموزان همدردى و با آنان طورى رفتار کند که گویافرزندان او هستند. ب) اخلاق و روش پیغمبر صلىاللهعلیهوآله باید مراعات شود و براى آموزش و یاد دادننباید متوقع اجرت و پاداش بود. ج) با دانشآموزان باید بى ریا بود و نباید به آنان قبل از داشتن استحقاق،مقام و رتبه علمى داد. د) دانشآموزان باید نصیحت و ترغیب و براى رفتار بد توبیخ شوند. هـ) نباید به معلمان دیگر در مقابل دانشآموزان بى احترامى کرد. و) نباید به تدریس مطالبى پرداخت که بیش از فهم و درک دانشآموزاناست. ز) عمل معلم باید با گفتههاى او مطابقت داشته باشد و نباید رفتار او مغایرگفته هایش باشد. به علت نبودن کتاب، معلم مجبور بود با در نظر گرفتن اهمیت متن تدریسشده، همه متن یا قسمتى از آن را براى دانشآموزان املا کند و زمانى که املا گفتنضرورى بود، معلم متن مورد نظر را تا حد ممکن آرام مىگفت تا دانشآموزان اشتباهننویسند؛ دفترهاى دانشآموزان به طور مرتب از طرف معلم بازدید و اشتباههاىآنها اصلاح و استفاده از آن مطالب براى یاد دادن به دیگران تأیید مىشد،علاوه بر املا معلم به دانشآموزان توصیه مىکرد که تمام یا قسمتى از مطالب بیانشده را حفظ کنند؛ در واقع در میان اصولى که براى قبولى و تأیید دانش آموزان لازمبود، اصل، حفظ کردن مطالب و بیان آنها بدون مراجعه به متن بود و کیفیتو طرزبیان نیز تأثیر داشت.4 ـ شیوه ارزیابى به رغم نفوذ و احترامى که معلمان در میان دانشآموزان داشتند، مقام علمىآنان اغلب آزمایش مىشد و دانشآموزان مجاز به این کار بودند و حتى تشویقمىشدند که سؤالهایى مطرح کنند و درباره آنچه که یاد گرفتهاند به بحث و گفتگوبپردازند، به شرطى که براى مخالفت خود مدرک و گواهى داشته باشند. اگر معلمىبه بىاطلاعى خود اعتراف مىکرد، مورد احترام و تکریم بود. در کتابى آمده است:اگر کسى مطلبى را نداند و به ندانستن خود معترف باشد، در واقع نصف مطالب راآموخته است» در این مورد باید گفت که این گونه بحث و گفتگوهاى آزاد در نهایتمنتهى به این نتیجه مىشد که بعضى از معلمان، به حرفه خود با دقت بیشترى توجهکنند؛ آیین و رسم گوش دادن معلمان به انتقادهاى دانش آموزان و بحث و گفتگو درموضوع مطرح شده، معلمان را مجبور کرد که مطالب درسى را با دقت زیاد بررسىکنند تا تأثیر و نفوذ بیشترى بر دانشآموزان پیدا کنند، هر چند همه موضوعاتعلمى که براى مسلمانان شناخته شده بودند در مساجد تدریس نمىشدند،ولى موضوعات درسى بسیار متنوع بود؛ در بسیارى از مجالس علاوه بر آموزشخواندن و نوشتن، یادگیرى اصول دین نیز از اهمیت زیادى برخوردار بود؛ این کار ازطریق بررسى و مطالعه موضوعاتى مانند خواندن و تفسیر قرآن، حدیث یا سنّتپیامبر صلىاللهعلیهوآله، توحید و فقه انجام مىشد. به مطالعات ادبى و زبانشناسى نیز توجهزیاد مىشد. علاوه بر شعر و ادبیات، مطالبى در مورد جنبههاى مختلف زبان عربىمورد علاقه بسیارى از دانشآموزان بود. این رشته شامل لغتشناسى،صرف و نحو، معانى و بیان، انشا و خط و نگارش (رسم الخط) بود.5 ـ موضوعات درسى علاوه بر وظایف مذکور، مسجد محلى بود که مطالب علمى و مسائلاجتماعى نیز در آن تدریس مىشد و موضوعات تاریخ، جغرافى، اقتصاد و حتىعلوم سیاسى در آنجا بحث مىشد؛ علم فلسفه موضوعى بود که اغلب مورد توجهو انتخاب بسیارى از دانشجویان بود، در بین موضوعات مهم درسى مىتوان:منطق، اخلاق، منطق مناظره و تصوف را نام برد. جلسات درسهاى شیمى،فیزیک،ریاضیات، جبر و هندسه نیز دایر بود اگر چه علوم عملى و تجربى یا دردانشکدههاى مخصوص یا در منازل معلمان خصوصى تدریس مىشد،ولى مدارکى در دست هست که اینگونه موضعات علمى در بعضى از مساجد بزرگنیز دایر بود. جلسات علم طب در جامع الازهر و جامع ابن تولون مصر دایر بود.