همگرایى پروسهایست که بهوسیله آن رهبران سیاسى چند کشور مختلف متقاعد وراغب مىشوندکه وفادارى، انتظارات و فعالیتهاى سیاسى، اقتصادى، امنیتى و... رابه سمت مرکز جدیدى که نهادهایش اختیارات قانونى داشته یا متقاضى اختیارات قانونى و راى اختیارات ملت و کشورها باشد سوق دهند. ائتلافها یا اتحاد گروهى از کشورها معمولاً با هدف بعضى مقاصد مشترک اقتصادى، سیاسى و دفاعى شکل مىگیرد. شرایط کنونى جهان اهمیت این همگرایىها رادر سطوح مختلف محلى، منطقهاى و جهانى نشان مىدهد و جهان اسلام نیز از این قاعده مستثنى نیست. دین اسلام با ظهور پیامبر خدا حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله در قرن هفتم میلادى شکل گرفت و به سرعت گسترش یافت و از سمت غرب تاکناره اقیانوس اطلس و از جانب شرق تا حواشى اقیانوس آرام پیش رفت. درحال حاضر، مجموعه جغرافیایى جهان اسلام، سرزمینى را به طول 11 هزار کیلومتر و عرض 5 هزارکیلومتر، با ترکیبى بسیار متنوع را دربرگرفته است.
تعالیم دین مبین اسلام، فرمایشات و سیره ائمه معصومین علیهمالسلام، احادیث و آثار به جاى مانده از بزرگان دین و معنویت و از همه مهمتر روح بسیارى از آیات حیاتبخش و روشنگر قرآن کریم، همواره بر موضوع اتحاد و انسجام میان مسلمین تأکید ورزیدهاند. بعلاوه شرایط کنونى جهان اسلام ضرورت این همگرایى را بیشتر نموده است. نگاهى به سراسر قلمرو اسلامى نشان از مشکلاتى دارد که از آن جمله به شرایط مسلمانان در بوسنى، کوزوو و اقلیتهاى مسلمان سایر کشورهاى اروپایى، در آسیاى مرکزى جنگ داخلى تاجیکستان، جنگ بین ازبکها و تاجیکها، قزاقهاى مسلمان و روسهاى ارتدکس. در مرکز جهان اسلام مسئله فلسطین و آوارگان آن، شرایط خاص لبنان، تهاجم امریکا به دوکشور اسلامى عراق و افغانستان، در شرق و جنوب آسیاوضعیت مسلمان چین که شامل قوم اویغور و مسلمانى که درهیوزندگى مىکنند شرایط ویژه مسلمانان اندونزى، مالزى، فیلیپین، تایلند، برمه و بیش از صدمیلیون مسلمان درهند ایالت جامو و کشمیر هند، در افریقا مسلمانان سودان،نیجریه، الجزایر مىتوان اشاره کرد. اگربه موارد ذکر شده وضعیت اقلیت مسلمان امریکاى شمالى ولاتین، اقیانوسیه و استرالیا را اضافه کنیم، ضرورت همگرایى جهان اسلام را بیشتر درک خواهیم کرد.
دراین پژوهش برآنیم که به این پرسش پاسخ دهیم که چرا جهان اسلام نیازمند همگرایى است؟ و براى رسیدن به همگرایى چه زمینهها و بسترهایى در جهان اسلام وجود دارد؟
نتیجه این بررسى نشان مىدهد که زمینهها و بسترهاى فراوانى براى همگرایى در جهان اسلام وجود دارد که آنها را در شش محور نظامى و امنیتى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، سیاسى، علمى و مذهبى مورد بحث قرار دادهایم.
کلید واژه: اسلام، همگرایى.
مقدمه
با پایان جنگ سرد و فروپاشى شوروى، دگرگونىهاى مهمى در ساختار نظام بینالملل بهوجود آمد که مهمترین آنها تغییر نظام دو قطبى و تلاش امریکا براى ایجاد نظام تکقطبى بود. در موقعیت جدید، همگرایى منطقهاى به عنوان یکى از بهترین راهکارها براى مقابله با نظام تکقطبى امریکا، مورد توجه اکثر دولتها قرار گرفت. شکلهاى مختلف همگرایى منطقهاى در بخشهاى مختلف بهوجود آمد. همگرایى در روابط بینالمللى، نظریهاى است که کشورها مىکوشند براساس منافع مشترک در حوزههاى مختلف باهم همکارى کنند.
مسئله وحدت وهمگرایى یکى از مهمترین ایدههایى است که مسلمانان از روزگار آغازین اسلام تا به حال، بر مبناى تعالیم عالیهى اسلامى و دیانت حقّه توحیدى پیگیر آن بوده و در مقابله با دشمنان اسلام و مسلمین یک تز و یک نظریه و یک استراتژى و برنامه، درابعاد مختلف، متناسب با مقتضیات زمان، آن را ارائه نمودهاند.
در این مورد در متن منابع اصیل اسلامى بویژه در قرآن، واژههایى چون «امت» و «امت واحده» بهکار رفته است و در فقه و حقوق بینالملل اسلامى تحت عنون «دارالاسلام» و در اخلاق و اعتقادات اسلامى با عناوینى چون «الفت اسلامى»، «اخوت اسلامى»، «برادرى دینى»، «همبستگى دینى»، «تقارن اسلامى» و در زبان سیاستمداران و رجال و مصلحین مسلمان نیز به نامهایى چون «وحدت اسلامى»، «اتحاد اسلامى»، «امت محمدیه»، «وحدت مسلمین» و اخیرا به زبان اصطلاحات سیاسى روز، در قالبهایى چون «بلوک اسلامى»، «جبهه یا کنگره اسلامى» و «انترناسیونالیسم اسلامى» و خلاصه در زبان غربیان «پان اسلامیسم» آمده و مطرح شده است.
تز «وحدت اسلامى» در اندیشه سیاسى بسیارى از علما واندیشمندان مسلمان بهچشم مىخورد و هریک به نوعى آن را بیان و تشریح کرده، راهحلها و موانع موجود در راه وحدت را به رشتهى تحریر درآوردهاند.
همگرایى و ضرورت آن در جهان اسلام
ارنست هاس پایهگذار نظریه همگرایى نظریهاش را چنین توضیح مىدهد: پروسهاى که به وسیله آن رهبران سیاسى چند کشور مختلف متقاعد و راغب مىشوند که وفادارى، انتظارات و فعالیتهاى سیاسىشان رابه سمت مرکز جدیدى که نهادهایش اختیارات قانونى داشته یا متقاضى اختیارات قانونى و راى اختیارات ملت و کشورها باشد سوق دهند.[1] ائتلافها یا اتحاد گروهى از کشورها معمولاً با هدف بعضى مقاصد مشترک اقتصادى، سیاسى و دفاعى شکل مىگیرد و برخى از آنها بهلحاظ جغرافیایى پیوستگى داشته و برخى نیز ناپیوسته و جهانىاند.[2] امروز اتحادها و همگرایىها در سطوح مختلف محلى، منطقهاى و جهانى براساس ضرورتها و نیازها صورت مىگیرد. جهان اسلام نیز از این قاعده مستثنى نمىباشد.
دین اسلام با ظهور پیامبر خدا حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله در قرن هفتم میلادى شکل گرفت و به سرعت گسترش یافت و از سمت غرب تا کناره اقیانوس اطلس و از جانب شرق تاحواشى اقیانوس آرام پیش رفت.
درحال حاضر، مجموعه جغرافیایى جهان اسلام، سرزمینى را به طول 11 هزار کیلومتر و عرض 5 هزار کیلومتر، با ترکیبى بسیار متنوع دربرگرفته است.[3] امروز بیش از 50 کشور هستند که اکثریت جمعیت آنها مسلمان است. چهل کشور از آنها خود را رسما کشور اسلامى قلمداد مىکنند.[4]
جمعیت مسلمانان در سراسر جهان امروز، به بیش از یک میلیارد نفر رسیده است. براساس گمانهزنىهاى آمارى، این جمعیت در 25 سال آینده به دو میلیارد نفر خواهد رسید.[5] در مجموع مىتوان گفت 24 درصد از مساحت کل جهان به کشورهاى اسلامى اختصاص دارد. وسعت این کشورها بیش از 30 میلیون کیلومتر مربع است و از لحاظ موقعیت جغرافیایى و ذخایر و منابع بسیار، داراى امکانات و پتانسیلهاى بسیار فراوانى هستند. از این امکانات مىتوان براى همگرایى کشورهاى اسلامى استفاده کرد.[6]
از دیدگاه جغرافیاى سیاسى جهان اسلام به چهاربخش کاملاً متفاوت، قابل تفکیک و بررسى است که عبارتند از:
1 ـ مرکز جهان اسلام که در حقیقت گهواره جهان اسلام و منطبق با بخش جنوب غربى آسیا یا خاورمیانه است.
2 ـ شمال جهان اسلام، که شامل آسیاى مرکزى و قفقاز است.
3 ـ غرب جهان اسلام، که شامل کشورهاى شمال، شمال شرق و بخشهاى دیگر آفریقاست.
