نمایش صفحات جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامى تجلى هنر اسلامى در مساجد صفحه 323 از 383 صفحه قبلی صفحه بعدی الف ـ تعریف هنر هنر به لحاظ جوهرى و ذاتى ـ البته با اندکى تسامح ـ به دو قسم بخشپذیراست: 1 ـ هنر شهوى؛ 2 ـ هنر شهودى.1 ـ هنر شهوى هنرى که در خدمت شهوت و هوس ونفسانیت انسان است، یعنى منشأ آننفسانیت و باز نمایاندن هوسهاست و خواهشهاى نفسانى غرض اوست،هنر شهوى است.2 ـ هنر شهودى هنرى که منشأ آن شهود و معرفت است، عرفان و ادراک حق است،هنر اشراقى و شهودى است؛ هنر معنوى و مینوى است، زیرا متعالىتریننمونههاى اثر هنرى همان توصیفهایى است که درباره مینو و بهشت و باغ برین درقرآن کریم باز گفته شده و ما براى کشف هنر دینى و هنر اسلامى باید با این نگاه،قرآن را مطالعه کنیم. مجموعا درباره توصیف بهشت، آنچه بیان شده است، هنرى استو معمارى اسلامى هم عبارت از معماریى است که بر توصیف بهشت منطبق باشد،مسجد محل تجلى مجموعهاى از هنرهایى است که مصداق مسلم هنر شهودىو هنر مینوى است. به طور کلى «هنر» از سنخ خلقت، باز آفرینى و خلق دوباره است؛به هر اندازه که هنرمند قادر باشد در بازآفرینى معنى و شىء را کما هى بیافریند،اثرش هنرمندانهتر خواهد بود، زیرا هنر نسخه دوم خلقت تلقى مىشود. نسخه اولوجود حق تعالى است.ب ـ توصیف هنر هنر را صاحبنظران، اشک روح، چراغ جان آدمى، مسیحاى عشق و تجلىشیدایى شمردهاند و معتقدند آدمیان را بیش از آنچه از زبانشان مىتوان شناخت،در هنرشان جلوه گرند؛ براى هنرمند واقعى، همه هستى بانگ توحید و نغمهآسمانى و صیقل ارواح است. هنرمند آنگاه که براى ارضاى غریزه زیبا دوستى و گرایش به جمال و کمالبه هنر روى مىآورد، در واقع به نداى فطرت پاسخ گفته است. هنرمند عدسى بزرگ کنندهاى است که حقایق حیات را بزرگ مىکند.حافظ مىگوید:برهنگان طریقت به نیم جو نخرند قباى اطلس آن کس که از هنر عارى است* * *گر در سرت هواى وصال است حافظا باید که خاک درگه اهل هنر شوى* * *عشق مىورزم و امید که این فن شریف چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود از طرفى «پیام هنرمند با لذت هنرى قرین است، لذت هنرى، ما را از جهانخاکى مىرباید و با جلوهاى غنىتر، سرشارتر و پر هیجانتر از هستى آشنا مىسازدکه خود، هشیارانه یا ناهشیارانه در هواى آنیم. لذت هنرى وجود روحانى ما را پرمىکند و توقعات آن را هم بر ملا مىسازد. سیر و تأمل هنرى داروى معجزه آفرینىاست براى ملال زندگى است. نه آن ملال گذرا که خاستگاهش شناخته و مرزهایشپیدا است. ملال محض که با بهروزى و خجسته روزگارى نیز همبر مىشود و ریشهآن در خود زندگى است». حافظ باز هنر را این گونه توصیف مىکند:عاشق و رند و نظر بازم و مىگویم فاش تا بدانى که به چندین هنر آراستهاممساجد نمایشگاه آثار هنرى اسلام در مساجد، نه تنها دین با هنر ملاقات مىکند، بلکه مهمترین نمودهاى هنراسلامى، معمارى مساجد و ویژگىهاى بارز آن است. صرف نظر از نزهت معنوى، این بناهاى با شکوه در چشم هر مورخ نیز درخور آن است که «گالرىهاى هنر اسلامى» تلقى شود. هنرمندان بىنام و نشانى کهتمام هستى خویش را وقف ساختمان مساجد کردهاند، از شوق مقدسى بهرهمندبودهاند. آنان با اشتیاقى وصفناپذیر کوشیدهاند تا بهترین تصور خود از زیبایى را دراین آثار مقدس جلوه و جلا بخشند. حقیقت این است که معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبایى را که دراطراف خویش مىدیده اگر آن را در خور عظمت و شایسته جلال و جمال خدامىیافته، سعى مىکرده است تا به هنگام فرصت، براى آن در مسجد