-
مناسبت های رحمانی
-
فصل نهم:معراج رسول خدا(ص)
-
صفحه 123 از 0
برای شماره صفحه باید عدد وارد کنید.
در مورد مکان آغاز معراج نیز آمده است كه معراج از خانه امُّ هانی، دختر اب یطالب، بوده است و گفته
شده که از خانه خدیجه بود و برخی نیز گفت هاند که از شعب اب یطالب بوده است. 1
در مورد تعداد و تکرار معراج نیز اختلاف است که آیا معراج یک مرتبه بوده یا دو مرتبه و یا زیادتر؟
از احادیث معتبر به دست م یآید که معراج چند مرتبه روی داده است، و اختلافی که در احادیث معراج
هست، چه در مورد زمان آن و چه در مورد مکان آغاز معراج، م یتواند مربوط به تکرار معراج در زما نهای
متعدد و از مکا نهای متفاوت باشد.
2. معراج در قرآن
در سه سوره آیات مربوط به معراج آمده است.
سوره اسراء: آیه اول
«سُبْحانَ الذَّی أسَْر ى بعَِبْدِه لیَْلا منَِ المَْسْجِدِ الحَْرامِ إلِىَ المَْسْجِدِ القْأَْصَى الذَّی بارَکْنا حَوْلهَُ لنُِرِیهَُ منِْ آیاتنِا إنِهَُّ هُوَ
السَّمیعُ الْبَصیر؛ منزّه است خدایى که بند هاش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الأقصى - که
پیرامون آن را برکت داد هایم - سیر داد، تا از نشان ههاى خود به او بنمایانیم، که او همان شنواى بیناست. »
سوره زخرف: آیه 43
«وَ سْئلَْ مَنْ أرَْسَلْنا منِْ قَبْلکَِ منِْ رُسُلنِا أجََعَلْنا منِْ دُونِ الرَّحْمنِ آلهَِةً یُعْبدَُو ن؛ و از رسولان ما که پیش از تو
فرستادیم جویا شو؛ آیا در برابرِ خدا ى رحمان، خدایانى قرار دادیم که پرستش شوند؟ »
سوره نجم: آیه پنجم تا هجدهم
«عَلَّمَهُ شَدیدُ القُْو ى * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَو ى * وَ هُوَ باِ فْألُُقِ الْأَعْل ى * ثُمَّ دَنا فَتَدَلىَّ * فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْن ى *
فأََوْح ى إلِ ى عَبدِْه ما أوَْح ى * ما کَذَبَ الفُْؤادُ ما رَأ ى * أ فتَُمارُونهَُ عَل ى ما یرَ ى * وَ لقََدْ رَآهُ نزَْلةًَ أخُْر ى * عِندَْ سِدْرَة المُْنْتَه ى * عِنْدَها جَنَّةُ المَْأْو ى * إذِْ یَغْشَى السِّدْرَةَ ما یَغْش ى * ما زاغَ البَْصَرُ وَ ما طَغ ى * لقََدْ رَأ ى مِنْ آیاتِ رَبهِِّ
الکُْبْر ى؛ آن را ]فرشت ه[ با قدرت و نیرو به او فرا آموخت * دارای چیرگی و دلاوری، پس راست ایستاد
* در حالى که او در افُق اعلى بود * سپس نزدیک آمد و نزدی کتر شد * تا فاصل هاش به قدرِ ]طو ل[
دو ]انتها ى[ کمان یا نزدی کتر شد * آنگاه به بند هاش آنچه را باید وحى کند، وحى فرمود * آنچه را دل
1 . بحارالأنوار، ج 18 ، ص 380 .
دید، انکار نکرد * آیا در آنچه دیده است با او جدال م کىنید؟ * و قطعا بار دیگرى هم او را دیده است *
نزدیک سدرة المنتهى * در همان جا که جنّة المأوى است * آ نگاه که درخت سدر را آنچه پوشیده بود،
پوشیده بود * دیده منحرف نگشت و از حدّ نگذشت * به راستى که آیات بزرگِ پروردگارش را بدید. »
3. خلاص های از داستان معراج
سفر شگفت و باعظمت پیامبر خدا 6 از مکه و پس از طواف کعبه آغاز شد. ابتدا سیری زمینی به
سوی مسجد الأقصی داشت. در آن جا، پس از اقامه نماز جماعت برای ارواح تمامی انبیاء حاضر، بازدیدی
از اماکن و شهرهای مذهبی فلسطین کرد و از آن جا سفر آسمانی خود را آغاز کرد.
در مرحله دوم، پیامبر آسما نهای هفت گانه را یک به یک گذراند و در ادامه مسیر با ارواح برخی انبیاء،
گروهی از فرشتگان و نیز گروهی از بهشت یها و جهنم یها دیدار کرد.
پیامبر 6 هم چنین در این سفر تجسّم اعمال آدمیان را نیز مشاهده کرد.
