نمایش صفحات

در آیه اول (آیه 107) چهار هدف براى ساخت مسجد ضرار ذکر شده است و به عبارت دیگر، سازندگان این مسجد در سایه بناى آن چهار هدف را تعقیب مى‏کردند:

1.منظور آنها از بناى این مسجد آن بود که به اسلام و پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله و مسجد او و مسلمانان زیان برسانند: «والذین اتخذوا مسجدا ضرارا» و چون هدف اصلى آنها زیان رساندن به اسلام و مسلمانان بود این مسجد در فرهنگ اسلامى به مسجد ضرار شهرت یافت و هر مسجدى که ویژگى این مسجد را داشته باشد نیز مسجد ضرار نامیده مى‏شود. منافقان در پوشش شعار کمک به بیماران و از کار افتادگان و تأمین منافع مسلمانان در واقع قصدشان مقابله با اسلام و پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و مسجد او بود. و با این کار مى‏خواستند مسجد پیامبر صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله از رونق بیافتد. به هر مقدار که بتوانند. این از شیوه‏هاى دشمنان درمورد دین وجامعه دینى است که با استفاده از مقدسات و مذهب به مبارزه با مقدسات و مذهب مى‏پردازند و در این ماجرا منافقان از مسجد استفاده کردند.

2.تقویت پایه‏هاى کفر و شرک و کشاندن مردم به سمت بى‏دینى و دورى از اسلام: «وکفرا».

3.ایجاد تفرقه و اختلاف میان مؤمنان: «و تفریقا بین المؤمنین» زیرا آنها با ساختن این مسجد مى‏خواستند دست کم عده‏اى از مؤمنان ساده و بى‏خبر از اهداف شوم منافقان را در آن مسجد جذب کنند و مسجد قبا یا مسجد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را از رونق بیاندازند.

4.هدف دیگر آنها از بناى مسجد ضرار این بود که پایگاهى درست کنند براى کسى که دشمن دیرینه خدا و رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله او بود تا بتواند در پوشش مسجد برنامه‏هاى منافقانه خود را عملى کند: «و ارصادا لمن حارب اللّه‏ و رسوله من قبل». این شخص مردى بود بنام «ابو عامر» که آیین نصرانیت را در زمان جاهلیت پذیرفته و در سلک راهبان درآمده بود، و از عبّاد و زهّاد به شمار مى‏رفت و نفوذ وسیعى در طائفه «خزرج» داشت.

هنگامى که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به مدینه هجرت کرد و مسلمانان گرد او را گرفتند و مسلمانان در جنگ بدر برمشرکان پیروز شدند و کار اسلام بالا گرفت، ابوعامر که خود روزى از بشارت‏دهندگان ظهور پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود، اطراف خود را خالى دید و به مبارزه با اسلام برخاست و از مدینه به سوى کفار مکّه گریخت و از آنها براى جنگ با پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله استمداد جست و از قبایل عرب دعوت کرد. قسمتى از نقشه‏هاى جنگ «احد» در ضدیت با مسلمانان از جانب او بود.

بعد از پایان جنگ احد با وجود مشکلاتى که مسلمانان در این میدان با آن روبرو شدند، آوازه اسلام بلندتر گردید و در همه جا پیچید. ابوعامر به سوى «هرقل» پادشاه روم رفت تا از او کمک بگیرد و با لشکرى براى کوبیدن مسلمانان حرکت کند.

ذکر این نکته نیز لازم است که براثر این تحریکات و کارشکنى‏ها، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به او لقب «فاسق» داده بود.

برخی کتب نوشته اند مرگ، به او مهلت نداد تا خواسته خود را براى «هرقل» در میان بگذارد ولى در بعضى از کتب دیگر مى‏خوانیم که او با «هرقل» تماس گرفت و به وعده‏هاى او دلگرم شد.

او پیش از آنکه بمیرد نامه‏اى براى منافقان مدینه نوشت و به آنها نوید داد که با لشکرى از روم به کمکشان خواهد آمد، مخصوصا توصیه و تأکید کرد که مرکزى براى او در مدینه بسازند تا کانون فعالیت‏هاى آینده او باشد. ولى از آنجا که ساختن چنین مرکزى در مدینه بنام دشمنان اسلام عملاً امکان‏پذیر نبود منافقان بهتر این دیدند که در زیر نقاب مسجد و به عنوان کمک به بیماران و معذوران این برنامه را عملى سازند. سرانجام مسجد ساخته شد و حتّى مى‏گویند جوانى آشنا به قرآن را از میان مسلمانان بنام «مجمع بن حارثه» به امامت مسجد برگزیدند. ولى وحى الهى پرده از روى کار آنها برداشت و شاید
این که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قبل از رفتن به تبوک دستور نداد شدّت عمل در مقابل آنها به خرج دهند براى این بوده که هم وضع آنها روشن‏تر شود و هم در سفر تبوک ناراحتى فکرى دیگرى از این ناحیه نداشته باشد. نه  تنها پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در آن مسجد نماز نگزارد بلکه دستور داد ابتدا آن را سوزاندند و سپس دیوارهایش را ویران کردند و محل آن را مرکزى براى ریختن زباله‏ها قراردادند.[1]

 



[1] . تفسیر نمونه، ج 8 ، ص 138 به نقل از: مجمع البیان، تفسیر ابوالفتوح رازى، المنار و المیزان.