نمایش صفحات

عبادت و آثار حضور در مسجد

سؤال 39 ـ اذان چیست و مؤذن کیست؟

اذان؛ کلمات مخصوصى که از وحى خداوند براى اعلام وقت نماز، گرفته شده است. أذان در لغت به معناى؛ اعلان، آگاهى، اعلام کردن و خبر دادن از وقت نماز، با خواندن کلمات مخصوص، به آواز بلند، در ساعت‏هاى معین، در گل دسته و مناره یا جاى دیگر و بانگ نماز آمده است.[1] اذان داراى هجده جمله است.[2] و به دو قسم اذان اعلان و اذان نماز تقسیم مى‏شود. «اذان اعلان»؛ اذانى که به منظور آگاهى امت مسلمان از رسیدن وقت نماز گفته مى‏شود. و «اذان نماز» پیش از نماز و متصل به آن است. و مؤذن کسى است که در اوقات نماز اذان مى‏گوید و رسیدن وقت نماز را به همه‏ى مردم و مسلمانان اعلام مى‏کند.

     امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «طول دیوار مسجد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به اندازه‏ى قامت یک انسان بود، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در هنگام اذان به بلال مى‏فرمود: اى بلال، بالاى دیوار برو و صدایت را به گفتن اذان بلند کن،همانا خداوند بادى را مأمور کرده است تا اذان را به آسمان‏ها ببرند. و همانا ملائکه الهى هنگامى که صداى اذان را از زمینیان مى‏شنوند مى‏گویند: این صداى امت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به یگانگى خداوند عزوجل است. و استغفار و طلب آمرزش براى امت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏کنند تا هنگامى که از آن نماز فارغ مى‏شوند».[3]

سؤال 40 ـ مؤذن چه جایگاهى در پیشگاه خداوند متعال دارد؟

در روایتى از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏خوانیم که حضرت فرمود: «هر کس متولى اذان مسجدى از مساجد خدا باشد و در آن فقط براى خدا اذان بگوید، خداوند ثواب چهل هزار هزار پیامبر و چهل هزار هزار صدیق و چهل هزار هزار شهید به‏او بدهد و چهل هزار هزار امت را که در هر یک چهل هزار هزار مرد است از شفاعت او بهره‏مند سازد و او را در هر باغى از باغ‏هاى بهشت که هزار هزار شهر است و در هر شهرى چهل هزار هزار قصر و در هر قصرى چهل هزار هزار خانه... روزى دهد. پس هنگامى که مؤذن لب به اذان بگشاید و بگوید اشهد أن لا اله الا اللّه‏ چهل هزار هزار ملک او را احاطه کنند و بر او درود فرستند و برایش استغفار نمایند. و در زیر سایه عرش الهى باشد، تا از اذان فارغ شود. و ثوابش را چهل هزار هزار ملک بنویسند آنگاه آن را نزد خداى تعالى بالا برند».[4]

در روایت دیگرى از امام باقر علیه‏السلام مى‏خوانیم: «هر کس ده سال براى رضاى خدا اذان بگوید، خداوند به اندازه‏ى دیدرس وى و انعکاس صدایش در آسمان او را مى‏ آمرزد. و هر تر و خشکى که صداى او را مى‏شنود، او را تصدیق مى‏کند و از ثواب هر کس که با وى در آن مسجد نماز مى‏خواند، اورا سهمى است. وبراى اوبه‏ازاى هرکس که با صداى او به نماز مى‏ایستد، حسنه‏اى ثبت مى‏شود».[5] روایات بسیارى در این باب موجود است که به ذکر دو روایت فوق اکتفا مى‏کنیم.[6]

سؤال 41 ـ چرا در شرع مقدس توصیه شده که نماز را در مساجد متعدد و نقاط مختلف یک مسجد به جاى آورید؟

در پاسخ به سؤال فوق نکاتى قابل توجه است:

1 ـ قرآن کریم از مسجد خاصى نام نمى‏برد و به مسلمانان دستور مى‏دهد که به هر مسجدى روى آورید؛ «قل امر ربى بالقسط و أقیموا وجوهکم عند کل مسجد وادعوه مخلص له الدین».[7] «بگو اى پیامبر؛ پروردگارم امر به عدالت کرده، و توجه خویش را در هر مسجد [به هنگام عبادت] به سوى او کنید و او را بخوانید، در حالى که دین (خود) را براى او خالص گردانید».

