نکته حائز اهمیتى که در این میان شایان مشاهده است، دین اسلام است که هیچگاه (نه در آیات قرآن کریم و نه در احادیث نبوى و روایات معتبر) براى مساجد خطمشى تعیین ننموده است، بل صرفا به تعیین اصولى کلى در باب فعالیتهاى قابل اجرا در مساجد بسنده نمودهاند. در این حالت هر مسجدى که این اصول را رعایت نماید در اجراى هر فعالیت و ایفاى هر کارکردى، اختیار کامل دارد و تعیین خطمشى بر عهده خود مؤمنان گردآمده در مسجد است. با رعایت این اصول هرگونه فعالیتى که در مساجد صورت پذیرد، عبادت محسوب مىگردد.
اهم این اصول در منابع اسلامى شامل قرآن کریم و احادیث نبوى و روایات به دست آمده از ائمه هدى را مىتوان شامل موارد زیر دانست:
1 ـ تأسیس مسجد براساس تقوا نه خودنمائى و تظاهر؛
2 ـ تأسیس مسجد بر پایه خشنودى خداوندى و همراه با کمال خلوص در نیت؛
3 ـ مسجد محلى باشد که مؤمنان، دل و جان خویش را در آن تطهیر کنند. اگر مسجدى ... براى مؤمنان شرایطى را فراهم نسازد که به پالایش روح و رفتار خویش بپردازند، شایستگى لازم را نزد خدا ندارد؛
4 ـ در آن بسیار یاد خدا شود. مسجدى که با ورود به آن انسان نتواند از اشتغالات غیرخدایى ذهنش بکاهد، مسجد شایستهاى نیست؛
5 ـ مایهى آزار و زیان نباشد. مسجدى که مسلمانان را از اصلاح دور نگهدارد و موجب تفرقه گردد و مسلمین را از حقوق معنویشان محروم گرداند، مسجدى شایسته نیست؛
6 ـ اگر مسجدى عامل پوشاندن حقایق از مسلمین گردد و مانع از درک و فهم آنان از حقایق دین و مصالح مسلمین شود، در زمرهى مساجدى است که نزد خدا محبوبیتى ندارد؛ لذا مسجد اگر در انحصار گروهى از مسلمین قرار گیرد و وسیلهى تحمیق مردم گردد، عمل کفرآمیز در آن صورت گرفته است؛
7 ـ اوصاف یاد شده اکتسابىاند و بخشى از این اوصاف به آبادکنندگان مساجد مرتبط است که باید دو صفت: الف) ایمان به خدا و ب) ایمان به آخرت دارا باشند.[1]
با این تفاسیر، مىتوانیم دریابیم که طبق نگرش توحیدى، به هر مکانى که فعالیتهاى صورت گرفته در آن، این اصول را نقض نکند، اطلاق «مسجد» جایز است. این استنباط مطابق با اصل «وحدت وجود» در فلسفه اسلامى نیز هست. با این نگرش، «مسجد» نه یک کالبد فیزیکى، که یک تفکر، نگرش، فرهنگ و جهانبینى است که باید آن را در افراد بشر جستوجو کرد. در هر مکان که افرادى با این فرهنگ مستقر باشند، آنجا «مسجد» تحقق یافته است. به عبارتى دیگر، این نوع افراد «مسجد» هستند. به همین سبب خداوند در قرآن کریم تأکید فراوانى بر بانیان مسجد دارد و براى آنان داشتن ایمان به مبدأ و معاد و همچنین خلوص در نیت و تقوا را لازم مىداند.
قرآن کریم در آیاتى متعدد بر عمران و آبادانى مساجد تأکید کرده است و آبادکنندگان مساجد را ایمان آورندگان به خدا و قیامت معرفى مىکند.[2]
خداوند متعال در سوره مبارکه اعراف، آیه 31 مىفرماید: «یا بنىآدم خذوا زینتکم عن کل مسجد». «اى فرزندان آدم هنگام رفتن به مسجد زینتهاى خود را با خود همراه ببرید».
و در آیات متعدد دیگرى نیز کسانى را که به نحوى در امر مساجد کارشکنى مىکنند و در جلوگیرى از یاد خدا در مساجد و خرابى آن سعى مىنمایند، ظالمترین مردم معرفى مىکند.[3]
از سوى دیگر در احادیث و روایات بسیارى بر پرهیز از تجمل در مساجد تأکید فراوان شده است، به نحوى که مساجد داراى تجمل و زرق و برق فراوان را (از آنجا که مانع اشتغال مؤمنان به یاد خدا مىگردند) از نشانههاى آخرالزمان به حساب آوردهاند. پیامبر در این باره مىفرماید: «اى سلمان در آخرالزمان مساجد مانند کلیساها آذینبندى مىشوند و قرآنها را زینت کنند و منارهها بلند مىگردد و صفنمازگزاران فراوان مىشود که با دلهاى پر از کینه و زبانهاى چند گونه گرد آیند».[4]
با تفکر در آیات و روایات بالا مىتوان به عمق دیدگاه انسانگرایانه اسلام پىبرد. به نظر مىرسد مراد خداوند در قرآن از آبادانى مساجد، نه «آبادانى ظاهرى» بل «آبادانى معنوى» است. اگر کلمه «زینت» را در آیه «خذوا زینتکم عند کل مسجد»[5] را فقط زینتهاى ظاهرى ندانیم، بل توانایىها، قابلیتها، استعدادها و هنرها و در بعدى دیگر نیازهاى متعالى انسان را نیز جزئى از زینت وى به حساب آوریم، مىتوانیم استنباط کنیم که مراد قرآن از مساجد آباد، مساجدى است که محل رفتوآمد مؤمنان است و انسانهایى توانا و دانا هستند و از این توانایى و دانایى خویش در راه نیل به قرب خداوند، حول محور مسجد استفاده نمایند و دیگر برادران و خواهران دینى خویش را بهرهمند سازند به گونهاى که مساجد بدون حضور چنین مؤمنانى مساجدى خراب و غیرمطلوب به حساب مىآیند. به عبارتى دیگر مساجد چون ظرفى هستند که با رعایت اصول ذکر شده در منابع اسلامى، مؤمنان مختارند تا به تناسب نیازها و همچنین توانایىها و استعدادهاى خویش «زینت» از آن استفاده کنند.
این نظر از آنجا تقویت مىگردد که «در تاریخ صدر اسلام، مسجد، انحصار به هیچ دسته و گروه خاصى نداشت و حتى ملحدان در کمال آزادى و امنیت در آنجا حضور مىیافتند و به مناظره مىپرداختند».[6]
با توجه به مطالب پیش گفته و همچنین نقش و کارکردهاى مساجد در طول تاریخ به روشنى درمىیابیم که مساجد در دورههاى رونق خویش، هم چون یک سازمان غیردولتى غیرانتفاعى به ایفاى نقش در جامعه اسلامى پرداختهاند. در حدیث یاد شده نیز امام على علیهالسلام کارکردهاى اجتماعى مسجد مطلوب را بسیار بیشتر از کارکردهاىِ صرف عبادى مىداند. اینگونه بهنظر مىرسد که ذکر این هشت مورد به نقل از امام نه به منظور احصاى همه موارد کارکردهاى ممکن هر مسجد مطلوب بوده، بل به منظور ذکر مثالهایى از این دست است.
[1] . باقى و دیگران: 149 ، 1381 ش .
[6] . باقى و دیگران: 16 ، 1381 ش .