و در مسجد رویین مراکش نیز تدریس مىشد، در جامع الازهر کلاسهاىستارهشناسى و مهندسى نیز دایر بود و طبق نوشتههاى خولى درسهایى مانندطب، قارماکولوژى، مهندسى و ستارهشناسى در مساجد بغداد تدریس مىشدو دانشجویان از سوریه، ایران و هندوستان براى حضور در این کلاسها به بغدادمىآمدند.6 ـ انتخاب استاد در بین بسیارى از مسلمانان، مسافرت براى کسب علم و دانش نوعى روشزندگى بود و مسجد این جا به جائى افراد را بر عهده داشت؛ اعتقاد عامه بر این بودکه بریدن علاقههاى دنیوى، تحصیل در غیاب خانواده و انتخاب معلمان خوبو مفید سه اصل اساسى براى تعلیم و تربیت خوب است، به این دلیل انتخاب معلمخوب براى بسیارى از دانشآموزان قبل از اینکه صاحب حرفهاى شوند، از اهمیتبسیارى برخوردار بود؛ در سراسر امپراتورى اسلامى، دانشجویان مسافرتهاىطولانى مىکردند که ماهها طول مىکشید و چنانچه معلم یا استاد فوت مىکردیا مطلب تازه دیگرى براى تعلیم نداشت، دانشجو بار سفر را براى رفتن پیش استاددیگر مىبست. «دانشجویان در جستجوى مؤسسه علمى نبودند، بلکه پى استادمعروفى بودند، این دانشجویان به این استادان ارج مىنهادند و افتخار مىکردند کهگواهینامه خود را از آنان دریافت کرده بودند.» «هر کسى خود را مسئول اتفاقو اتحاد آموزش اسلامى مىدانست و خود را مقید به حفظ قراردادهاى آن مىدیدهر دانشجو بر طبق فرمان «زگهواره تا گور دانش بجوى» در تمام طول عمر خود راطلبه مىدانست و از کشورى به کشور دیگر براى طلب علم سفر مىکرد؛ او همیشهخود را در میان برادران دینى مىیافت که برایش مسکن فراهم و از او در خانههاىشخصى یا عمومى پذیرایى مىکردند، براى کارهایش تسهیلات فراهم مىآوردند،ترتیب حضور او را در کلاسها مىدادند یا خود به آموزش مىپرداختند.7 ـ گواهینامه علمى موقعى که دانشجو تحصیلات خود را با موفقیت به پایان مىرساند،به او گواهینامهاى داده مىشد که «اجازه» نام داشت. گواهینامه از طرف مسجدتأیید نمىشد، بلکه خود استاد شخصا آن را صادر مىکرد؛ در گواهینامه قید مىشدکه دانشجو علم مورد نظر را مطالعه کرده و آموخته است و مىتواند یافتههاى علمىرا به دیگران نیز انتقال دهد؛ این گواهینامهها به خط خود استاد نوشته مىشد،بعضا شامل تعریف و تمجید از دانشجو بود و به او اجازه تدریس مىداد،همچنین گواهینامه شامل نام استاد، مهر و امضاى او نیز بود و محل و تاریخ نگارشگواهینامه نیز قید مىشد؛ در مواردى استاد نام و امضاى خود را در صفحه سفیداول یا آخر کتابى که خود آن را یاد داده بود مىنوشت، بنابراین معمولا هرفارغالتحصیل داراى گواهینامه از طرف استادى بود که پیش او درس خوانده بودو تعدادى از کتابهاى درسى او از طرف استادان مهر و امضا مىشد و این کارعلامت موفقیت و عامل افتخار و مباهات شخصى بود.8 ـ شیوه کاریابى بعد از این که دانشجو تعدادى گواهى جمع آورى و درباره موضوع درسىخود تجربه کافى کسب مىکرد، در جستجوى کار در مسجد، دانشگاه، دادگاهقضایى، اداره دولتى یا هر جاى دیگرى که از رشته درسى او استفاده مىشد،بر مىآمدند؛ اگر چنین دانشجویى تدریس در مسجد را انتخاب مىکرد، آزاد بود کهمجلس خود را تشکیل دهد؛ فکرى با استفاده از اطلاعات سیوطى مىنویسد کهتدریس در مسجد براى هر