4 ـ شرق جهان اسلام، که از مرزهاى شرقى ایران آغاز شده و تا کرانههاى غربى اقیانوس آرام گسترش مىیابد.[7] این پهنه بزرگ جغرافیایى باتنوع انسانى و ظرفیتهاى گوناگون اقتصادى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى، نظامى و امنیتى با توجه به شرایط جهانى و نیازهاى داخلى خود به انسجام و همگرایى بیشترى باید بیندیشد. نگاهى به قلمرو اسلامى این ضرورت را اجتنابناپذیر نشان مىدهد. اهم مسائلى که در گستره جغرافیایى جهان اسلام وجود دارد عبارتند از:
مسلمانان بوسنى و مسلمانان کوزوو در جایى که صربستان علیه آلبانى وارد جنگ شده است، براى عکسالعمل شدید آمادهاند. در آسیاى مرکزى بدترین اصطکاکها به جنگ داخلى تاجیکستان مربوط است، که ماهیت ایدئولوژیکى، قومى و منطقهاى داشته وتقریبا به خود مسلمانان منحصر است، یعنى بین ازبکها و تاجیکها و بین خود تاجیکها، مرزهاى روسیه با قزاقستان مسلمان دورنماهاى پنهانى براى بروز مخالفت بین روسهاى ارتدکس و قزاقهاى مسلمان دارد.
جمعیت مسلمان چین با قومیت ترک موسوم به ترکان اویغور حدودا هشت میلیون نفرند که در بخش غربى این کشور ساکنند. آنان از نظر فرهنگى بسیار نزدیک به ازبکها درمرز شوروى سابق هستند. این قوم درطى سالهاى طولانى از «پاکسازى قومى» و فشارهاى ناشى از اسکان بلاجبار چینىهاى هان در منطقه در رنج بود. قوم «اویغور» استقلال کامل از چین یا دستکم خودمختارى بیشترى را خواهان است. بیش از ده میلیون مسلمان در هیو زندگى مىکنند، که زبان چینى را مانند زبان مادرى صحبت مىکنند و از نظر ظاهر، نوع لباس و بسیارى از آداب و سنن از چینىهاى «هان» به سختى قابل تشخیصند، با وجود این، خود را برمبناى مذهب، کاملاً یک ملیت و گروه جدا در چین مىدانند. مراکز آنان در سراسر چین پراکنده است اما بیشترین تعداد آنان در استان «فینگسیا» در قسمت شمال و در مرکز چین ساکنند. قوم «هیو» احتمالاً برحقوق خود به عنوان یک اقلیت پافشارى زیادى دارد.
جمعیت مسلمانان در هندوستان با تأسیس یک حکومت اسلامى و مستقل در غرب و شرق پاکستان (بنگلادش امروز) و با مهاجرت تعداد بسیارى از مسلمانان هندى به پاکستان و بنگلادش بهطور قابل ملاحظهاى کاهش یافت. مسلمانان هند با هندوها بهطور نزدیک و در حد قابل ملاحظهاى، به استثناى مذهب، از فرهنگ، غذا، موزیک و حتى زبان مشترکى بهرهمندند. هیچ اختلاف قومى از اختلاف مذهبى بىبهره باقى نمىماند. روابط براساس قدرت نیز از مهمترین عوامل اختلاف محسوب مىشود. بیش از صد میلیون مسلمان در هند (دومین جمعیت عظیم مسلمان در جهان) به زندگى بهعنوان اقلیت دائمى محکومند. براى آنان به علت اینکه بسیار پراکندهاند، کمترین شانسى وجود ندارد که جدا شده یا در منطقهاى داخل کشور اعلام خودمختارى کنند. از آنجا که اسلام براهمیت برپایى جامعهاى متحد تحت اصول اسلامى تأکید دارد، این نوع وضعیت اقلیت براى مسلمانان هند بویژه حکومت خودکامه هندوان رنجآوراست. رشد ناسیونالیسم قدرتمند و حتى احزاب میهنپرست متعصب در هند، بدون هیچراه حل مشهودى، چشمانداز یک جنگ واقعى و خونریزى عظیمترى را قریبالوقوع کرده است. هند از معدود کشورهاى جهان است که در آن جمعیت عظیم مسلمانان به غیراز مهاجرت چارهاى ندارند.
ایالت جامو و کشمیر در هندکه داراى اکثریت بسیار با نفوذ مسلمان است، تنها منطقه وسیعى است که پتانسیل تجزیهطلبى در آنجا واقعى و بالا است. شورش مسلمانان در کشمیر به علت نارضایتىهاى عمیق کشمیرىها در حال پیشرفت است و با حمایت پاکستان و اقدامات امنیتى خشونتبار وخامى که بطور کلى به وسیله حکومت علیه آنان اعمال مىشود، بیشترتحریک مىشود. مخالفت پیوسته هند مبنى براجازه هرگونه رأىگیرى در منطقه تحت نظارت سازمان ملل براى سالها علت اصلى اختلاف هند و پاکستان بوده است.
اسلام نسبتا دیرتر به منطقه جنوب شرقى آسیا وارد شد. نفوذ اصلى آن در اندونزى، با بالاترین درصد جمعیت مسلمان در جهان و در مالزى است که نیمى از جمعیت آن را مسلمانان تشکیل مىدهند. گروههاى کمجمعیتتر مسلمان در نواحى جنوبى تایلند و فیلیپین اسکان دارند.
اندونزى از زمان استقلال به این طرف حکومت کاملاً سکولا ر داشته است. اسلامگرایان و بدون شک بسیارى از اشخاص، شاکى هستند که چرا از اکثریت مسلمان خواسته شده تا به دلیل اختلافى که با اقلیتهاى غیرمسلمان دارند، اسلام را به عنوان دین ملى در نظر نگیرند. بنابراین براى ترک ایدئولوژى ناسیونالیست قومى و سکولار تحریکاتى به نفع اسلام وجود داردکه این امر براى آینده سکولاریسم اندونزى آزمایش مهمى بوده است. مالزى با نیمى از جمعیت مسلمان و نیز مالایا نسبت به برخوردهاى مذهبى وقومى در جامعه چند قومى و چند مذهبى خود بسیار حساساند. موفقیت اقتصادى مالزى به فرونشاندن این برخوردهاى فرهنگى بالقوه شامل نابرابرى بسیار در موقعیت اقتصادى بویژه بین طبقه بازرگان چینى و جمعیت ماله کمک مىکند. جالب توجه این است که مالزى در حال تبدیل شدن به یک محل احتمالى براى اتحاد پیروان دین کنفوسیوسى و منتقدان اسلامى فرهنگ غربى وضعفهاى قومى اجتماعى آن است.
کشورى مانند سودان میان شمال مسلمان و جنوب با مذاهب معتقد به اصالت روح و تا بخشى هم مسیحى شکاف ایجاد کرده است. نیجریه که به مناطق مسیحى مسلماننشین تقسیم شده نیز در چنین جنگى درگیر است. بسیارى از اسلامگرایان نیجریه درصدد تبدیل این کشور به یک کشور اسلامى هستند. اسلام احتمالاً یک عامل مهم در مسئله تجزیهطلبى در سراسر قاره خواهد بود.
در چند دهه اخیر، اسلام رشد بسیارى در آمریکاى شمالى داشته، بهطورى که پس از مسیحیت، به صورت دومین دین جهانى درآمده است. رشداسلام ناشى از مهاجرت تعداد بىشمارى از مسلمانان و گرایش آمریکایىهاى آفریقایى به سازمانهاى مسلمان سیاه است. جمعیت جنبش اسلامى در بین آمریکایىهاى آفریقایى در حالى که کاملاً و بطور آشکار
ضدیهود و نژادپرستى است، منبع مهمى از انضباط و قوانین اجتماعى در اختیار جوامع فقیرى قرار مىدهد که ساختارهاى خانوادگى آنها فرو ریخته است.[8] اگربه موارد ذکر شده وضعیت اقلیتهاى مسلمان در کشورهاى اروپایى، امریکاى شمالى ولاتین، اقیانوسیه و استرالیا را اضافه کنیم. ضرورت همگرایى جهان اسلام رابیشتر درک خواهیم کرد.