او پس از گذشت از «سدرة المنتهی و جنة المأوی » که عال یترین درجات بهشت است، به جایی
م یرسد که جبرئیل آن فرشته بزرگ الهی از همراهی با او باز م یماند و آ نگاه پیامبر خدا 6 به
بالاترین مرتبه شهود جمال رباّنی م یرسد و مقام «قاب قوسین أو أدنی » را در مییابد که برترین و
نهای یترین درجه قرب الهی است و در آن جایگاه خاص که درک شدنی و وصف کردنی نیست، پیا مهای
ویژه خدای خود را شنید و دریافت م یکرد.
آ نگاه دوباره مسیر بازگشت را با همراهی جبرئیل و سوار بر «براق » م یگذراند و دوباره دوری دیگر
از مشاهدات ملکوتی را تجربه م ینماید و با برگشت به زمین و گذر از مسجد الاقصی به سوی مکه باز
م یگردد.
در مسیر بازگشت مشاهداتی زمینی از کاروان بازرگانی قریش، همراه با اطلاع از برخی اموال آ نها،
دارد تا فردا در مواجهه با قریش و خبردهی از معراج آ نها را، به عنوان شاهد، باز م یگوید.
خبر فردای پیامبر 6 به قریش از سفر آسمان یاش، گرچه با تمسخر آنان روبرو م یشود، اما تأ یید
کاروان قریش از خبرهای دقیق پیامبر، سبب رسوایی قریش م یگردد.
محمد بن اسحاق در سیر هاش م ینویسد: امّ هانی، دختر ابوطالب روایت م یکند؛ در شبی که رسول
خدا 6 به معراج رفت، نماز عشاء را در منزل من خواند و آن شب را در منزل من خوابید و ما هم
خوابیدیم. کمی قبل از فجر رسول خدا 6 ما را از خواب بیدار کرد. پس از آن که نماز صبح را خواند
و ما هم با او خواندیم، فرمود: ای امّ هانی من نماز عشا را در همین خانه با شما خواندم؛ سپس به بیت
المقدس رفتم و آن جا نماز خواندم و حال هم چنان که م یبینی نماز صبح را با شما خواندم؛ سپس
برخاست که برود، ولی من کنار هی عبایش را گرفتم و گفتم: ای پیامبر خدا! در این باره با مردم سخن
نگو که تو را تکذیب و اذیت م یکنند. او گفت : به خدا قسم که به آ نها خواهم گفت.
حضرت نزد مردم رفت و این خبر را به آ نها داد. همه تعجب کردند و گفتند: ای محمد نشان هی این
سخن تو چیست؟ ما تا به حال چنین چیزی نشنید هایم! فرمود: نشان هی آن این است که من وقتی به
سوی شام م یرفتم متوجه کاروان بنی فلان از قریش شدم که در وادی فلان منطقه بودند و شتری
از آ نها رم کرده و گم شده بود که من شتر را به آ نها نشان دادم. سپس برگشتم و در وادی ضجنان
کاروان بنی فلان را دیدم که همگی در خواب بودند. آ نها ظرف آبی داشتند که آن را پوشانده بودند؛
من آن پوشش را برداشتم و مقداری از آن آب را نوشیدم و سپس آن را به همان صورت اولیه پوشاندم و
نشان هی آن این است که الان کاروا نشان از بیضاء و تنعیم گذشته است و شتری خاکستری در پیشاپیش
آن حرکت م یکند که دو لنگه بار دارد که یکی سیاه و دیگری رنگانگ است.
امّ هانی از قول کنیزش که او را به دنبال پیامبر فرستاده بود، م یگوید: افراد قریش به سر راه کاروان
رفتند و آن شتر را همان طور که پیامبر وصف کرده بود، دیدند و از ظرف آب سؤال کردند؛ آ نها گفتند:
ظرف را پر از آب کرده و پوشانده بودند، اما وقتی از خواب بیدار شدند، دیدند که به همان صورت اولیه
پوشانده شده است، ولی آبی در آن وجود ندارد و از دیگرانی هم که به مکه رسیده بودند، سؤال کردند
و آ نها گفتند: به خدا قسم راست گفته است. ما در همان وادی حرکت م یکردیم که یکی از شتران ما
گم شد و در همین حال صدای مردی را شنیدیم که ما را به سوی شتر فرا م یخواند و ما هم رفتیم و
آن را گرفتیم. 1
قمی در تفسیرش آورده: رسول خدا 6 فردای شبی که به معراج رفت، به قریش گفت: همانا خداوند
در شب گذشته مرا به بیت المقدس برد و در آن جا محرا بها و نشان ههای انبیای الهی به من عرضه
شد و در بازگشت، از کنار کاروانی از قریش گذشتم که در فلان جا بود و ظرف آب آ نها را دیدم که
مقداری از آن را نوشیدم و بقیه را ریختم؛ این در حالی بود که قریش یها بچه شتری را گم کرده بودند و
به دنبالش م یگشتند.
1 . سیره ابن اسحاق، ج 2، ص 43 و تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 399 .