جایى باز کند. در بناى بسیارى از مساجد، هنرهاى گوناگون با هم در آمیخته است. مجموعهاى از جلوههاى هنرى را مىتوان در مساجد مشاهده کرد که از آنباید به «هنر پرستشگاهى» یا «هنر قدسى» به تعبیرى، یاد کرد. جلوههاى هنر در مساجد فراوان است، همچون معمارى، مهندسى،گچبرى، آجر کارى، موزائیک سازى، کاشیکارى، سفالگرى، سنگ تراشى،مقرنس سارى، آئینه کارى، کنده کارى، منبت کارى، خاتم کارى، سنگابسازى،نگارگرى، خوشنویسى، تذهیب، پرتوپردازى، آواپردازى، فضا آرایى،محوطه سازى، فرشبافى و گلیم بافى. در طول نسلها و قرون و اعصار، در فاصله آفاق گوناگون، هنر اسلامىملجئى پاکتر و نمایشگاهى امنتر از مسجد نشناخته است و اشتراک مساعى اقوامو امم گوناگون اسلامى در تکمیل و تزیین مسجد با وجود حفظ خاصیتهاى ملىو محلى، نوعى بى تعلق را در معمارى اسلامى سبب شده است، که البته با تمدنو فرهنگ اصیل اسلامى مناسبت تام و تمام دارد و از مفاخر معنوى مسلمینبه شمار مىرود. ترکیب مناسب مجموعه همین عناصر است که ابنیه اسلامى را در شام،مصر، هند، اندلس و در عراق و ایران و در همه جا، قدرت و جلالى افسانهآمیزمىبخشد. همین مایه تناسب و هماهنگى است که «قصر الحمراء» را در «غرناطه»از وراى غبار قرنها هنوز چنان جلوه و شکوهى بخشیده است که گویى به گفته«ویکتور هوگو» شاعر فرانسوى: «آن را جنىها مثل رؤیایى زر اندود و آکنده از آهنگساختهاند.» یا بناى «تاج محل» را در «آگره» با چنان تناسبى از زیبایى و ظرافتسرشار کرده است که هنوز هر مورخ تیز بین امروز مىتواند درباده این رؤیاىمرمرین که به یاد مرگ و زندگى یک ملکه مسلمان هند بنا شده است، بگوید:«اگر زمانه عقل و هوش مىداشت، شاید هر چه جز تاج محل بود منهدم مىکردو براى تیمار دل آدمى این نشان گرانمایه شرافت انسانى را بر جاى مىنهاد». از آنجا که هنر با «نماد» آمیخته است و نمادها ماهیت و جوهر هنر را تشکیلمىدهند، لذا مجموعههایى از هنر که در استخدام مسجد قرار گرفته، فراوان استو به نوبه خود پیام دارد، از این رو نمادهاى معنى دار به شمار مىرود. در هنر معمارى در مساجد، خطوط عمودى، افقى و منحنى، معنى دارند،ساخت گنبد، محراب، گلدستهها، ستونها، منبرها و مقرنسها، همه و همه نوعىپیام را به مخاطب القا مىکنند، آنهم پیامهاى جاودانى، فضاهاى باز نیز نمادهاىدیگرى هستند که در ساخت مسجد مد نظر بودهاند. نوعا رنگهاى که در ساختمان مساجد نیز به کار رفته است، همسانى خاصىرا نشان مىدهد، از قبیل: آبى، فیروزهاى، لاجوردى، کبود، سبز، پرتقالى و زرّین،که این رنگها بیشتر در هنر مسجد و نگارگر و تزهیبها و سایر مقولههاى هنرىبه استخدام در آمدهاند و صد البته که پیام دارند. همچنین خط نوشتهها، نوع آنها و نوع آنها و نوع خطوط برگزیده،خطوط کوفى، که بیشتر در مساجد کهن استفاده شده و بعدها خط نسخ و ثلث ابداعشده و سرانجام خط نستعلیق نیز به کار رفته است. از جمله نمادهاى دیگر،نماد نباتات گیاهى است که در تصویر سازى مسجد به کار رفته است و البته نقشهاو تمثالهاى ذى روح در مساجد اسلامى خلاف کلیساها، کاربرد ندارند. در گذشته، در اسپانیا، سبک معمارى متداول در ایران و شام، به نام«سبک مراکشى» شهرت یافت. بعدها فاتحان نصارى قسمتى از مساجد اندلس راکلیسا کردند. قلعه الکازار ـ شکل فرنگى شده «القصر» ـ که در اشبیلیه به وسیله ـ«ابو یوسف یعقوب» بنا شده، مورد توجه و استفاده شارل پنجم و «ایزابلا» واقع شد. «قصر الحمراء» که مجموعهاى است زیبا از باغها، قصرها و حیاطهاو استخرها و ایوانها در کمال شکوه و زیبایى، در «غرناطه»، نمونهاى از افراط