عوامل تسریعکننده وحدت مسلمانان را مىتوان چنین برشمرد:
1 ـ نارضایتى عمیق داخلى؛
2 ـ وقایع مهم بینالمللى که مسلمانان درآن قربانى اعمال غرب تلقى مىشدهاند؛
3 ـ به قدرت رسیدن جنبشهاى رادیکال اسلامى.[9]
زمینهها و بسترهاى همگرایى در جهان اسلام
اتحاد مىتواند خاستگاههاى فکرى، عقیدتى، اقتصادى، سیاسى و حتى اجتماعى داشته باشد، مىتواند به جوامع انسانى یا افراد مختلف شکل بدهد و آن را نهادینه کند و در نتیجه در لواى یک «اتحادیه» راه رسیدن به اهداف و مقاصد را کوتاهتر نماید. با نگاهى به پیشینه اتحادیههاى بشرى در طول تاریخ، این واقعیت به دست مىآید که همواره اتحادها در سایه «منافع مشترک» شکل گرفته است و این منافع مشترک مىتوانسته اقتصادى، دفاعى، سیاسى یا فرهنگى و اعتقادى باشد. در دنیاى امروز که با الگو و مدل «جهانىسازى» تعریف و شناسایى مىشود، تمایل براى ایجاد اتحادیههاى گوناگون بیشتر شده است. افزایش روبهرشد نیازها و خواستههاى بشرى، رشد سطح رفاه در سایه تکنولوژى مدرن، وجود زمینههاى وابستگى متقابل و چند جانبه را افزایش داده است. این زمینههاى وابستگى متقابل، به ایجاد سازمانها یا مکانیسمهایى مىانجامد که فضایى مطمئن و مستمر براى پاسخگویى به نیازهاى بشرى است.[10]
در جهان اسلام زمینههاى همگرایى بسیارند، لکن اهمّ امورى را که مىتوان به عنوان این زمینهها و بسترها مطرح ساخت عبارتند از:
الف) زمینهها و بسترهاى سیاسى همگرایى در جهان اسلام
1 ـ در درجه نخست دولتهاى اسلامى، الزاما مىبایست وحدت را بهعنوان یک اصل مسلم باور کرده و آن را مبناى سیاستهاى عمومى خویش قرار دهند تا بتوان پیشرفتى در این زمینه داشت. یکى از مهمترین نتایج این امر طراحى سیاستى است که بتواند امت اسلامى را به وحدت برساند، زیرا ما براى آینده هیچ راهى جز این اتحاد نخواهیم داشت. تمرکز دولتها بر وحدت مىتواند خنثىکننده تلاشهاى بیگانگان براى ایجاد اختلاف و استفاده از مسائل طائفى و مذهبى براى رسیدن به مقاصدشان باشد.[11]
البته براى تحقق این امر تصویب قوانینى توسط سازمانهاى پذیرفته شده اسلامى لازم است، که با متخلفین هم برخورد کند.
2 ـ در جهانى که دو قطبى شدن و تک قطبى شدن، هر دو پاسخ مثبتى به تحولات جهانى نداده و اکنون پروژه جهانىسازى، آلترناتیو روشهاى قدیمى شده است، تلاش براى ایجاد «اتحادیه کشورهاى اسلامى» سعى مبارک و درخشان خواهد بود و آمال و ایدههاى طولانى و بلندى را که بسیارى از اندیشمندان و علماى اسلامى در طول تاریخ اسلامى، انتظار مىکشیدند، محقق خواهد ساخت. دنیاى امروز که با ویژگى و مشخصه «جهانىسازى» شناخته مىشود، صحنههاى رقابت را، از عرصههاى اقتصادى و سیاسى گرفته تا زمینههاى اجتماعى و هنرى و فرهنگى، گسترش داده است و براى «ماندن» و «جلو ماندن» در این رقابتهاى پیچیده، نیاز به «اتحاد» است، و تلاش براى ایجاد «اتحادیه کشورهاى اسلامى» پاسخ مثبت به تأمین نیازهاى مادى و معنوى و فکرى جهان اسلام مىباشد. به امید آن روز مبارک.[12]
3 ـ «سیاست خارجى» هماهنگ نیز یکى از زمینههاى مؤثرى است که مىتواند تشکیل «اتحادیه کشورهاى اسلامى» را تسهیل کند. در جهان اسلام موضوعات فراوانى است که اکثریت کشورهاى اسلامى با آن همعقیدهاند و اشتراکنظر دارند؛ ولى چون به صورت هماهنگ و یکپارچه در جهان مطرح نمىشود، کارآیى و کارآمدى شایستهاى ندارد. موضوعاتى از قبیل اسرائیل، سیاست مداخلهگرانه آمریکا، حمایت از ملتهاى مظلوم اسلامى و... مسائلى هستند که مىتوانند در چارچوب سیاستگذارى هماهنگ خارجى قرار گیرند. گرچه نهادهایى چون سازمان کنفرانس کشورهاى اسلامى، یکى از بزرگترین نهادهایى است که مىتواند در هماهنگى سیاست خارجى کشورهاى اسلامى، نقش داشته باشد، ولى این مکانیسم وسیع که طبیعتا بایستى سران کشورهاى اسلامى در آن حضور داشته باشند، نمىتواند مکانیسمى فعال و مستمر و دائمى براى موضعگیرى در مقابل پدیدههاى خارجى روزمره باشد. از این جهت تقویت نهادهاى فرعى یا ایجاد نهادهاى دیگر در قالب هماهنگى سیاست خارجى میان کشورهاى اسلامى، مىتواند در رسیدن به وفاق سیاسى مؤثر باشد. امروزه که غرب، تروریسم را با اسلام برابر مىانگارد و در رسانههاى گروهى تلاش مىکند ارتباطى مستقیم میان اسلام و تروریسم ایجاد کند، موضعگیرى کشورهاى اسلامى را در دفاع از فرهنگ اسلامى ضرورت داده است، زیرا دولتهاى اسلامى به عنوان مسئولان و مخاطبان اصلى این حرکتهاى تبلیغاتى مىتوانند از حریم فرهنگ اسلامى دفاع کنند و این مسئله نیز امروزه مىتواند در دستیابى به یکپارچگى سیاست خارجى کشورهاى اسلامى، مؤثر باشد.[13]
4 ـ اگر توجه مسلمانان به مسائل مهم دنیاى اسلام نظیر مسئله فلسطین، کشمیر، لبنان و... معطوف مىبود وحدت اسلامى خود به خود در میان ملتها جریان مىیافت.[14] تلاش مضاعف دولتهاى اسلامى براى رفع مناقشات و مشکلات کشورهاى اسلامى درگیر جنگهاى داخلى و خارجى نظیر: فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و... ضمن کمک به رفع تنشهاى موجود آنان را در رسیدن به همگرایى یارى خواهد کرد.
5 ـ هماهنگى هرچه بیشتر کشورهاى اسلامى در تدوین یک راهبرد مشخص و تأثیرگذار در مواجهه با تطمیع، تهدید، ارعاب و... قدرتهاى استعمارى و زیادهطلب.
6 ـ تلاش دولتهاى اسلامى براى تقویت هرچه بیشتر و ارتباط معنىدار و برنامهریزى شده میان سازمانها و ارگانهایى نظیر: اتحادیه عرب، سازمان کنفرانس اسلامى، جنبش عدم تعهد، اوپک و... .[15]
7 ـ بىشک هیچ وحدت و اعتمادى بدون تمسک به مشترکات بین گروهها و بهتبع آن مذاهب اسلامى به وجود نخواهد آمد. تکیه بر اصول مورد قبول و باور مذاهب اساسىترین راهکارى است که مىتواند به وحدت بین مذاهب بینجامد. حاکم اسلامى با عنایت به اینکه ابزار قدرت و سازکار حکومت را در دست دارد مىتواند نقش اساسى و کارسازتر از دیگران در این راهگذار ایفا کند.[16]
8 ـ باید توجه داشت که بروز تعصبات مذهبى، بیش از آن که از ناحیه اکثریت باشد که نیازى به آنها ندارد، از ناحیه جامعه اقلیتى است که در میان یک اکثریت زندگى مىکند و تحت فشار آنهاست. دلیل این امر آن است که هر اقلیتى وقتى خود را در تهدید ببیند، روى مسائل خاص خود تکیه مىکند و با شدت وحدت بیشترى به حفظ آنها مىپردازد. بنابراین تا وقتى مشکل اقلیتها حل نشود، و آنان احساس نکنند که مىبایست روى تفاوتهاى خودشان براى حفظ هویتشان انگشت بگذارند، ماجراى اختلاف میان آنان و دیگران حل نخواهد شد. اقلیت باید احساس کند تفاوتى با دیگران ندارد و این امر تنها با اعطاى حقوق حقه او امکانپذیر است.[17]
9 ـ روابط کشورهاى اسلامى اگر معطوف به اشتراک عقیده، وحدت قبله، کتاب آسمانى و دیگر مشترکات باشد، اختلافات و زمینههاى جدایى را کم مىکند؛ اختلافاتى که بسیارى از آن ریشه در طبیعت، جغرافیا، زبان و فرهنگهاى بومى و گوناگونىهاى طبیعى دارد. بنابراین نبایستى این گوناگونىهاى طبیعى، دستاویزى براى دورىها و جدایىها قرار گیرد و اعمال و رفتار این کشورها، خصومتآمیز تعبیر و تفسیر شود. بیش از هر چیز، همکارىهاى بینالمللى کشورهاى اسلامى، اگر معطوف به حسن نیت و حسن مفاهمه و درک عمیق نیازها و خواستهها باشد، مىتواند در تشکیل یکپارچگى و همسویى بینالمللى مؤثر باشد. تجربه تشکیل اتحادیههاى منطقهاى، نشان داده است که گام اول در تشکیل این اتحادیهها، تنظیم روابط دوستانه و همکارىهاى متقابل میان این کشورها است و در سایه همکارىهاى چندجانبه، مىتوان راه صعبالعبور تشکیل اتحادیه اسلامى را هموار کرد.[18]
ب) زمینهها و بسترهاى اقتصادى همگرایى در جهان اسلام
اقتصاد در جهان امروز یک ارزش حاکم و پذیرفته شده است و ارزشهاى دیگر در مقابل آن کم ارج شدهاند البته این بدان معنى نیست که اقتصاد زیربنا و محور تحلیل و تفسیر همه چیز قرار گیرد، لکن در یک نگرش واقعبینانه، مىتوان گفت: اقتصاد سالم کمک بزرگى براى حلّ مشکلات کشور و ساماندهى امور سیاسى، فرهنگى و غیر آن مىباشد. پس هرچند اقتصاد زیربنا نیست، اما مشکل گشاست. چنانچه در امور شخصى و فردى نیز چنین است.