ابوجهل گفت: فرصت خوبی پیش آمده است. از او سؤال کنید که تعداد ستو نها و قندی لها چه مقدار
بوده است. آ نها گفتند: ای محمد! در این جا افرادی هستند که به بیت المقدس رفت هاند، پس بگو تعداد
ستو نها و قندی لها و محرا بهای آن چه مقدار است؟ جبرئیل تصویری از بیت المقدس را مقابل رسول
خدا 6 قرار داد و آن حضرت به هر سؤالی که مطرح کردند، جواب داد. سپس گفتند: صبر م یکنیم تا
کاروان قریش از راه برسد و از آ نها دربار ه آن چه گفتی سؤال خواهیم کرد. حضرت فرمود: برای این که
راح تتر حرف مرا تصدیق کنید، به شما م یگویم که آ نها به هنگام طلوع خورشید از راه م یرسند و در
جلوی کاروان شتر نر سرخ رنگی حرکت م یکند.
قریش صبح فردا بیرون رفتند و همگی چشم به گردنه دوخته بودند و ناگهان همزمان با طلوع خورشید،
کاروان هم از راه رسید که شتر سرخ رنگی در پیشاپیش آن حرکت م یکرد. آنان از کاروان در مورد آن
چه رسول خدا 6 گفته بود، سؤال کردند و افراد کاروان گفتند: مطلب همین طور بوده؛ ما شتری را
در فلان موضع گم کردیم و آب سردی داشتیم که صبح دیدیم آن آب ریخته شده است؛ اما همه این
نشان هها به جای باور و پذیرش فقط تکبر و دشمنی قریش را زیاد کرد. 1
عطار نیشابوری:
گویند مه شکافت تو دانی که آن چه بو د گردون ترنج و دست ببرید از آن لقا
یک شب براق تاخت چو برق از رواق چر خ از قدسیان خروش برآمد که مرحبا
در پیش او که غاشیه کش بود جبرئی ل هم انبیاء پیاده دویدند و اصفیا
موسی به «لن ترانی » جانسوز حربه خور د او نوبه زد که «ما کذب القلب ما رأی »
آن را خدای گفت ز نعلین دور ش و وین را براق بین که فرستاد از کجا
آن را ز بَعد چل شب پیوسته، بار دا د وین را شبی ببرد به خلوتگه «دنا 2»
4. کیفیّت معراج؛ معراج جسمانی و روحانی
معراج رسول خدا 6 در دو مقطع زمینی و آسمانی صورت پذیرفت. در مقطع زمینی، پیامبر 6
از مکه تا مسجد الاقصی سیر کرد. چنا نچه آیه اول سوره اسراء بر آن دلالت دارد و سیر دوم را که سیر
آسمانی بود، آیات سوره نجم بیان کرده است.
1 . تفسیر قمی، ج 2، ص 13 و تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 397 .
2 . دیوان عطار نیشابوری.
این معراج، شب هنگام به وقوع پیوست، زیرا فضای آن آرا متر و گفتار در آن راستی نتر است؛ «إنَِّ ناشِئةََ
اللیَّْلِ هِیَ أشََدُّ وَطْئا وَ أقَوَْمُ قیلا؛ً 1 قطعاً برخاستن شب، رنجش بیشتر و گفتار در آن هنگا م راستی نتر اس ت. »
این حرکت پویا در بیداری با جسم ظاهری بود، زیرا «عبد » همان مجموع هی جسم و روح است که
پیامبر با هر دو عروج کرده است و چنانچه معراج در خواب اتفاق افتاده باشد، با ظاهر آیه که دال بر
منت است هماهنگ نیست.
آیاتی که پیامبر خدا 6 در آن شب دید «لنریه من آیاتنا... » نشان های مخصوص بود و دیدن آ نها
نیز ملکوتی و با حواس باطنی بوده، نه مُلکی و با چشم و گوش ظاهری، زیرا خداوند، آیات ظاهری را
به هم هی بشر ارایه کرده است: «إنَِّ ف ی خَلقِْ السَّماواتِ وَ الرْأَْضِ وَ اخْتلِافِ اللیَّْلِ وَ النهَّارِ لَآیاتٍ وِألُلیِ اللْأَبْا ب؛ 2
همانا در آفرینش آسما نها و زمین، و در پى یکدیگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشان ههایى است. »
اثبات معاد جسمانی در محدود هی حرک تهای زمینی مانند سیر از مسجد الحرام تا بیت المقدس و
سیر در مدارج آسمانی و طبقات آن کاملاً ممکن است و حرکت بدن در قلمرو جسم زمینی یا آسمانی،
هیچ محذور و مشکلی ندارد، زیرا برای صاحب اعجاز و کرامت، پیمودن آسما نها همانند پیمودن زمین
سهل و آسان است. اگر جریان حمل تخت شاهان ه بلقیس و ملک ه سبا از یمن به فلسطین، در ک متر از یک
چشم برگرداندن ممکن است: «قالَ الذَّی عنِدَْه علِمٌْ منَِ الکِْتابِ أنَاَ آتیکَ بهِِ قبَلَْ أنَْ یرَْتدََّ إلِیَْکَ طَرْفکَُ فلَمََّا رَآه مُسْتقَرًِّا عِنْدَهُ قالَ هذا منِْ فضَْلِ رَب ی؛ 3 کسى که نزد او دانشى از کتاب بود، گفت: «من آن را پیش از آ ن که
چشم خود را بر هم زنى برایت م ىآورم. پس چون ]سلیما ن[ تخ ت را نزد خود مستقر دید، گفت: این از
فضل پروردگار من اس ت »، پس سیر بدنی رسول خدا 6 در آسما نها نیز مقدور است.