کسى که مىخواست به این کار بپردازد آزاد بود تاریخاسلام پر از نامهاى استادانى است که حلقههاى درسى خود را در مساجد تشکیلمىدادند و در مجلس درس آنان دانشجویان گرد مىآمدند. به این ترتیب معلوممىشود که در اکثر مساجد افراد کارمند و تدارکاتى براى اداره امور وجود نداشتو اگر کسى دانش آموزى داشت، مىتوانست در موضوع انتخابى خود به تدریسبپردازد.9 ـ معاش استادان با گذشت زمان، جلسات درسى براى معلمان آرزومند تدریس تشکیلمىشد، در بسیارى از مساجد بزرگ، لازم بود که از سایر استادان موجود در آنمسجد براى تشکیل حلقه اجازه نامه دریافت کرد. اما اگر استاد تازه واردمىتوانست طلاب زیادى را به دور خود جمع و احترام استادان دیگر را جلب کند،موقعیت او با تعیین محل مخصوص جهت ایجاد حلقه درسى تثبیت و در نتیجه،به او سایر تجهیزات داده مىشد. این پولها یاز از خزانه دولت یا از منابع دیگرىمانند بخششها و وقفها پرداخت مىشد.بتدریج پرداخت این گونه پولهاضرورى شد و هر حلقه وقف مخصوصى داشت «براى هر مسجد چندین وقفبراى هر یک از استادان اختصاص داشت که این وقفها زمینه به کار گماردن استادانبود؛ اما یک حاکم یا هر شخص قدرتمندى در دنیا مىتوانست براى هر استادىامکاناتى فراهم آورد و او را در مسجدى به تدریس بگمارد. در اواخر قرن 11 م، پرداخت پول از طرف مسجد براى معلمان صورتبهترى به خود گرفت و در نقاط بیشترى اعمال مىشد، تا آن زمان امپراتورى اسلاماز چهارصد سال سابقه خود برخوردار بود و از ثمرات آن بهرهمند مىشد. تدریس در بعضى از مساجد به صورت حرفه کامل العیارى درآمد و دربسیارى اجتماعات، مساجدى که در آنها عمل آموزش انجام مىگرفت، حالتو شکل دانشکده یا حتى دانشگاه را داشت، در مسجدالحرام، الازهرقاهره،جامع اموى دمشق، مسجد منصور بغداد، مسجد قیروان تونس و مسجد قرویینمراکش هزاران طلبه در جلسات درس شرکت مىکردند. در نتیجه، تامین معاشمعلمان تنها وسیله نگهدارى حرفه آموزشى و دانشگاهى به نظر مىرسید اما این امرهرگز نمىتوانست بدون کمک و یارى معلمانى که مخالف هرگونه پاداش و اجرتىبودند و فقط رضاى خدا را مىخواستند، انجام شود؛ گولد زیهر در این موردبه اختصار مىنویسد: «تصور مىشود که در اسلام نیز مانند مذاهب و ادیان دیگر،پیروان آن در اختیار دستورهاى مذهبى این آیین قرار داشتند، اما با اینکه تعلیمو تربیت مجانى مذهبى مىتواند عمل خوب و ایدهآل باشد و با اینکه یک عدهکوشیدند تا به این فکر جامه عمل بپوشانند، ولى با گذشت زمان این علم فراموششد و عملاً قابل اجرا نبود...، در نتیجه، پرداخت اجرت به معلمان مطابق قانونمسلمانان ضرورى تشخیص داده شد.10 ـ هزینه دانشجویان علاوه بر استادان، دانشجویان مدارس نیز از دریافت پول و سایر لوازم زندگىبرخوردار بودند. هر چند اکثر دانشجویان خود مسئولیت هزینه زندگى را بر عهدهداشتند، ولى اکثر آنان بعد از رسیدن به مقصد از امکانات رایگان برخوردارمىشدند، ابن بطوطه، سیاح مشهور، در بازدید خود از دمشق شاهد تسهیلاتبىشمارى براى دانشجویان خارجى در مسجد اموى بوده است؛ در مسجد قرویینمراکش، دانشجویان نه تنها از پرداخت شهریه معاف بودند، بلکه گاه پولى نیزدریافت مىکردند. در سال 767 ه ق / 1365 م، شاهزاده مملوکى به نام «ایلبغاالعمرى» دستورداد که به هر یک از دانشجویان مسجد ابن تولون در قاهره ماهیانه 40 دینار پولو مقدارى گندم داده شود؛ در جامع الازهر قاهره به هر دانشجو یک واحد مسکونىداده شده بود تا دانشجویان پسر را از بعضى محلات مصر دور نگه دارند و محیطکشور خارجى و سیستم قوانین آن براى ایشان سخت و غیرقابل تحمل نباشد.