1 ـ متأسفانه اقتصاد کشورهاى اسلامى عمدتا تک محصولى و عمدتا برپایه نفت استوار است. تا چندى پیش، کشاورزى منبع اصلى درآمد ملى را در همه اکثر کشورهاى اسلامى تشکیل مىداد. در واقع، تنها درسى (یا پنجاه) ساله اخیر است که با رشد درآمدهاى نفتى و صنعتى شدن، اهمیت نسبى کشاورزى در اقتصاد بعضى از کشورهاى موردنظر رو به کاهش نهاده است.
اشکال از اینجا ناشى مىشود که کشورهایى که تا حدودى وضع اقتصادى بهترى نسبت به بقیه دارند صرفا به فروش نفت متکى هستند. معناى آن این است که با پایان یافتن ذخایر نفتى، اگر چارهاى اساسى نیندیشیده باشند، مجددا بر ویرانههایى خواهند نشست که پیش از دستیابى به صنعت نفت بر آنها نشسته بودند. کافى است چند دهه پیش را به یاد آوریم که چگونه فقر گریبانگیر مردم مناطق خلیج فارس و بعضا خاورمیانه بود. بنابراین، به منظور رسیدن به اقتصادى صحیح و مبتنى بر صادرات و احیانا واردات حساب شده باید دوراندیشى کرد. بدین وسیله، ارزش همگرایى تا حدودى روشن مى شود. زیرا مجموعه این کشورها مىتوانند بازار تولید و مصرف را در میان خود به وجود آورند و آنگاه دیگر نیازى نیست کشورهاى صادر کننده براى صدور محصولات خود به اقصى نقاط دنیا سفر کنند و عاقبت، آن را نفروخته بازگردانند یا به قیمت ناچیزى به فروش برسانند، بلکه بازار مصرف تولیدات هر محصولى، اعم از کشاورزى، صنعتى و غیر آن، تا میزان قابل توجهى از پیش مهیّا و قابل اعتماد است. بنابراین، هر یک از کشورهاى داراى منافع اقتصادى اختصاصى و ملى هستند که با منافع اشتراکى و فراملىشان رابطه تنگاتنگى دارد. علاوه براینکه بازار تولید و مصرف به واسطه همگرایى اقتصادى تضمین مىشود.[19]
2 ـ تعدادى از کشورهاى اسلامى داراى اختلافاتى بر سر منابع ممتد در مرزهاى خود هستند از جمله کشورهاى عراق، سوریه و ترکیه بر سر دجله و فرات، مصر و سودان و فلسطین اشغالى بر سر نیل و ایران و عراق در مورد اروند رود چنانچه نظر برخى از متفکران معاصر نیز چنین است: «... آب مىرود که به عنوان یک ماده استراتژیک جاى نفت را که به هر حال، عمر مفیدش در بسیارى از مناطق به پایان رسیده است بگیرد. رفع اختلاف و ایجاد تفاهم عامل همگرایى و همکارى مىتواند باشد. همچنین برطرف نمودن اختلافات عملکردى در مرزها بر سر راه ورود و خروج کالا و مسافر مىتواند راهگشا باشد».
3 ـ زمینههاى اقتصادى و مالى نیز مىتواند عامل مهم و مؤثرى براى تشکیل «اتحادیه کشورهاى اسلامى» باشد. امروزه بسیارى از کشورهاى اسلامى به تکنولوژىهاى فنى و تکنیکى مؤثرى دست یافتهاند که مىتوانند با تبادل و انتقال این تکنولوژىها به کشورهاى توسعه نیافته، کمکِ شایانى کنند. از سوى دیگر بسیارى از کشورهاى اسلامى داراى ذخائر نفتى و گازى سرشارى مىباشند که گردش صحیح و درست آن در میان کشورهاى اسلامى، گامى مؤثر در پیشرفت اقتصادى این کشورها است و مىتواند زمینههاى مؤثر اقتصادى را میان آنان فراهم سازد. در صورتى که گردش مالى و تجارى میان کشورهاى اسلامى، نسبت به سایر کشورها گسترش یابد و این کشورها بتوانند تراز تجارى بالایى میان هم برقرار کنند، وابستگىهاى متقابلى ایجاد مىشود که در نتیجه این وابستگىهاى متقابل، زمینه براى ایجاد یکپارچگى همه جانبه، فراهم مىآید.
4 ـ تشکیل اتحادیه پولى نیز که از چندى پیش مورد توجه برخى از رهبران کشورهاى اسلامى قرار گرفته است، مىتواند در رسیدن به یکپارچگى اقتصادى مؤثر باشد. «پول واحد» اسلامى نیز ابزارى کارآمد در این یکپارچگى اقتصادى به شمار مىآید. در واقع یکپارچگى اقتصادى و تلاش براى رسیدن به اتحادیه مالى، مىتواند در کاهش اختلافات اقتصادى میان کشورهاى اسلامى مؤثر باشد. بدون تردید در میان کشورهاى اسلامى، کشورهاى مختلف با زمینهها و استعدادهاى متفاوت اقتصادى وجود دارند که هرکدام داراى پتانسیلهاى مهم اقتصادى در دنیا محسوب مىشوند. از سوى دیگر کشورهایى نیز هستند که از نظر اقتصادى، شرایط خوبى ندارند. از این رو، گسترش مبادلات و معاملات اقتصادى میان کشورهاى اسلامى، مىتواند به توسعه همه کشورهاى اسلامى کمک کند و با توجه به الگوها و معیارهاى صحیح، امکان پیشرفت براى همه فراهم مىآید.
5 ـ کشورهاى اسلامى مىتوانند از الگوى اقتصاد اسلامى براى معاملات و معادلات تجارى و دادوستدهاى اقتصادى بهره گیرند، تن دادن به استانداردها و الگوهاى دیکته شده بانک جهانى و صندوق بینالمللى پول که جز به پیشرفت و رشد سرمایهدارى غربى نمىاندیشد، آنها را از رسیدن به «اتحاد کشورهاى اسلامى» باز مىدارد. از اینرو روابط اقتصادى میان کشورهاى اسلامى که داراى منابع و زمینههاى اقتصادى عظیمى است، مىتواند در رسیدن به اتحادیه کشورهاى اسلامى کمک شایانى نماید و این ایده بزرگ در میان کشورهاى اسلامى به پیش شرطها و بایستههایى نیازمند است که در سایه آن مىتوان به آرمان بزرگ ملتهاى مسلمان جامه عمل پوشاند.
6 ـ پول مشترک میان کشورهاى اسلامى مىتواند از سلطه تاریخى و هژمونى مالى دلار بکاهد. با به جریان افتادن پول واحد شرایط مساعد و هموارى براى اعلام «پول واحد اسلامى» ایجاد شده است. ایجاد پول مشترک، مىتواند در افزایش حجم مبادلات تجارى میان کشورهاى اسلامى نیز مؤثر باشد. امروزه با اینکه بسیارى از کشورهاى اسلامى داراى رقم تجارتى و مالى سرسامآورى هستند، ولى گردش مالى میان آنها ناچیز است و بیش از آنکه کشورهاى اسلامى در درون خود روابط تجارى و اقتصادى مستحکمترى داشته باشند، با دیگر کشورها روابط اقتصادى به مراتب بیشترى دارند و همین فاصله اقتصادى میان کشورهاى اسلامى، انگیزهها و تمایلات را براى وفاق و یکپارچگى کاهش مىدهد.
7 ـ از نظر سرمایهگذارى خارجى نیز کشورهاى اسلامى با سرمایهگذارى مىتوانند زمینههاى رونق اقتصادى را در کشورهاى مسلمان ایجاد کنند؛ ضمن آنکه از آفتها و عوارض منفى بکاهند.[20]
با اینهمه، پتانسیل اقتصاد اسلامى بسیار عظیم است؛ اما انتظارات ما از آن در آینده نزدیک نباید در سطح بالا باشد. چهبسا ارتقاى جوامع اسلامى دستکم در آینده نزدیک به سطح رفیع معنوى، که مطلوب اسلام و مورد توجه در تحلیلهاى اقتصاددانان مسلمانان مىباشد، امکانپذیر نیست. از این گذشته، بر اثر فقدان منابع و پشتوانه سیاسى، نبود دادهها و دشوارى اندازهگیرى شمارى از متغیرهاى اجتماعى ـ اقتصادى و سیاسى شاید همه وظایفى که از اقتصاد اسلامى انتظار مىرود، در زمان کوتاه عملى نباشد و حتى امکان دارد پس از تلاشها و کوششهاى بسیار، دستآوردهاى چندانى فراچنگ نیاید. اما به هرحال این رشته در طول زمان و پس از گذار از فرایند تکاملى به مرحله بلوغ خواهد رسید.