به یقین، در معنای معراج جسمانی نباید آ نسان افراط شود که هم هی امور معنوی و روحانی به صورت
یک سلسل ه امور مادی توجیه شود، زیرا سهم معراج روحانی که بیش از معراج جسمانی است باید
کاملاً در نظر گرفته شود و حفظ حدود هر یک از معراج جسمانی و روحانی در توجه به این نکات است:
1 رسول گرامی اسلام 6 در همه حالات عروج و سیر، دارای بدن و در حال بیداری بوده است.
2 پیامبر 6 در سرتاسر سیر و معراج، عالم طبیعت را به طور کلی رها نکرد، بلکه او جامع ملک و
ملکوت بود و اگر تک بعُدی م یبود، لازم هی آن یا مجرد شدن موجود مادی است یا مادی شدن موجود
1 . مزمل، آیه 6.
2 . آل عمران، آیه 190 .
3 . نمل، آیه 40 .
مجرد، و هر یک از این دو فرض باطل است، زیرا محذور اجتماع نقیضین را به همراه دارد؛ مثلاً اگر آن
چه که به خدا نزدیک شد، بدن رسول خدا 6 باشد، لازم م یآید که برای خداوند العیاذ بالله قرب
مادی و مکانی تصور شود و اگر هم ه آن چه در این سیر ملکوتی رخ داد، مجرد صرف م یبود، لازم م یآید
که چیزی محسوس به سامعه یا باصره نبوده باشد.
3 هرگز سیر بدنی رسول خدا 6 در آسما نها، به معنای خروج از عالم طبیعت نیست، زیرا
آسما نهای ظاهری مانند زمین موجود مادی و طبیعی است و احکام طبیعت بر هر دو جاری است؛ در
عین آن که بخش تجرد، هم چنان بر حکم خود باقی است؛ مثلاً اگر نماز که تقر بگاه هر پارسایی است:
«الصَّلاة قرُْباَنُ کُلِّ تقَ ی 1» در زمین برگزار شود یا در آسما نها خوانده شود، تقرب به خداوند که امری مجرّد
و غیرمادی است، باقی م یباشد و بدن هرگز تقرب مکانی به خداوند نخواهد داشت.
بنابراین، همان گونه که پیامبر اکرم 6 در زمین حالات معنوی ویژه پیدا م یکرد، ولی بدن ایشان به
خداوند نزدیک نم یشد، معراج روحانی آن حضرت در آسما نها نیز م یتواند این گونه باشد.
خلاصه آن که بخشی از حال تهای دریافت وحی و عروج م یتواند در پرتو ارتباط خارجی رسول
خدا 6 با عالم مثال منفصل صورت پذیرد و بخش دیگر از آن، مربوط به عالم ماده و طبیعت است و
بخش سوم، در رابط هی با عالم تجرد تام و عقل محض تحقق م یپذیرد. 2
5. اهداف و ر هآورد معراج
خداوند سبحان، اهداف معراج را ارای ه آیات و نشان ههای بزرگ خود به رسول گرامی 6 خوانده است:
«لقََدْ رَأ ى منِْ آیاتِ رَبهِِّ الکُْبْر ى. 3؛» چنان که پیامبر پس از این سفر آسمانی، حقایق و معارف بزرگی را بر
زبان جاری کرد؛ حقایقی چون دیدن فرشتگان، پیامبران، حقیقت مرگ، کارگزاران مرگ، حیات، رزق،
بازدید از بهشت و دوزخ و تناول برخی از میو ههای بهشتی و ... .
گرچه برخی از بندگان صالح پروردگار نیز م یتوانند به پار های از امور یاد شده دست یابند؛ اما معراج
پیامبر 6 با دیدن آن همه عجایب و گشودن آن همه اسرار، تنها در خور شأن نبی خاتم 6 است
که کسی از اولین و آخرین، بدان پایه راه نیافته است.
1 . بحارالأنوار، ج 10 ، ص 99 .
2 . استفاده شده از کتاب وحی و نبوت در قرآن، تفسیر موضوعی آی تالله جوادی آملی.
3 . نجم، آیه 18 .