مفسرین در تفسیر اقیموا وجوهکم نظرات مختلفى دارند. یکى از نظرات اینست که وقتى در مسجدى وقت نمازى را درک کردید همانجا نمازتان را بخوانید و نماز را به تأخیر نیندازید. براساس این تفسیر معناى آیه این خواهد بود که به جاى آوردن نماز در مساجد متعدد مطلوب است.[8]

2 ـ در منابع دینى وارد شده، زمین و دیگر آفریده‏ها، شاهد اعمال انسان هستند و در روز قیامت، به نفع و یا بر علیه انسان [نسبت به نوع عمل و رفتار انسان] شهادت مى‏دهند، از جمله آثار اقامه‏ى نماز در مساجد متعدد این است که این مساجد در صحراى محشر به نفع نمازگزار شهادت خواهند داد.

امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «و صَلُّوا من المساجِدِ فى بَقاعِ مُخْتَلفَةٍ فَإنِّ کُلَّ بُقْعَةٍ تَشْهَدُ لِلْمُصلّى عَلَیْها یَوْمَ القِیامَةِ».[9] «در جاهاى متعدد و مختلف از مساجد نماز بجاى آورید، چون هرگوشه‏اى از زمین در روز قیامت براى کسى که بر آن نمازگزارده باشد شهادت مى‏دهد». از حدیث شریف، هم مطلوبیت نماز در مساجد متعدد استفاده مى‏شود و هم اینکه در مورد مسجد واحد هم شایسته است انسان در نقاط مختلف آن مسجد نماز و عبادت به جاى آورد. شاید به همین جهت، وجود مقدس نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در وصیت خویش به ابوذر غفارى مى‏فرمایند: «یا أباذر، ما مِنْ رَجُلٍ یَجْعَلُ جَبْهَته فى بُقْعَة من بِقاعِ الأَرض الاّ تَشْهَدُ لَهُ بِها یَومَ القِیامَةِ، وَ ما مِن مَنْزِلٍ نَزَلَهُ قَوْمٌ اِلاّ وَ أَصْبَحَ ذلِکَ المنزل یُصَلِّى علیهم أَوْ یلعنهُم. یا أباذر، ما مِنْ صباحٍ وَ لارواح إلاّ و بِقاعُ الأَرض یُنادِى بَعْضُها بَعْضا یا جارَةُ، هَلْ مَرَّ بِکَ الْیَوْمَ ذاکر لِللّهِ (تعالى) أو عَبْدٌ وَضَعَ جَبْهَتَهُ علیک ساجدا للّه‏ (تعالى) فمن قائلةٍ لا وَ مِنْ قائِلةٍ نَعَمْ، فَإذا قالَتْ نَعْم؛ إِهْتَزَّتْ وَ انْشرحَتْ وَ تَرى أنّ لَها فَضَلاً عَلى جارتها».[10] «اى ابوذر، هر انسانى که پیشانى خود را براى سجده بر قطعه‏اى از زمین بگذارد، آن زمین در روز قیامت به نفع وى شهادت خواهد داد. و هر قوم و گروهى که در مکانى فرود آیند، (چنان چه صالح باشند) آن مکان بر آنها درود مى‏فرستد و (چنان چه گناهکار و فاسد باشند) آنان را لعن و نفرین مى‏نمایند. اى ابوذر، در هر صبح و شام بخش‏هاى مختلف زمین‏بایکدیگربه‏گفتگو مى‏پردازند.یکى‏به‏دیگرى مى‏گوید: اى همسایه، آیا امروز کسى که به یاد خداوند باشد یا بنده‏اى که پیشانى‏اش را براى سجده بر تو قرار دهد از تو گذر نموده است؟ برخى پاسخ مثبت مى‏دهند و برخى پاسخ منفى. بخش‏هایى از زمین که به چنین انسان‏هایى برخورد نموده باشند به شور و وجد آمده، احساس فرح و شادى مى‏کنند و این موفقیت را که چنین انسانى بر آنها عبور نموده، براى خود فضلیت و امتیازى بر همسایه خود به حساب مى‏آورند».