خوشبختانه، اقتصاد اسلامى از امتیاز بهرهمندى از ابزارهاى تحلیلى برخوردار است که به وسیله اقتصاد متعارف، اقتصاد اجتماعى، اومانیستى و نهادى و همینطور سایر رشتههاى علوم اجتماعى، ساخته و پرداخته شده است.[21]
8 ـ ایجاد زمینههاى لازم براى گسترش صنعت توریسم کشورهاى اسلامى که علاوه برافزایش آگاهىهاى مردمان این کشورها نسبت به سایر نقاط قلمرو اسلامى درآمدزا نیز خواهد بود. زیرا پتانسیلها و ظرفیتهاى آنان شناخته خواهد شد.
ج) زمینهها و بسترهاى نظامى و امنیتى همگرایى در جهان اسلام
1 ـ جلوگیرى از کارهاى افراطى و محکوم کردن اعمال غیرانسانى افرادى که جزو افراطىها هستند، یکى از کارهایى است که باید دنبال شود. در قدم نخست این اعمال که بهنام دفاع از مذهب علیه دیگران خشونت به خرج داده مىشود باید محکوم گردد. به علاوه نباید براى آنها زمینهسازى صورت گیرد، یعنى از سوى افراد غیرمسؤول یا مسؤول مطالبى ابراز شود که نوعى پوشش مشروعیتگونه پنهانى براى آنها درست کند. بر دولتهاست تا عملاً در برابر این قبیل اعمال، حساسیت خاص نشان بدهند و چنانکه پیگیرى جدى نکنند، عاملان آن اعمال تصور خواهند کرد اعمالشان مورد تأیید برخى از دولتهاست.
این برخورد سرد، مشکل دیگرى را هم پدید خواهد آورد و آن این که جناح مقابل براى به کار گرفتن خشونت توجیه مشروعى بهدست مىآورد و بعد از آن است که یک دور غیرقابل انتها پدید خواهد آمد که آغاز و شروع کننده مشخص نخواهد بود.
در اینجا باید گفت، رفتارهاى وحشیانهاى که این روزها در عراق بر ضد شیعه به بهانههاى مذهبى و سیاسى صورت مىگیرد یا حرکتهاى تروریستى که در پاکستان برضد شیعه صورت مىگیرد، یکى از مهمترین مسائلى است که باید از سوى دولتهاى اسلامى محکوم شود. زیرا این قبیل مسائل درآینده فجایع دیگرى را بهدنبال خواهد داشت که در حال حاضر قابل پیشبینى نیست. به علاوه این قبیل رفتارها اگر با سکوت برگزار شود، دامنهاش به کشورها و جوامع دیگر هم کشانده مىشود. زیرا وقتى در جایى امکان تلافى نباشد، این اقدام در جاى دیگرى دنبال مىشود.[22]
2 ـ تشکیل نیروى پاسدارصلح اسلامى براى استقرار در مناطق بحرانى جهان اسلام و سایر مناطق.
3 ـ بستن پیمانهاى نظامى و امنیتى میان کشورهاى اسلامى در سطوح محلى و منطقهاى که در صورت نیاز به دفاع مشترک از سرزمینهاى اسلامى بپردازد.
4 ـ حل اختلافات مرزى میان کشورهاى اسلامى، زیرا یکى از دلایل اصلى درگیرى و منازعات در سطوح مختلف است و در نتیجه ایجاد آرامش در مرزها زمینههاى بیشترى براى ایجاد همگرایى اسلامى ایجاد مىگردد.
5 ـ با توجه به تعالیم اسلامى در ارتباط با دفاع مشروع تلاش براى خودکفایى نظامى واستفاده ازآن درجهت منافع مشترک جهان اسلام مىتواند زمینه اعتماد و همگرایى اسلامى را بیشتر کند.
د) زمینهها و بسترهاى اجتماعى و فرهنگى همگرایى در جهان اسلام
1 ـ در حال حاضر بحث جهانى شدن بحثى فراگیر است. این رویه به دنبال یکسانسازى در جهان از طریق تبلیغ ارزشهاى اجتماعى و انسانى فراگیر است. مسلم این تجربهها بهکار ما مىآید. ما باید در مقابل آن، نظریه جهانى شدن اسلامى را مطرح کنیم. یعنى اکنون که فضایى در جهت جهانى شدن فراهم آمده، دقیقا آن را به سمت جهانى شدن اسلامى یا یک پارچه کردن جهان اسلام بکشانیم. طبعا براى این کار باید ارزشهاى تعریف شده در اسلام را تا آنجا که بتواند تمامى جهان اسلام و طوایف درونى آن را پوشش دهد، تعریف کنیم و بشناسانیم و براساس آنها نوعى جهانى شدن اسلامى را تبلیغ کنیم. با اینکار، هم در مقابل جهانى شدن به سبک غربىها ایستادهایم و هم وحدت طوایف داخلى جهان اسلام را استوار کردهایم.
2 ـ هویت اسلامى در میان کشورهاى مسلمان، مىتواند محور و هدف مشترکى براى رسیدن به اتحاد میان کشورهاى اسلامى باشد و کشورهاى مسلمان را در سایه اعتقادات و ارزشهاى دینى، گردهم آورد و با تأکید بر مشترکات دینى، راه را براى رسیدن به «اتحادیه کشورهاى اسلامى» هموار سازد. عنصر هویت در تشکیل بسیارى از اتحادیههاى امروزى، نقش مهم و اساسى دارد. در تشکیل «اتحادیه اروپا» گرچه خواستهها و نیازهاى اقتصادى در جاى خود، عامل مهمى براى تشکیل این اتحادیه بوده است، ولى هرگز نباید از عامل «هویت» در استقرار این اتحادیه غفلت کرد. احساس اروپایى بودن، احساس مشترکى است که میان کشورهاى اروپایى، از ضعیف تا قوى وجود دارد. در میان کشورهاى اسلامى نیز، احساس و هویت اسلامى به طور محسوس وجود دارد. گرچه تبلیغات منفى رسانههاى گروهى جهان براى خدشهدار کردن هویت اسلامى، سالها است که با بزرگنمایى اختلافات، سعى در تاریکنمایى و کوچکانگارى آن نموده است؛ اما «احساس مسلمانى» و «هویت اسلامى» همچنان در میان مسلمانان، روز به روز در حال افزایش است. این احساس زمانى که در مقابل غیرمسلمانان قرار مىگیرد، برجستهتر و نمایانتر مىشود. از اینرو «هویت» مىتواند عنصرى مهم و اساسى براى رسیدن به «اتحادیه کشورهاى اسلامى» باشد؛ مشروط به آنکه اختلافات زبانى، قومى، اقتصادى و حتى منطقهاى، نتواند مانع از بروز احساس «ما» بودن و هویت مسلمانى، داشته باشد. از سوى دیگر، آگاهىهاى ملتهاى مسلمان درباره این هویت، مىتواند بسترى مناسب براى همگرایىها و یکپارچگىها میان آنان فراهم آورد.[23]
3 ـ یک اقدام اساسى براى وحدت، پدید آوردن شعارها و نمادها، براى وحدت است که مىباید در دستور کار مراکز تبلیغى و رسانهاى قرار گیرد. براى اینکار باید تمامى مراکز هنرى آماده شوند. یک مثال خوب تاریخى، نشریهاى است که حدود پنجاه سال پیش از این در تهران با نام مسلمین به چاپ مىرسید و نشریهاى وحدتگرا بود. دراین نشریه بهاخبار جهان اسلام به طور یکسان نگاه مىشد و به هیچ وجه طائفىگرى در آن دخالت داده نمىشد. بحث هندوستان، اندونزى، مسائل آفریقا و غیر آن. اما جالب بود که به لحاظ شعارى، روى جلد آن، در حاشیه، در سه سمت بالا و چپ و راست، تصویر کوچک شده دهها مسجد بزرگ جهان اسلام را که هرکدام از یکى از شهرهاى برجسته در جهان اسلام بود، انتخاب کرده و تقریبا به صورت دائمى این حاشیه را روى جلد نشریه به چاپ مىرساند. دنبال کردن بحثهاى مربوط به تمدن اسلامى و تبیین نظریاتى براى بازگشت به شکوه و عظمت جهان اسلام که معلول نوعى اتحاد میان اقوام و ملتهاى اسلامى در قرن چهارم و پنجم هجرى بود، مىتواند در آماده کردن اذهان امت براى وحدت و در نهایت رسیدن به مجد و عظمت پیشین مؤثر باشد.