ر هآورد این سفر آسمانی، گزار شهای ویژه از معارف بزرگی است که مرحوم مجلسی در کتاب شریف
بحار الأنوار با نقل بیش از صدو بیست روایت از اهل بیت: و دیگران آ نها را جم عآوری کرده است؛
روایات ذیل چند مورد از آ نهاست:
1 پیامبر خدا 6 فرمود: «دَخَلتُْ الجَْنةََّ فرََأیَتُْ فیِهَا قصَْرا منِْ یاَقوُتٍ أحَْمَرَ یرَُى دَاخِلهُُ منِْ خَارِجِهِ وَ خَارِجُهُ
مِنْ دَاخِلهِِ مِنْ نوُرِه،ِ فَقُلْتُ: یَا جَبْرَئیِلُ لمَِنْ هَذَا القَْصْرُ قَالَ لمَِنْ أَطَابَ الکَْلامَ وَ أَدَامَ الصِّیَامَ وَ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ تَهَجَّدَ
باِللیَّْلِ وَ الناَّسُ نیَِامٌ؛ 1 وارد بهشت شدم، در آن جا کاخی دیدم از یاقوت سرخ که از بس روشن و تابنده بود
درونش از بیرونش و بیرونش از درون دیده م یشد. به جبرئیل گفتم این کاخ از کیست؟ گفت: برای کسی
که خوب سخن بگوید و روزه کامل بگیرد و به دیگران غذا دهد و در شب که مردم خوابند عبادت کند. »
2 امام باقر « :7 لمََّا أُسْرِیَ برَِسُولِ الله 6ِ إلِىَ السَّمَاءِ فَبَلغََ البَْیْتَ المَْعْمُورَ وَ حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَأَذَّنَ جَبْرَئیِلُ
وَ أقََامَ فَتَقَدَّمَ رَسُولُ الله 6ِ وَ صَفَّ المَْلائکَِةُ وَ النبَّیُِّونَ خَلْفَ مُحَمَّدٍ 6؛ 2 وقتی پیامبر خدا 6 به آسمان
برده شد، به بیت المعمور رسید و وقت نماز شد. جبرئیل اذان و اقامه گفت و پیامبر خدا 6 جلو رفت و
ملائکه و پیامبران پشت سر او صف بستند. »
3 رسول خدا « :6 ... ثمَُّ مرََرْتُ بمَِلکٍَ منَِ المَْلائکَِةِ جَالسٍِ عَلىَ مجَْلسٍِ، وَ إذَِا جَمِیعُ الدُّنیَْا بیَْنَ رُکْبتَیَْهِ، وَ إذَِا
بیَِدِه لوَْحٌ منِْ نوُرٍ، سَطْرٌ فیِهِ مَکْتُوبٌ فیِهِ کِتَابٌ ینَْظُرُ فیِهِ، لا یلَْتَفتُِ یمَِیناً وَ لا شِمَالا مُقْبلِا عَلیَْهِ کَهَیْئَةِ الحَْزِینِ، فَقُلْتُ:
منَْ هَذَا یاَ جَبرَْئیِلُ؟ فقَاَلَ: هَذَا ملَکَُ المَْوْتِ، دَائبٌِ فیِ قبَضِْ الرْأَْوَاحِ، فقَُلتُْ: یاَ جَبرَْئیِلُ أدَْننِیِ منِهُْ حَتىَّ أکَُلمَِّهُ، فأَدَْناَنیِ
منِهُْ فسََلمَّْتُ عَلیَْهِ، وَ قاَلَ لهَُ جَبرَْئیِلُ: هَذَا مُحَمَّدٌ نبَیُِّ الرَّحْمَةِ الذَِّی أرَْسَلهَُ الله إلِىَ العِْباَدِ، فرََحَّبَ بیِ وَ حَیَّانیِ باِلسَّلامِ، وَ
قاَلَ: أبَشِْرْ یاَ مُحَمَّدُ فإَنِیِّ أرََى الخَْیْرَ کُلهَُّ فیِ أمُتَّکَِ، فقَُلتُْ: الحَْمْدُ المَْناَّنِ ذِی النعَِّمِ عَلىَ عِباَدِه،ِ ذَلکَِ منِْ فضَْلِ رَبیِّ
وَ رَحْمَتهِِ عَلَیَّ، فَقَالَ جَبْرَئیِلُ: هُوَ أشََدُّ المَْلائکَِةِ عَمَلاً، فَقُلْتُ: أ کُلُّ مَنْ مَاتَ أوَْ هُوَ مَیِّتٌ فیِمَا بعَْدُ هَذَا یَقْبضُِ رُوحَهُ؟
فقََالَ: نعََمْ. قُلتُْ: وَ ترََاهُمْ حَیْثُ کَانوُا وَ تشَْهَدُهُمْ بنِفَْسِکَ؟ فقََالَ: نعََمْ. فقََالَ مَلکَُ المَْوْتِ: مَا الدُّنیَْا کُلهَُّا عِنْدِی فیِمَا
سَخَّرَهَا الله لیِ وَ مَکَّنَنیِ عَلَیْهَا إلِا کَالدِّرْهَمِ فیِ کَفِّ الرَّجُلِ یُقَلِّبُهُ کَیْ ف یَشَاءُ، وَ مَا منِْ دَارٍ إلِا وَ أنَاَ أتَصََفَّحُهُ کُلَّ یوَْمٍ
خَمْسَ مرََّاتٍ، وَ أقَوُلُ إذَِا بکََى أهَْلُ المَْیتِِّ عَلىَ میَتِّهِمِْ: لا تبَکُْوا عَلیَهِْ فإَنَِّ لیِ فیِکُمْ عَوْدَة وَ عَوْدَة حَتىَّ لا یبَقْىَ منِکُْمْ أحََدٌ.