درتزیین تجمل برخى مسلمین است که عاقبت آن در کلام «شارل پنجم» که آن ایوان رادیده و با نظر عبرت نگریسته گفته بود: «بیچاره آنکه اینهمه را از دست دادهاست». در هند، این معمارى باز چنان وحدت و اصالت خود را حفظ کرد که به گفتهبعضى مؤرخان، انسان وقتى بناى تاج محل را در آنجا مىبیند، نه در ایرانیا اندلس، دچار حیرت مىشود، اما از حیرت وقتى بیرون مىآید که متوجه مىشوددیار اسلام است نه هند و اندلس، یعنى همه جاى آن وحدت استـ وحدت اسلامى ـ چنانکه هنوز قطع منار دهلى با 250 پا ارتفاع بعد از هفت قرنحکایت از قدرت و عظمت اسلام دارد که چگونه با طبیعت به مقابله برخاستهاست و در سرزمین هند وان عظمت خود را به رخ مىکشد، گرچه گه گاه با خشونتو قساوت امثال «قطبالدین ایبک» همراه شده است. هنر اسلامى در مساجد همچون فرهنگ اسلامى، هم از حیث مواد تنوعدارد، هم از حیث تکنیک، حتى نقاشى و مجسمه سازى و موسیقى هم با آنکه باکراهت، اگر نه حرمت تلقى مىشدند، در محیط تسامحآمیز اسلامى، فرصتى براىنشو و نماى خویش پیدا کردهاند. موسیقىدرهنر مذهبى و دینى کلیسا، سخن آخر را مىگوید، اما در هنر دینىو مکتبى مسجد چنین نیست، لکن سایر هنرها و نمادها در استخدام مسجدند. نکته مهم اینکه هنر اسلامى در همه زوایاى زندگى ما ریشه دوانده است.برخلاف برخى ملتها و ادیان که در گوشه موزهها و زوایه گالرىها و نمایشگاههاقرار داده شده تا برخى تماشاچى به دیدن آنها بروند. هنر اسلامى نه تنها در مسجد بلکه در متن زندگى مردم جریان دارد، در خانهو مسکن، بازار و مدرسه و مسجد و منبر و محراب و قرآن و حدیث و در قلمروخطاطى آیات و ادعیه و قرائت قرآن و تعزیه و سوگوارى و مدح و مصیبت و کتابتو صحافى و تجلید و تذهیب و لباس و پرده و ظروف و فرش و کفش و شمشیر و زرهو در و دیوار و حتى غلیان و قلمدان و سرانجام در همه جا رخنه کرده است.این امر به آن سبب است که هنر دینى از «حس اجتماعى فراگیر» تغذیه مىشود کهآن: «اسلام» است و زمینه کارش هم گسترده و گستره این حس اجتماعى است. بدیهى است اگر ما در حفظ مساجد و هنرهاى به کار رفته در آنها، کوتاهىکنیم آیندگان بر ما نفرین خواهند کرد که چنین گوهرها و هنرهاى گرانبهاى جوشیدهاز متن مردم و دین را به آسانى و بدتر از آن به تقلید از غرب از دست دادهایم. «نیلوفر آبى» در ساخت مساجد زیاد مشاهده مىشود، گو اینکه «نیلوفر آبى»جنبه سمبلیک و نمادین جهانى دارد؛ به این معنا که کلیه مذاهب نیلوفر آبى رامقدس مىشمارند، حتى در بودائیسم و هند وایسم نیز این گونه است.دینهاى ساخته شده دست بشر و دینهاى جعلى همچون بهائیت و بابیت«نیلوفر آبى» را مقدس مىدانند. از این رو بزرگترین معبدى که بهایىها در جهاندارند، یک «نیلوفر آبى» در دهلىنو است. تاک و مونیز در هنر مسجد جایگاه ویژهاى دارد، گل بوتهها و اشجار نیز که درلسان قرآن مفاهیم ویژهاى دارند، در هنر مسجد به کار رفتهاند. قدر مسلم آنجه هنرمندان مسلمان در طول تاریخ در زمینههاى گوناگون هنرپدید آوردهاند، نمىتواند هنر اسلامى تلقى شود و مهر اسلام بر پاى آن حک شود،اما به طور کلى هنر مسلمین که زمینهاش حیات فردى و اجتماعى مردم بودهبه اشکال گوناگون از جمله در معمارى و ساختمان مساجد بروز کرده است. و اما نتیجهاى که از این مبحث مىتوان گرفت این است که: تمدن اسلامىبه طور اجمال هنرى پدید آورده است که همواره جایگاهى مهم و مرکزى داشتهچشمانداز و نگرش اسلام مبتنى بر بُعد زیبایى در زندگى را تداعى کرده و بنابر همانحدیث مشهور: «ان اللّه جمیل یحب الجمال»، زیبایى و نیکى را به خود ذات بارىمربوط ساخته