4 ـ محققان و نویسندگان و رسانهها درباره بیان ضرر و زیان اختلافات مذهبى در گذشته و این که تا چهاندازه خسارتبار بوده و هر بار سبب از میان رفتن نیرو و انرژىبخش مهمى از جهان اسلام شده، بدون آن که این اختلاف مشکلى را حل کرده و در بستهاى را گشوده باشد، تحقیق کنند و کتاب بنویسند و خبر و گزارش تهیه کنند. به عبارت دیگر، بیان تجارب تلخ اختلافها مىتواند راه را براى ساختن ذهنیتى در جهت بىفایده بودن تکرار آن مسائل هموار کند. البته گفتنى است که برخى از طوایف، دقیقا از این مسائل براى تعمیق و توسعه اختلافات استفاده کرده هر بار مىکوشند تا با مرور بر آن تجربهها، دیگرى را مقصر نشان داده و زمینه را براى خشمگین کردن طائفه مقابل فراهم سازند.[24]
5 ـ با ساخت فیلمها، سریالها و نوشتن نمایش نامهها، سفرنامه نیز مىتوان جهت ایجاد وحدت اسلامى زمینهسازى نمود. بهتر است این دست از آثار به زبانهاى مختلف ترجمه شوند و در اختیار مسلمانان قرار گیرند.
6 ـ بهنظر مىرسد که «اسلام» به خوبى مىتواند نقش وحدتآفرینى در میان کشورهاى اسلامى ایفا کند؛ زیرا نقش همبستهسازى اسلام از این جهت است که عملاً تمام جنبههاى زندگى را تحت تأثیر قرار مىدهد و با تجویز دستورات اخلاقى، تمامى مسلمانان را، بىتوجه به نژاد یا زبان، به صورت یک جامعه معنوى (امّت) متحد درمىآورد. در سراسر دارالاسلام (قلمرو اسلامى) مسلمانان باید پنج رکن دین (یا تکالیف اصلى) را رعایت کنند. این باعث مىشود که کلیه ساکنان منطقه از تجربیات مشابه بهرهمند شوند. یکى از ارکان پنجگانه، نماز است که پنجبار در روز باید گذارده شود. شکل و محتواى این نمازها از نظر جغرافیایى تغییر چندانى نمىکند. مهم این است که کلیه مسلمانان در موقع نماز به طرف مکه مىایستند که این امر یگانگى آنها و نقش وحدت بخش اسلام را مورد تأیید قرار مىدهد. کلیه مسلمانان باید به ایمان خود شهادت دهند با تکرار این جمله «لا اِلهَ اِلاّ اللّه» به نیازمندان و فقیران زکات بدهند، براى مدت یک ماه (رمضان) روزه بگیرند و دست کم، یک بار در طول عمر، براى زیارت (حج) به مکه بروند. نقش حج به ویژه، تقویت حس عمیق تعلق به جامعه اسلامى است. در سالهاى اخیر، بیش از دو میلیون مسلمان در یک هفته مقرّر بهمکه رفتهاند.
حج یکى از اشکال اصلى کنش متقابل فضایى در میان مسلمانان است و راهى است که با آن وحدت اسلام طى قرون متمادى حفظ شده است. نسبت بالایى از زائران مکه را اعراب تشکیل مىدهند. به عنوان مثال، در سال 1982 از 853555 نفر زائر خارجى (غیر سعودى)، تعداد 396882 نفر (46 درصد) از کشورهاى عربى آمدند.[25]
هـ) زمینهها و بسترهاى علمى همگرایى در جهان اسلام
1 ـ اولین و مهمترین راهکار جهت همگرایى مسلمانان، گفتمان علمى است، بدین معنا که نظریهپردازان و عالمان دینى فرقههاى اسلامى در کنارهم قرار گرفته، گفتگوهاى علمى انجام دهند. در این گفتگوها بر مسائل مشترک تأکید شده و عالمان اسلامى از مبانى یکدیگر آشنا شوند؛ زیرا خیلى از مسائل اختلافى بین مسلمانان ناشى از آن است که فرقههاى اسلامى از بعضى اصول و مبانى یکدیگر آشنایى کامل ندارند. عدم آشنایى کامل آنها از اصول یکدیگر موجب شده که مسلمانان برداشتهاى نادرستى از هم داشته و نسبت به یکدیگر بدبین گردند، حتى حکم تکفیر یکدیگر را صادر نموده و زمینههاى برخوردهاى فیزیکى فراهم گردد. بیشتر تعصبات مذهبى و قومى نیز ریشه در عدم آگاهى از مبانى گروههاى اسلامى دارد. عدم آشنایى مذاهب از عقاید یکدیگر موجب مىشود دشمنان اسلام و آنها که از تفرقهها میان فرقههاى اسلامى سود مىبرند. به واسطه جهل و ناآگاهى مردم، موارد اختلافبرانگیز را پررنگتر کرده و مواردى را که موجب اتحاد بین مسلمانان مىشود، نادیده گیرند.
2 ـ یکى از شیوههاى کاربردى در ایجاد وحدت اسلامى تدوین آثار علمى در قالب کتاب، مجله و روزنامه، نیز برگزارى نشستهاى علمى و تبادلافکار و نظریات است. در آثار علمى باید به عوامل وحدت و عوامل اختلاف پرداخته شده و مشکلات جهان اسلام بررسى گردد.
3 ـ ایجاد دانشگاههاى اسلامى که درآن گروهها و فرق مختلف اسلامى مورد مطالعه و بررسى قرار گیرند و در آنجاپاسخهایى براى نیازهاى حال حاضر جوامع اسلامى و غیراسلامى یافت. البته اشتراکات اسلامى را تقویت و زمینههاى همگرایى بیشتر را فراهم کند و البته تبادل استاد و دانشجو همچنین ایجاد رشتههاى جدید مورد نیاز مىتواند راهگشا باشد.
و) زمینهها و بسترهاى مذهبى همگرایى در جهان اسلام
زمینههاى فراوان همگرایى میان مسلمانان مانند دین اسلام، پیامبر اعظم صلىاللهعلیهوآله و کتاب آسمانى واحد در کنار دشمنان مشترک، این امکان و ضرورت را آشکار مىسازد که مسلمانان صرفنظر از فرق مختلف مىتوانند و باید انسجام خود را حفظ کنند تا دشمنان اسلام، که نه شیعه برایشان موضوعیت دارد و نه سنت، بر آنان سلطه پیدا نکنند. به عبارت دیگر، براساس تعالیم مکتب اسلام هر مسلمانى باید نسبت به برادران و خواهران ایمانى خویش مسئول باشد. بنابراین دایره وحدت فراتر از مرزهاى جغرافیایى، نژادى، خونى و... مىشود.[26] بهطور کلى تأکید دین اسلام بر همگرایى و زمینههاو بسترهاى آن به شرح زیر است:
1 ـ و همگى به ریسمان محکم خداوندى چنگ زنید و پراکنده نشوید و بهیاد آرید نعمت بزرگ خدا را که شما باهم دشمن بودید، خدا در دلهاى شما الفت و مهربانى قرار داد و با نعمت خداوندى با یکدیگر برادر شدید و برلبه پرتگاه بودید، خداوند شما را از آن نجات داد.[27]
بهنظر مىرسد کتاب خدا، که بیان خالق انسانهاست، مىتواند محکمترین ریسمان وحدت در جوامع بشرى بهشمار آید. اسلام بیش از همه، بر وحدت و همگرایى میان آحاد ملتها و دولتها تأکید دارد و قرآن شریف در چندین مورد مىفرماید که شما انسانها از نفس واحده یعنى یک فرد بهوجود آمدهاید. لذا، منظور خداى متعال آن است که مجددا به اصل و فطرت خویش بازگشت نمایید و از جنگ و نزاع بر سر منافع شخصى بپرهیزید.[28] بعلاوه امت در تعبیر و اصطلاح قرآنى، گروهى همسان در دین، آیین، زمان، مکان و دیگر مشترکات انسانى است.[29] و به تعبیرى دیگر امت گروه خاصى از پیروان یک دین یا یک عصر به سبب همسانى در نوع خاصى از عملکرد یا رویکرد فکرى هستند.[30] قرآن یکى از اهداف پیامبر را امتسازى مىداند. از ویژگىهایى که قرآن براى امت نمونه و شاهد بیان مىکند این است که در کارهاى یکدیگر نظارت مىکنند، امربه معروف و نهى از منکر مىکنند.[31] تعاون بر خیر و تقوا در میانشان اصالت دارد، برادرى ایمانى در میان ایشان در آن حد و اندازه است که از خود مىگذرند و ایثار مىکنند، در جستجوى وضعیت یکدیگر به تجسس و جاسوسى اقدام نمىکنند، از غیبت و تهمت و افترا پرهیز مىکنند، گذشت را حتى در مورد قاتل در نظر مىگیرند به عبارتى ازحق خویش براى تقویت همبستگى مىگذرند.[32] بطورکلى تأکید قرآن درایجاد وحدت به نقاط مشترک است وامت اسلامى را به یگانه شدن بر محور آنان فرا خوانده است.