فقََالَ رَسُولُ الله 6ِ: کَفَى باِلمَْوْتِ طَامةًَّ یاَ جَبرَْئیِلُ. فقََالَ جَبرَْئیِلُ: إنَِّ ماَ بعَْدَ المَْوْتِ أطََمُّ وَ أطََمُّ منَِ المَْوْتِ. قاَلَ: ثمَُّ
مَضَیْتُ فَإذَِا أنَاَ بقَِوْمٍ بیَْنَ أیَْدِیهِمْ مَوَائدُِ منِْ لحَْمٍ طَیِّبٍ وَ لحَْمٍ خَبیِثٍ، یأَْکُلُونَ اللحَّْمَ الخَْبیِثَ وَ یدََعُونَ الطَّیِّبَ، فَقُلْتُ:
1 . بحار الأنوار، ج 18 ، ص 292 .
2 . همان، ص 307 .
منَْ هَؤُلاءِ یاَ جَبرَْئیِلُ؟ فقََالَ: هَؤُلاءِ الذَِّینَ یأَْکُلوُنَ الحَْرَامَ وَ یدََعُونَ الحَْلالَ وَ هُمْ منِْ أمُتَّکَِ یاَ مُحَمَّدُ؛ 1 پس گذر کردم
به یک فرشته که نشسته بود و گویا همه جهان میان دو زانویش بود؛ لوحی از نور در دست داشت که
در آن خطی نوشته شده بود و او بدان نگاه م یکرد و به راست و چپ توجه نداشت و رویش به کتاب بود
و اندوهگین م ینمود. به جبرئیل گفتم: این کیست؟ گفت: این ملک الموت است. پیوسته در کار گرفتن
جا نهاست. به جبرئیل گفتم: مرا نزدیک او ببر تا با او صحبت کنم. مرا نزد او برد، پس به او سلام کردم.
جبرئیل به او گفت: این محمد پیامبر رحمت است که خدا او را به سوی بندگان فرستاده. او به من خوشامد
گفت و به من سلام داد و گفت: بشارت باد بر تو ای محمد که من همه خوب ی را در امت تو م یبینم.
من گفتم: سپاس برای خدای صاحب نعمت و منت بر بندگانش م یباشد؛ این عنایت پروردگار و رحمت
او بر من است. جبرئیل گفت: او از همه ملائکه پرکارتر است. من سؤال کردم: آیا هر کسی که مرده یا
بمیرد تو جانش را م یگیری؟ گفت: بله. گفتم: آیا تو خود در آن لحظه به آ نها م ینگری؟ گفت: بله. پس
ملک الموت گفت: تمام دنیا، آن طور که خدا در تسخیر من قرار داده، اندازه یک درهم در کف دست مرد
است که او را زیر و رو م یکند و هیچ خان های نیست مگر آن که من هر روز پنج مرتبه بازرسی م یکنم و
هنگامی که خانواد های بر مرد ه خود گریه م یکند به آ نها م یگویم: بر آن مرده گریه نکنید؛ من آن قدر
به خانه شما برم یگردم که هیچ یک از شما باقی نم یماند. رسول خدا 6 فرمود: ای جبرئیل مرگ
برای کوبندگی بس است. جبرئیل گفت: همانا پس از مرگ کوبند هتر و بزر گتر است. پس گذشتم و به
گروهی رسیدم که در برابرشان سفر ههای غذا از گوش تهای پاک و گوشت آلوده بود. آنان از گوشت آلوده
م یخوردند و گوشت پاک را رها کرده بودند. به جبرئیل گفتم : ای نها کیانند؟ جبرئیل گفت: اینان کسانی
هستند که حلال را رها کرده و حرا مخور هستند و اینان از امت تو هستند ای محمد! »
4 «... قاَلَ: أمََّ رَسُولُ الله 6ِ فیِ مَسْجِدِ بیَْتِ المَْقْدِسِ بسَِبْعِینَ نبَیِّاً، قَالَ وَ هَبَطَ مَعَ جَبْرَئیِلَ 7 مَلکٌَ لمَْ یطََأِ
الْأَرْضَ قَطُّ، مَعَهُ مَفَاتیِحُ خَزَائنِِ الْأَرْضِ، فَقَالَ یاَ مُحَمَّدُ إنَِّ رَبکََّ یُقْرِئکَُ السَّلَامَ وَ یقَُولُ: هَذِه مَفَاتیِحُ خَزَائنِِ الْأَرْضِ،
فإَنِْ شِئتَْ فکَُنْ نبَیِاّ عَبدْا،ً وَ إنِْ شِئتَْ نبَیِاّ ملَکِا فأَشََارَ إلِیَهِْ جَبرَْئیِلُ 7 أنَْ توََاضَعْ یاَ محَُمَّدُ، فقَاَلَ: بلَْ أکَُونُ نبَیِاّ عَبدْا؛ً 2
گفت: پیامبر 6 در بیت المقدس با هفتاد پیامبر امامت جماعت کرد و با جبرئیل فرشت های نازل شده
بود که پا بر زمین نگذاشته بود. همراه او کلید گن جهای زمین بود. او به پیامبر گفت: ای محمد، خدایت
بر تو سلام م یرساند و م یگوید: این کلید گن جهای زمین است. اگر م یخواهی پیامبر بنده باش و اگر
1 . همان، 322 .