موقعیت علما در جامعه حکام مسلمان و مردم عامى نیز به طلاب احترام مىگذاشتند؛ داشتن عنوان«عالم» کافى بود که احترام همه را نسبت به شخص دارنده آن صفت برانگیزد که ایناحترام به دلیل و کوششهاى وى براى کسب علم بود؛ موقعى که دانشمند معروفىوارد شهر مىشد، دانشجویان و مردم عادى دور او جمع مىشدند و از جلساتدرسى او بهرهمند مىشدند. در این مورد گفتهاند که هارون الرشید خلیفه عباسى،به دنبال دانشمندى به نام «مالک بن انس» فرستاد تا با او مجلس بحث ترتیب دهد،فرستاده خلیفه بازگشت و جواب آورد که: «فرد باید در پى دانش باشد و به دنبالعلم برود و خلیفه خود به خانه مالک رفت.» اعتبار و احترامى که بعضى از علماو دانشمندان داشتند، واقعاً تکان دهنده و تعجبآور است. موقعى که امام الحرمین (جوینى) در سال 478 ه ق / تابستان 1085 موفات یافت در نیشابور نه تنها به خواندن اشعار خود در سوگ او پرداختند بلکهمردم مغازههاى خود را بستند؛ علاوه بر اینها منبر مسجد را شکستند و شاگرداناو قلم و دواتهاى خود را خرد کردند. واضح است که بسیارى از دانشمندان عالم اسلام، خود از دانشجویانو استادان مجالس درسى بودند، «شعیبى»، «حسن بصرى» و «احنف بن قیس»در مساجد عراق تدریس کرده بودند، در میان فارغ التحصیلان مساجد اسپانیا،«ابن رشد»، «ابن سائق»، «ابن بسام»، «ابن باجه» و پزشک معروف به نام«ابوالعلاء زهر» بودند. مىگویند که خلیل بن احمد» در مسجد بصره واقع در عراق درباره زبانو لغت صحبت مىکرد و یکى از شاگردان او «سیبویه» بود که بعدها یکى ازمشهورترین زبان شناسان و عربیدانان تمام ادوار شد. در بین افرادى که در مسجد«قرویین» به تحصیل و تدریس اشتغال داشتند، مىتوان از «ابن خلدون»،«ابن خطیب»، «البیتروجى»، «ابن حرزیم»، «ابن میمون» و «ابن الوزن» نام برد. گفته مىشود براى اولین بار در مسجد قرویین بود که «ژیلبرت اورى»(که بعدها به نام پاپ سیلوستر دوم معروف شد)، با اعداد عربى و استفاده از عددصفر آشنا شد پیدا کرد و آنها را به اروپا معرفى کرد.مسجد و علوم جدید اگر چه مسجد به جلب دانشجویان زیادى ادامه داد ولى برنامه و موضوعاتدرسى آن بتدریج حالت انجمادى و اسکولاستیک قرنهاى وسطایى یافت که درمقابل علوم تازه تاب مقاومت نداشت و نسبت به علوم دنیوى تردید داشت.بتدریج آزادى فکر و اظهار عقیده شخصى از افراد صاحبنظر سلب شد. این فسادو عقب ماندگى معنوى با فروکش کردن روح و عادت سنتى مسلمانان براى تحقیقو یادگیرى، سرعت بیشترى پیدا کرد و بعضى اوقات به علت تسلط نیروهاىاستعمارى که بعد از انقراض سلسله عباسى در 656 ه ق. 1358 م. شروع شدو تا قرن حاضر ادامه داشته است - از تحقیق و تتبع به شکل بسیار نامطلوبىجلوگیرى شد. به این ترتیب، موقعى که مؤسسات جدید آموزشى و افکار جدیدبه دنیاى مسلمانان معرفى شد، ارتباط نزدیک بین مسجد، علم و آموزش قطع شدهبود؛ مجالس درس تعداد معدودى از مساجد بزرگ مانند الازهر در مصر،مسجد قیروان و زیتون در تونس و مسجد قرویین در مراکش، منابع و امکاناتىداشتند که براى موجودیت خود تلاش کنند، اما حتى این مراکز درسى نیز نتوانستندموفقیت کاملى کسب کنند، تا اینکه به طور کامل قوانین و اصول آموزش عالى راپذیرا شدند؛ به این ترتیب در عمل به صورت دانشگاههاى جدیدى درآمدند و بامسجد ـ که زمانى متعلق به آن بود ـ، ارتباط بسیار ضعیفى داشتند.