است. تأکید بر مراعات آداب و پاکیزگى دینى و حیات روزمره و نیزدستورهاى صریح قرآن به درک زیباییهاى خلقت و همه آنچه خداوند آفریده است،به وضوح عنایت جدى اسلام را به زیبایى نشان مىدهد. اگر به پدیدههاى تمدناسلامى از معمارى و شهرسازى و ساختمان مساجد تا شعر و سایر صور ادبى،توجه کنیم اهمیت هنر را در جهان اسلام خواهیم دید. شاهکارهاى بزرگ هنرى و هنر اسلامى همچون مساجد در اسپانیا، قاهره،سمرقند، استانبول، اصفهان و سایر جاها، ناشى از روح وحى اسلامى و طنینو جوهر همان روح است. این بناها عینىترین و روشنترین پیام اسلام را درهماهنگى و تناسب و صفا و آرامش خود متبلور ساخته است. هنر اسلامى در مساجد، در طول قرون و اعصار متمادى، محیطى فراهمآورده که در آن مسلمین با به یاد داشتن دایمى خداوند و با عنایت و تأمل در بابزیبایى که نهایتا فقط ناشى از خداوند است که به مفهومى مطلق زیبا (الجمیل)است، زندگى و کار کنند. هنر اسلامى مستقیما با روح قرآن و وحى اسلام مرتبطاست، و اجتناب آن از عرضه هرگونه صورت شمایل سازانه یا تمثال پردازانهاى ازالوهیت به همین دلیل است. این هنر برنا پایدارى این جهان و جاودانگى ماوراى آن تأکید دارد. هنرى کهدر معمارى مساجد به کار رفته در پى مربوط ساختن هنر با زندگى روزمره مردمبوده است. رایجترین تعابیر و الفاظى که در زبان عربى براى اطلاع بر مفهوم «هنر» به کاررفته است، یعنى تعابیرى همچون «صناعه» و «فن» نه تنها بر هنر به معناى غربى ایناصطلاح نیز دلالت مىکرده، بلکه معناى انجام دادن خوب و صحیح هر امرى را نیزمىرسانیده است. علاوه در این اسلام همواره بر رابطه نزدیک «هنر و دانش» تأکیدورزیده و سفارش مکرر و پر سابقه بسیارى از استادان هنر و صنایع دستى در جهاناسلام بر این که هنر ناشى از ازدواج «فن» و «حکمت» است نیز همواره مؤید اینمعنا بوده است. آنچه را که هنر اسلامى از تمدنهاى گوناگون همچون «ایران باستان»و «بیزانس» وام گرفته است، در پرتو وحى قرآنى دگرگون ساخته و از آنها اشکالو صورتهاى هنرى کاملاً متمایزى پدید آورده است که مظاهر و شواهد آن رامىتوان در سرزمینهاى دیگر از شرق تا غرب، دید. متأسفانه جوان مسلمان امروز آگاهى زیادى از معمارى اسلامى و هنراسلامى در مساجد ندارد. نخستین گامى که هر جوان مسلمان در این زمینه بایدبردارد، این است که با سنت هنرى خاص خود که بر مراتب ارزشى و فلسفه هنرخاصى، متفاوت از مراتب ارزشها و فلسفه هنر موجود در غرب مبتنى است،آشنا شود. این مهم نیز از وظایف همگانى است که در مسیر آشنا ساختن جوانانمسلمان گامهاى اساسى بردارند، چرا که جوان مسلمان باید غناى سنت هنرىسرشار اسلامى در معمارى مساجد را بشناسد تا بتواند انتقادات معتقدان متجددىرا که گمان مىکنند همه تمدنها باید هنرهاى یکسان یا سلسله مراتبى مشابه داشتهباشند و مدعىاند اسلام هیچگونه هنر تجسمى و موسیقى نداشته است،پاسخ گویند. جوان مسلمان چنانچه از مواریث هنرى خود و اهمیت و غناى آن آگاه باشد،مىتواند همواره مقابل چنان اعتقاداتى بایستد و بگوید که اگر اسلام هنرپیکرهسازى پدید نیاورده یا همان اهمیتى را براى نقاشى قائل نبوده که غرب قائلاست، در عوض ، هم نیل به ژرفا و شکوه هنر اسلامى و معمارى مساجد قاصرنمانده است. وانگهى به استثناى پیکره سازى که در شرع اسلامى، مانند یهودیت،حرام است، اسلام در محدوده هنر غیر شمایل نگارانهاى که هر گونه تمثال سازىونقاشى از صورتهاى خیالى الوهى را منع کرده است، عالىترین شکل هنر را عملاًدر همه مقولات متصور هنر، بخصوص در زمینه معمارى و بالاخص در مساجدپدید آورده است.