2 . همان، ص 334 .
م یخواهی پیامبر پادشاه باش. پس جبرئیل به من اشاره کرد که: ای محمد فروتنی کن. پس من گفتم:
من پیامبر بنده هستم. »
5 «عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آباَئهِِ: قاَلَ: قاَلَ رَسُولُ الله 6ِ: لمََّا أسُْرِیَ بیِ إلِىَ السَّمَاءِ عَهدَِ إلِیََّ رَبیِّ فیِ عَلیٍِّ ثلََاثَ کَلمَِاتٍ
فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، فَقُلْتُ: لبََّیْکَ رَبیِّ، فَقَالَ: إنَِّ عَلیِّاً إمَِامُ المُْتَّقِینَ وَ قَائدُِ الغُْرِّ المُْحَجَّلیِنَ وَ یَعْسُوبُ المُْؤْمِنیِ ن؛ 1 چون
مرا به معراج بردند، پروردگارم دربار ه علی 7 سه کلمه به من سفارش کرد و فرمود: ای محمد! عرض
کردم: لبیک پروردگارم. فرمود: علی امام پرهیزکاران و پیشوای دست و روسفیدان و سرور مؤمنان است. »
6 «عَنْ یُونسَُ بنِْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ: قُلْتُ بِألَیِ الحَْسَنِ مُوسَى بنِْ جَعْفَرٍ 7: یِألَِّ عِلةٍَّ عَرَجَ الله بنَِبیِِّهِ إلِىَ السَّمَاءِ
وَ مِنْهَا إلِىَ سِدْرَة المُْنْتَهَى وَ مِنْهَاإلِىَ حُجُبِ النُّورِ وَ خَاطَبَهُ وَ ناَجَاهُ هُنَاکَ وَ الله لَا یُوصَفُ بمَِکَانٍ؟ فَقَالَ 7: إنَِّ الله لَا یُوصَفُ بمَِکَانٍ، وَ لَا یَجْرِی عَلَیْهِ زَمَانٌ، وَ لکَِنَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَرَادَ أَنْ یُشْرِفَ بهِِ مَلَائکَِتَهُ وَ سُکَّانَ سَمَاوَاتهِِ وَ یُکْرِمَهُمْ
بمُِشَاهَدَتهِِ، وَ یُرِیَهُ مِنْ عَجَائبِِ عَظَمَتِهِ مَا یُخْبِرُ بهِِ بعَْدَ هُبُوطِهِ وَ لیَْسَ ذَلکَِ عَلَى مَا یَقُولهُُ المُْشَبِّهُونَ، سُبْحَانَ الله وَ
تعَال ى عَمَّا یصَِفُو ن؛ 2 یونس بن عبدالرحمن م یگوید: به امام موسی بن جعفر 7 عرض کردم: چرا خداوند
پیامبرش را به سوی آسمان بالا برد و از آن جا به سوی سدرة المنتهی و از آن جا به سوی حج ا بهای
نور برد و به او خطاب کرد و گف تگو نمود. حال آن که خداوند به مکان وصف نم یشود. حضرت فرمود:
خدای تبارک و تعالی به مکان وصف نم یشود و زمان بر او جاری نم یگردد، اما خداوند خواست فرشت هها
و ساکنان آسمان خود را به او تشریف دهد و آنان را با مشاهده حضرت تکریم کند و از عجائب عظمت
خود به پیامبر نشان دهد تا پس از فرود آمدنش به آ نها خبر دهد و این امر آن گونه نیست که مشبّهه
م یگویند. خدا پاک و منزه است از آن چه او را توصیف م یکنند. »
7 امام رضا « :7 قاَلَ رَسُولُ الله 6ِ: لمََّا أُسْرِیَ بیِ إلِىَ السَّمَاءِ بلََغَ بیِ جَبْرَئیِلُ مَکَاناً لمَْ یَطَأْهُ جَبْرَئیِلُ قَطُّ
فکََشَفَ لیِ فأََرَانیَِ الله عَزَّ وَ جَلَّ منِْ نوُرِ عَظَمَتهِِ ماَ أحََبَّ؛ 3 پیامبر 6 فرمود: چون به معراج رفتم، جبرئیل مرا
به مکانی برد که خود تا حال آن جا پا نگذاشته بود. پس از آن، پرده برایم برداشته شد و خدای عزّوجلّ
از نور عظمت خود آن قدر که دوست داشت به من نشان داد. »
8 امام صادق « :7 عُرِجَ باِلنبَّیِِّ 6 إلِىَ السَّمَاءِ ماِئةًَ وَ عِشْرِینَ مَرَّةً، مَا منِْ مَرَّة إلَِّا وَ قَدْ أوَْصَى الله عَزَّ وَ جَلَّ
1 . همان، ص 340 .