2 ـ مراجعه به سنت حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله از راهکارهاى ایجاد و حفظ یگانگى و همگرایى در جهان اسلام است. «فان تنازعتم فى شىء فردوه الى اللّه والرسول». در روایت امیرالمومنین علیهالسلام به مراجعه به سنت پیامبر تعبیر شده است. پیامبر صلىاللهعلیهوآله با توجه به عهده داربودن سمت شرح و تبیین قرآن در کنار مقام رسالت[33] افزون برآن مىتواند برطرف کننده منازعات و مشاجرات باشد و بدین سبب پذیرش داورى ایشان مورد تأکید قرآن است.[34] سنت حضرت به صورت شارح قرآن مىتواند ابهامات و اشتباهات در فهم قرآن را که خود ممکن است زمینهساز پراکندگى باشد برطرف کند، چنانچه حضرت على علیهالسلام براى نشان دادن اشتباه خوارج در کج فهمى از آیه «ان الحکم الا اللّه» از ابنعباس مىخواهد که با سنت با آنان به محاجه بپردازد.[35]
3 ـ بىتردید صدور فتواى مجتهدان فرقههاى اسلامى نقش بنیادى در وحدت اسلامى دارد، همانگونه که نقش اساسى در اختلافات مسلمانان دارد. اگر مجتهدان فتاوایى مانند جواز شرکت نمودن مسلمانان در مراسم عبادى همدیگر را صادر نمایند، زمینههاى همسویى مسلمانان را فراهم مىکند. بعضى از مجتهدان و عالمان اهلسنت و تشیع در این خصوص پیشگام بودهاند.
شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر در زمان جمال عبدالناصر یکى از کسانى است که در فتواى معروف خود، مذهب جعفرى و فقه شیعه را به عنوان یک مذهب رسمى و فقهى تأیید کرد.[36] فتواى معروف او در زمان خود در نزدیکى اهلسنت به شیعه تأثیر به سزایى داشت.
4 ـ آشنایى مسلمانان با آموزههاى دینى زمینهساز همگرایى است. در آیات متعدد مسلمانان به همگرایى دعوت شدهاند. در برخى از آیات همه مسلمانان برادران دینى خوانده شده و مرزهاى جغرافیایى و ملى نادیده گرفته شده است: «انما المؤمنون اخوة...»[37] «واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرّقوا...».[38] در روایات اسلامى نیز همه مسلمانان به همبستگى و اتحاد اسلامى سفارش شده است.[39] شخصیتهایى مانند امام راحل و علامه شرفالدین براین باور بودند که جهت «ایجاد وحدت اسلامى» آشنایى کامل مسلمانان با معارف اسلامى لازم است. نکتة قابل دقت آن است که یکى از موارد قانون اساسى «جماعة التقریب بین المذاهب الاسلامیة» که در قاهره تشکیل شده، آن بود که مسلمانان با معارف اسلامى آشنایى پیدا کنند.
5 ـ گفتگوى تمدنها قبل از طرح آن در حوزه جهانى، مىتواند در درون جهان اسلام به معرض تجربه درآید. ایجاد وفاق در میان گرایشهاى فقهى و کلامى در جهان اسلام، نزاعها و کشمکشهاى سنتى میان شیعه و سنى، (حنبلى، مالکى و...) را کاهش مىدهد و همه مسلمانان را در تحت مفهومى بالاتر و جامعتر، مانند اسلام، تعریف مىکند. همگرایى مذاهب اسلامى به معناى نادیده گرفتن یا چشمپوشى از تفاوتهاى موجود میان مذاهب نیست؛ بلکه مهم، یافتن روش و مکانیسمى براى همزیستى و تعامل میان مذاهب اسلامى است. بسیارى از بدخواهانِ تقریب مذاهب اسلامى، درصددند که با بهرهبردارى از اختلافهاى اعتقادى و فقهى میان مذاهب اسلامى، راه اتحاد اسلامى را سد نمایند و در این راه نیز به موفقیتهاى بسیارى رسیدهاند. اما رشد آگاهى ملل و مردم مسلمان، مىتواند فاصلهها و شکافها را کمتر کند و در محیطى آزاد و بدون دغدغه قومى، زبانى و تعصبات سنتى، موضعگیرى واحدى در برابر سرنوشت جهان اسلام اتخاذ شود. از اینرو یافتن زبانى که بتواند مذاهب اسلامى را در عمل به همدیگر نزدیک کند و مشترکات میان مذاهب را برجسته و بر آن تأکید نماید و تفاوتها و اختلافهاى میان مذاهب را در سطح اختلافات فقهى و کلامى کاهش دهد، ضرورى به نظر مىرسد. از اینرو گفتوگوى تمدنها گرچه در جاى خود، مسئله مهم و حیاتى براى معرفى تمدن اسلام به سایر تمدنها است، ولى در درون دین اسلام و فرهنگ اسلامى نیز نیاز به گفتوگو و تفاهم وجود دارد. بدیهى است که گفتوگو و تفاهم میان گرایشهاى مختلف اسلامى، به معناى حذف و طرد این گوناگونىها نیست؛ بلکه مسئله مهم، یافتن راههاى همکارى میان آنها است و همین یافتن راههاى همکارى میان مذاهب اسلامى، مىتواند در رفع سوء تفاهمات و سوء برداشتهاى سنتى میان آنها، مؤثر افتد و در نتیجه در ایجاد اتحادیه کشورهاى اسلامى ایفاى نقش کند.
6 ـ یک گام مهم، ارائه پژوهشهاى عملى براى تبیین حقایق تاریخى از دیدگاه علمى بدون تعصبات مذهبى است. از آن جایى که بسیارى از تعصبات در اطراف مسائلى دور مىزند که پایه علمى ندارد، این تحقیقات مىتواند روشنگر بسیارى از نکات باشد. البته در این باره باید افرادى که خودشان از تعصب به دور هستند، کتاب و مقاله بنویسند و در نگارش هم حرمت همه چیز را پاس بدارند و در نوع نگارش، لطمهاى به عواطف و احساسات مذهبى نزنند. روشن است که نشر این قبیل پژوهشها که باید با زبان کاملاً علمى نوشته شده و تحریک کننده نباشد، مىتواند دستکم روى قشرى از فرهیختگان تأثیر بگذارد و از طریق آنان به تودههاى مردم منتقل شود. در سالهاى اخیر روشنفکران جهان اسلام، تألیفاتى در این زمینه داشتهاند که گرچه برخى با واکنشهاى منفى مواجه شده، اما روى نسل جدید تأثیر خاص خود را داشته و مىتوان امید داشت که به مرور فراگیر شود.
7 ـ رهبران هر مذهبى، مىبایست براى وحدت، زمینهسازى کنند. این کار در دو مرحله انجام مىگیرد: اول ایجاد زمینههاى ذهنى که اندیشمندان باید فراهم کنند. دوم توصیههاى عملى و راهبردى که نمىتواند از سوى علماى درجه سوم و حتى دوم مطرح شود. این اقدام براى آنکه به نتیجه برسد، باید از سوى بالاترین مقامات مذهبى که مورد اعتماد مردم و هم مذهبان خود هستند، اعلام شود. اظهارنظر در این باره از سوى دیگران ممکن است زمینهاى را فراهم کند، اما بسا تردیدهایى را هم به وجود مىآورد. باید تلاش کرد تا رهبران مذهبى اصلى، رهبرى جریان وحدت اسلامى را در دست بگیرند.
شاید همین جا نکته دیگرى هم اهمیت داشته باشد و آن این است که نباید اصلاح صرفا از سوى محافل روشنفکرى مذهبى باشد. زیرا این جماعت در میان تودههاى مردم نفوذ چندانى ندارند و هر از گاهى به لائیک بودن هم متهم مىشوند. قشرى که باید وحدت را بپذیرد و ترویج کند، قشرى است که بهطور مستمر به عنوان رهبر مذهبى، کار هدایت مردم را برعهده دارد. مردم به امام جماعت مسجد خود بیش از یک استاد دانشگاه بها مىدهند. البته در این سالها قدرى فضا تغییر کرده اما همچنان این مسئله وجود داشته و خواهد داشت که اعتماد مردم به رهبران درجه اول مذهبى است که صرفنظر از قیل و قالهاى علمى، مسائل دینى را بسیار صریح و بدن تردید بیان مىکنند.
8 ـ تاریخ تمدن اسلامى نشان مىدهد که در دنیاى اسلام، همگرایى با تأکید روى عرفان و معنویت بسیار سریع فراهم مىآمده است. زمانى که دنیاى اسلام علائق عرفانى گسترده داشت، توانسته بود نسلها و نژادها و طوایف مختلف را زیر سایه وحدتى فراگیر جاى دهد و از آنان یک امت واحده که زبان یکدیگر را راحت مىفهمیدند بسازد. تصوف منهاى جنبههاى منفى آن، به دلیل آموزههاى معنوى و تأکیدى که روى جنبههاى الهى موجود در انسان که مهمترین جنبههاى مشترک انسانها محسوب مىشود دارد مىتوانست و مىتواند زمینه این وحدت را در سرتاسر جهان اسلام فراهم کند. اگر در دستگاه تصوف اصلاحاتى صورت بگیرد و شکل حزبى آن که فرقهسازى است و خود اسباب مخالفت و معارضت است کنار گذاشته شده و تنها آموزههاى اصلى آن در رواج معنویت به عنوان مهمترین هدف دین مورد توجه قرار گیرد، مىتوان امیدوار بود که به مقدار زیادى همگرایى و وحدت اسلامى موردنظر فراهم آید. شاید همین امر سبب آن شد تا در مصر مسئله تقریب پذیرفته شده اما در سعودى که تفکر وهابى شدیدا ضد فلسفه و تصوف است نه.