آرى زمین به ظاهر بى‏جان از عبور انسان‏هاى صالح و موحد بر روى خود مى‏بالد، و فخرو مباهات مى‏کند. این وابستگى زمین به انسان‏هاى نیکوکار تا آنجا ادامه مى‏یابد که در برخى از روایات وارد شده؛ بخش‏هایى از زمین که مؤمنین در آن مکان‏ها خداوند را عبادت کرده‏اند در مرگ مومن همراه با فرشتگان الهى به سوگ مى‏نشیند و گریه و زارى مى‏کنند.

امام کاظم علیه‏السلاممى‏فرمایند: «إذا مات الْمُؤمِنُ بَکْت عَلَیه الملائِکَةُ و بِقاعُ الأَرض الّتى کان یَعْبُدُ اللّه‏ عَلَیْها وَ أبْوابُ السَّماءِ الَّتِى کانَ یُصْعَدُ فِیها بأَعماله...».[11] «هنگامى که مؤمن مى‏میرد فرشتگان و بخش‏هایى از زمین که مؤمن خداوند را در آنها عبادت نموده و درهاى آسمان که اعمال او از آنجا صعود کرده است، همگى در ماتم وى مى‏گریند».

3 ـ از آنجا که هدف از حضور در مسجد، انجام اعمال عبادى و تقرب به خداى تعالى است؛ لذا هرگونه وابستگى به مسجد خاصى مثل مسجد محل یا جامع و... و یا امام جماعت خاصى، باعث مى‏شود تا انسان در بسیارى از اوقات از فیض حضور در نمازهاى جماعت و خواندن نماز در وقت فضیلت محروم شود. و این امر با هدف رفت و آمد به مساجد چندان که باید سازگار نیست.

سؤال 42 ـ در چه مساجدى مسافر مخیّر است که نماز را تمام یا قصر بخواند؟

در چهار مکان است که مسافر مخیّر است نماز خود را به قصر یا به اتمام بخواند:

1 ـ مسجدالحرام در مکّه؛

2 ـ مسجد النبى در مدینه؛

3 ـ مسجد کوفه درشهر کوفه؛

 4 ـ زائر امام حسین علیه‏السلامدر کربلاى معلى.

مسافر مى‏تواند در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند. ولى اگر بخواهد در جایى که اول جزء این مساجد نبوده و بعد به این مساجد اضافه شده نماز بخواند، احتیاط واجب آن است که شکسته بخواند و نیز مسافر مى‏تواند در حرم و رواق حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام بلکه در مسجد متصل به حرم، نماز را تمام بخواند.[12]

سؤال 43 ـ فلسفه تشریع نماز جماعت چیست؟

بى‏تردید چنان چه جامعه‏اى دچار تشتت و اختلاف و تفرقه شود، بخش مهمى از نیرو و توان و استعداد خود را در کشمکش و درگیرى‏ها از دست خواهند داد و این براى تمام جوامع و مخصوصا جامعه‏ى اسلامى بسیار خطرناک و نامطلوب است؛ از این‏رو در اسلام، وحدت ، یک دلى و همبستگى افراد جامعه با یکدیگر در پرتو دستورات و فرامین الهى از اساسى‏ترین نیازهاى جامعه به‏شمار آمده، و در راستاى ایجاد «وحدت» قوانین و دستورالعمل‏هاى براى مسلمانان وضع شده است؛ از جمله این قوانین و دستورات که در مکتب اسلام بسیار بر انجام آن تأکید شده، به جاى آوردن «نماز جماعت» در هر روز و «نماز جمعه» هفته‏اى یک بار مى‏باشد. از آنجا که غالبا برگزارى نمازهاى جمعه و جماعت در مساجد مى‏باشد، از این‏رو؛ مسجد در ایجاد «وحدت» و «همبستگى» داراى نقش و جایگاهى ویژه خواهد بود. از پرسش‏هایى که از ائمه معصومین علیهم‏السلام در ارتباط با فلسفه‏ى تشریع نماز جماعت پرسیده شده است؛ به برخى از آثار این عمل اشاره شده، که در ذیل اشاره مى‏کنیم:

فضل بن شاذان از امام هشتم حضرت رضا علیه‏السلام مى‏پرسند: «فَلَمْ جُعِلَت الْجَماعَةُ؟». چرا نماز جماعت تشریع شده است؟ امام هشتم در پاسخ به این سؤال به آثار فردى و اجتماعى نماز جماعت اشاره مى‏فرمایند: «لِأَن لایکون الاخلاصُ والتَوْحِیْدُ و الإسلامُ والعبادةُ للّه‏ إلاّ ظاهرا مکشوفا مشهودا، لأَنَّ فِى إظهارِهِ حُجة على أَهْل الشرق و الغربللّه‏ عزوجل وَحْدَهُ وَ لِیکُونَ المُنافِقُ والمُسْتَخِّفُ مؤدیا لِما أَقْرَبِهُ بِظاهرِ الأسلام و المراقبة ولیکون شَهاداتُ النّاسِ بِالاسلام من بَعْضِهم لِبَعْض جائزةٌ مُْکِنَة مَعَ ما فِیه مِن المُساعَدَةِ عَلَى البِّرِ و التَّقوى وَ الزَّجْرِ عَن کَثِیر مِنَ مَعاصِى اللّه‏ عَزَّوَجَلَّ...».[13] «براى اینکه بندگى خالصانه و یکتاپرستى و اسلام و عبادت خداوند عزوجل علنى و آشکار گردد از این طریق حجت الهى بر همه انسان‏ها تمام گردد و منافقان و مؤمنانى که سهل انگارند و نماز را سبک مى‏شمارند از دیگر مؤمنین شناسایى گردند و مؤمنین بتوانند به اسلامیت یکدیگر گواهى و شهادت دهند، علاوه براینکه حضور و شرکت در نماز جماعت کارى نیک و پرهیزکارى و دورى از بسیارى از گناهان را به دنبال خواهد داشت».

در روایت دیگر وجود مقدس امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «إنَّما جُعِلَ الْجَماعَةُ وَ الأجتماعُ إلى الصَّلاةِ لِکَىْ یُعْرَفَ مَنْ یُصَلّى مِمَّنْ لا یُصَلّى وَ مَن یَحْفِظُ مواقیت الصلواة مِمَّن یُضیعُ وَ لَوْلا ذلک لَمْ یُمْکِنْ أَحَدٌ أَنْ یَشْهَدَ على آخَرَ بصلاح لأنَّ مَنْ لایُصَلِّى لا صلاح لَهُ بَیْنَ الْمُسلمین... وَقَدَ کان یقول رسولُ اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله لا صَلاة لِمَنْ لایُصَلِّى فى المَسْجد مَعَ المُسْلمین إلاّ مِن عِلَّة».[14]«همانا نماز جماعت و اجتماع و گردهم‏آیى براى نماز به این خاطر مقرر شده است که نماز خوان و بى‏نماز از یکدیگر شناخته شوند و نیز کسى که محافظت بر اوقات نماز مى‏کند از کسى که آن را ضایع و تباه مى‏سازد جدا و مشخص گرددو اگر نماز جماعت نبود فردى از جامعه‏ى اسلامىنمى‏توانست به صلاحیت فرد دیگر شهادت و گواهى دهد،چون کسى که نمازش را نخواند در بین مسلمین براى او صلاحیت و جایگاهى نیست؛ رسول گرامى اسلام فرمودند: نمازى نیست براى کسى که بدون عذر و علتى در مسجد و با مسلمین نماز نمى‏خواند». از دو روایتى که در فوق ذکر کردیم آثار اجتماعى نماز جماعت ظاهر مى‏شود که به طور خلاصه اشاره مى‏کنیم:

1 ـ آشکار شدن اسلام و بندگى خدا و آئین توحید و یکتاپرستى و اتمام حجت بر آنان.

2 ـ شناخته شدن نمازخوان و افراد بى‏نماز در اجتماع مسلمانان.

3 ـ شناخت منافقان و کاهلان از مؤمنین حقیقى و شهادت دادن مردم بر یکدیگر.