2 . همان، ص 348 .
3 . همان، ص 369 .
فیِهَا النبَّیَِّ 6 باِلوَْلَایةَِ لعَِلیٍِّ وَ الْأَئمَِّةِ: أکَْثَرَ ممَِّا أوَْصَاهُ باِلفَْرَائ ض؛ 1 پیامبر خدا 6 صد و بیست بار به معراج
رفت و هیچ بار به معراج نرفت، مگر خداوند در آن مرتبه به پیامبر خود بیشتر از سفارش به نما زهای
واجب، به ولایت علی 7 و امامان: را سفارش کرد. »
9 رسول خدا 6 فرمود: «... وَ انتْهََیتُْ إلِىَ سِدْرَة المُْنتْهََى فإَذَِا الوَْرَقةَُ منِهَْا تظُِلُّ أمُةًَّ منَِ ا مْألُمَِ، فکَُنتُْ منِهَْا کَمَا
قاَلَ الله تعََالىَ: )قابَ قوَْسَیْنِ أوَْ أدَْنى ( فنَاَدَانیِ: )آمَنَ الرَّسُولُ بمِا أنُزِْلَ إلِیَْهِ منِْ رَبهِِّ( فقَُلتُْ: أنَاَ مُجِیباً عَنیِّ وَ عَنْ أمُتَّیِ
)وَ المُْؤْمنُِونَ کُلٌّ آمَنَ باِلله وَ مَلائکَِتهِِ وَ کُتُبهِِ وَ رُسُلهِِ لا نفَُرِّقُ بیَْنَ أحََدٍ منِْ رُسُلهِِ( فقَُلتُْ: )سَمِعْنا وَ أطََعْنا غُفْرانکََ رَبنَّا
وَ إلِیَْکَ المَْصِیرُ( فقََالَ الله:ُ )لا یُکَلفُِّ الله نفَْساً إلَِّا وُسْعَها لهَا ما کَسَبتَْ وَ عَلیَْها مَا اکْتسََبتَْ( فقَُلتُْ: )رَبنَّا لا تؤُاخِذْنا
إنِْ نسَِینا أوَْ أخَْطَأْنا( فَقَالَ الله:ُ لَا أُؤَاخِذُکَ. فَقُلْتُ: )رَبنَّا وَ لا تحَْمِلْ عَلیَْنا إصِْرا کَما حَمَلْتَهُ عَلىَ الذَِّینَ منِْ قَبْلنِا( فَقَالَ
الله:ُ لَا أحَْمِلکَُ. فقَُلتُْ: )رَبنَّا وَ لا تحَُمِّلنْا ما لا طاقةََ لنَا بهِِ وَ اعْفُ عَناَّ وَ اغْفرِْ لنَا وَ ارْحَمْنا أنَتَْ مَوْلانا فاَنصُْرْنا عَلىَ القَْوْمِ
الکْافرِِینَ( فقََالَ الله تبَاَرَکَ وَ تعََالىَ: قدَْ أعَْطَیْتُکَ ذَلکَِ لکََ وَ مِألُتَّکَِ. فقََالَ الصَّادِقُ 7 مَا وَفَدَ إلِىَ الله تعََالىَ أحََدٌ
أکَْرَمُ منِْ رَسُولِ الله 6ِ حَیْثُ سَأَلَ مِألَُّتهِِ هَذِه الخِْصَا ل؛ 2 چون به سدرة المنتهی رسیدم یک برگ ]درختان[
آن بر سر یک امت سایه م یانداخت و فاصل هام با پروردگار چنان که فرمود : به اندازه دو سر کمان یا
نزدی کتر بود، پس او مرا خطاب فرمود: که پیامبر خدا به آن چه از جانب پروردگار نازل شده ایمان آورده
است. من از جانب خود و امتم گفتم: و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتا بها و فرستادگانش
ایمان آورد هاند و ما میان هیچ کدام از فرستادگانش فرق نم یگذاریم و گفتم: شنیدیم و گردن نهادیم،
پرورگارا آمرزش تو را ]خواستاریم[ و فرجام به سوی توست. خداوند فرمود: خداوند هیچ کس را جز به
قدر توانای یاش تکلیف نم یکند، آن چه ]از خوبی[ به دست آورده به سود او و آن چه ]از بدی[ به دست
آورده به زیان اوست. پس من گفتم: پروردگارا اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پس خدای
تعالی فرمود: نم یگیرم. پس من گفتم: پروردگارا هیچ بار گرانی بر ما نگذار چنان که بر دوش کسانی که
پیش از ما بودند گذاشتی. خداوند فرمود: نم یگذارم. پس من گفتم: آن چه را تاب آن نداریم بر ما تحمیل
نکن و از ما درگذر و ما را ببخش و بر ما رحمت آور، سرور ما تویی؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن.
خداوند فرمود: آن را به تو و امت تو دادم. امام صادق 7 فرمود: کسی بر خدای تعالی گرام یتر از پیامبر
خدا 6 وارد نشد، از آن جا که این امور را برای امت خود درخواست کرد. »