9 ـ نکته دیگر آن است که عالمان و اندیشمندانى که در تلاش براى وحدت میان مسلمانان هستند، مىبایست از اظهارنظرهایى که سبب تحریک هم مذهبان آنان مىشود جلوگیرى کنند. در واقع آنان باید توجه داشته باشند که روى یک لبه باریک و در عین حال تیز حرکت مىکنند. آنان باید مراعات احساسات مذهبى هر دو طرف را بکنند. هرگاه آنان، اظهاراتى بکنند که تحت عنوان اصلاحطلبى نوعى مخالفت با عقاید و باورهاى پذیرفته شده داشته باشد، طبعا نقش آنان دیگر نقشى وحدت آفرین نیست. بسا این کارها لازم باشد اما نه از زبان کسى که دنبال وحدت است. این کار را باید علماى اصلاحطلب انجام دهند و تبعات آن را هم بپذیرند. اما کسى که طالب وحدت است، اگر در این زمینهها اظهارنظر کند، سبب برآشفتن هم مذهبان خود شده و آنان را نسبت به اهداف خود مشکوک مىکند.[40]
10 ـ مناسک حج به عنوان یک مراسم مذهبى ـ سیاسى براى انسجام و همگرایى هرچه بیشتر میان مسلمانانى که هر ساله از سراسر جهان در این گردهمایى بزرگ معنوى شرکت مىکنند، مىتواند مدنظر قرار گیرد.
نتیجهگیرى
در این ایام دشوارى که امت اسلامى را آشوب و اضطراب فراگرفته و در برابر خطرهاى پىدرپى که حال و آینده سراسر این قلمرو را دستخوش توفان کرده، بیش از پیش نیاز مبرم مسلمانان به وحدت و متحد کردن صفوف متفرق و همگرایى است. این امر از آنرو ضرورى است که مسلمانان باید در حرکت به سوى آینده و ترسیم سرنوشت تاریخى و اداى مسئولیتهایشان مسیر خود را بشناسند و به خویشتن اعتماد کنند. این همگرایى نباید تنها به صورت یک شعار یا جمله زیبا جلوهگر شود، بلکه باید در تار و پود اندیشه، فکر و زندگى، راه و روش ما خودنمایى کند زیرا زمینهها و بسترهاى آن در جهان اسلام موجود است و نیاز به بارورى و به صحنه عمل کشیدن دارد. این وحدت رکن اساسى براى آینده است. و جز با بذل عنایت فکرى و درپى آن با تلاش مستمر همگانى مسلمین چه در میان مردم وچه در سطح دولتهاى و با وجدانى خاص محقق نخواهد شد. اگر وحدت حقیقى بنیان گذاشته شود و استوار گردد، نمونه والگویى پدید مىآید که مىتوان بدان اقتدا کرد.
منابع
1 ـ قرآن کریم.
2 ـ آذربخش، سید علىمحمد، نقش سازمان کنفرانس اسلامى در حل و فصل بحرانهاى جهان اسلام چیست؟ سازمانى در چنبره تشریفات 16/5/1385 .
3 ـ آفاجانى، على، اتحاد امت اسلامى و راهکارهاى، روزنامه کیهان، 22/3/1386 .
4 ـ بىآزار شیرازى، عبدالکریم، همبستگى مذاهب اسلامى، ص 311 ـ 310 .
5 ـ پورهاشمى، سیدعباس، مجلات پگاه حوزه، شماره 174 ، اتحادیه کشورهاى اسلامى، عوامل بازدارنده وراهکارهاى پیشبرد.
6 ـ تفسیر المیزان، ج 6، ص 29 .
7 ـ تفسیر نمونه، ج 3 ، ص 46 .
8 ـ توال فرانسوا، ژئوپلیتیک تشیع، ترجمه حسن صدوق ونینى، چاپ دانشگاه شهید بهشتى، 1380 ، ص 3 .
9 ـ جعفریان، رسول، دوازده پیشنهاد راهبردى براى تحقق انسجام اسلامى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1386 .
10 ـ چپرام، ع، دشوارترین آزمون اقتصاددانان اسلام، ترجمه: سید اسحاق علوى، مجلات پگاه حوزه، شماره 71 .
11 ـ خسروى، حسن، راهکارهاى اتحاد ملى انسجام اسلامى، روزنامه ایران 2/2/1386 .
12 ـ درایسدلااسدایرواچ، بلیک جرالد، جغرافیاى سیاسى خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه دره میرحیدر انتشارات وزارت خارجه، 1374 ، ص 30 .
13 ـ روزنامه رسالت، اسداللّه افشار، 24/1/86 ، سال 86 سال همگرایى و همدلى.
14 ـ سیفزاده، سیدحسین، نظریههاى مختلف در روابط بینالملل، تهران، نشرسفیر، 1368، ص 191 .
15 ـ عزتى، عزتاللّه، جغرافیاى سیاسى جهان اسلام، قم: واحد تدوین کتب درسى، چاپ اول، 1378 .
16 ـ عزتى، عزتاللّه، ژئوپولیتیک، تهران، انتشارات سمت، 1380 ، ص 163 .
17 ـ عزتى، عزتاللّه، ژئوپولیتیک درقرن بیست ویکم، تهران، انتشارات سمت، 1382 ، ص 155 .
18 ـ علوى مقدم، محمد، وظیفه حاکم اسلامى براى برقرارى وحدت بین مذاهب اسلامى چیست وحدت در قرآن، مجموعه مقالات کتاب وحدت، ص 49 ، به نقل از مجله الازهر، ش رمضان 1377 ه ق.
19 ـ فردوسىپور، مجتبى، مجموعه مقالات و سخنرانىهاى همایش بینالمللى جهان اسلام، فرصتها و چالشها تهران، انتشارات وزارت خارجه، 1384 .
20 ـ فصلنامه معرفت، شماره 22 .
21 ـ هاشمى ارزگانى: اسلامشناس و شخصیت علمى افغان در مشهد. یزدانى، عنایتاللّه: استاد علوم سیاسى و روابط بینالمللى در دانشگاه اصفهان.
22 ـ نصیرى، على، عوامل وحدتآفرین از دیدگاه قرآن، روزنامه کیهان، 26/3/1386 .
23 ـ ماهنامه صفا، دراه وحدت فقهى مسلمانان، وحدت و همگرایى، 10/2/1386 .
24 ـ هاگت پیتر (1375)، جغرافیا ترکیبى نو، جلد دوم، ترجمه شاپور گودرزىنژاد، تهران، سمت.
[1] . سیفزاده، 1368، ص 191 .
[2] . گودرزىنژاد، 1375، ج 2 .
[3] . عزتى، 1380، ص 163 .
[4] . درایسدل،بلیک، 1374، ص30 .
[6] . گروه سیاسى شبکه درى، جهان اسلام، فرصتها و چالشها، قسمت پنجم .
[7] . عزتى، 1382، ص 155 .
[8] . عزتى، 1382، از ص 218 به بعد.
[9] . عزتى، 1378 ، چاپ اول.
[10] . پورهاشمى، پگاه حوزه، ش 174 .
[11] . جعفریان، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
[12] . پورهاشمى، مجلات پگاه حوزه، شماره 174 .
[13] . پورهاشمى، مجلات پگاه حوزه، شماره 174 .
[15] . خسروى 1386 روزنامه ایران، راهکارهاى اتحاد ملى انسجام اسلامى .
[16] . علوى مقدم، وظیفه حاکم اسلامى براى برقرارى وحدت بین مذاهب اسلامى چیست؟ مجموعه مقالات کتاب وحدت، ص 49 ، به نقل از مجله الازهر، ش رمضان 1377 هـ ق.
[17] . جعفریان، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
[18] . پورهاشمى، مجلات پگاه حوزه، شماره 174 .
[19] . فصلنامه معرفت، شماره 22 .
[21] . علوى، مجلات پگاه حوزه، شماره 71 ، دشوارترین آزمون اقتصاددانان اسلام.
[24] . جعفریان، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
[25] . فصلنامه معرفت، شماره 22 .
[26] . افشار، 8613، همگرایى و همدلى، روزنامه رسالت.
[28] . فصلنامه معرفت، شماره 22 .
[29] . بقره: 128 ؛ مائده: 48 و مانندآن.
[30] . المیزان، ج 6 ، ص 39 .
[32] . آقاخانى، 1386 کیهان، اتحاد امت اسلام و راهکارهاى قرآنى آن.
[35] . نصیرى، 1386، کیهان، عوامل وحدتآفرین از دیدگاه قرآن.
[36] . شیرازى، همبستگى مذاهب اسلامى، ص 311 ـ 310 .
[39] . تفسیر نمونه، ج 3 ، ص 46 .
[40] . جعفریان، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.