4 ـ ترویج روحیه‏ى تعاون و همکارى و مشارکت در کارهاى عمومى و عام‏المنفعه.

5 ـ ترویج روحیه‏ى تقوا و پرهیزکارى.

6 ـ تحقق نظارت عمومى بر رفتار و کردار افراد جامعه و در نتیجه اجتناب افراد از معاصى و فراهم شدن محیط سالم اجتماعى.

سؤال 44 ـ چه فضیلت‏هایى براى نماز جماعت ذکر شده است؟

برگزارى و اقامه‏ى نماز جماعت در اسلام تأکید و سفارش فراوان شده است، و از جانب خداوند متعال، آثار و فضایل ارزشمندى براى کسانى که در برپایى و اقامه‏ى این عمل تلاش مى‏کنند، منظور گردیده است. در نامه‏اى از امام رضا علیه‏السلام به مأمون عباسى در فضیلت «نماز جماعت» مى‏خوانیم: «و فَضْلُ الْجَماعَةِ عَلَى الْفَرْدِ بِکُلِّ رَکْعَةٍ ألْفارَکْعَة...».[15] «ثواب و پاداش هر رکعت نماز جماعت به فرادا برابر با دو هزار رکعت است». پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به امام على علیه‏السلام فرمودند: «یا عَلِىُّ إنَّ مَنْ صَلّى الغَداةَ فى جَماعَةٍ فَکأنَّما قامَ اللَّیْلَ کُلَّهُ راکعا وَ ساجدا».[16] «اى على؛ هر کس نماز صبح را به جماعت بخواند، گویا تمام شب را با حالت رکوع و سجود گذرانده باشد». پیامبر گرامى اسلام، مواظبت بر نماز جماعت را؛ بهترین راه براى عبور از پل صراط مى‏دانند: «مَنْ حافَظَ عَلى الجماعَةِ حَیْثُ ما کانَ مَرَّ عَلَى الصِّراط کَالْبَرقِ اللامِع فى أوّلِ زُمْرَةٍ مَعَ السابقین وَ وَجْهُهُ أضْوَءُ مِن الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ وَ کانَ لَهُ بِکُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ حافظ عَلَیْها ثَوابُ شهید...».[17] «کسى که بر نماز جماعت مواظبت نماید، از پل صراط با اولین گروه، همانند برق لامع ـ بسیار سریع ـ مى‏گذرد. درحالى که سیماى او روشن‏تر از ماه چهاردهم مى‏باشد و براى هر شب و روزى که بر نماز جماعت محافظت نماید، ثواب شهید داده مى‏شود».

در روایت دیگرى صفوف نمازگزاران را به صف‏هاى ملائکه‏ى الهى تشبیه و مى‏فرمایند: «وَ أمَّا الجَماعَةُ فإنَّ صُفُوفُ اُمَّتى فى الأرضِ کَصُفوف المَلائِکَةِ فى السَّماءِ وَ الرَّکْعَةُ فى جَماعَة أربعٌ و عِشرونَ رَکعة کُلُّ رَکْعَةأَحَبُ الى اللّه‏ عَزَّوَجَلَّ مِن عِبادةِ أَرْبَعیِنَ سَنَة و أَمّا یَومُ الْقِیامَة [الجمعة] فإن اللّه‏ یَجمَعُ فیه الأولین و الآخرین لِلحساب فَمامِنْ مُؤمن مَشى إلى الجَماعة إلاّ خَفَفَّ اللّه‏ُ علیه عزّوجلّ أهوال یَوْم القیامة ثُمَّ یأمُرُ بِه إِلى الجَنَّةِ».[18] «صف‏هاى نماز جماعت امت من در زمین، مانند صفوف ملائکه الهى در آسمان است. و ثواب هر رکعتش، به اندازه بیست و چهار رکعتى است که، هر رکعتش در نزد خداوند متعال از عبادت چهل سال محبوب‏تر است و اما روز قیامت[یا جمعه] خداوند تمام انسان‏ها را براى حساب جمع مى‏کند، پس هیچ مؤمنى نیست، مداومت بر نماز جماعت داشته باشد مگر اینکه خداوند اهوال و ترس و وحشت‏هاى روز قیامت را برایش تخفیف مى‏دهد و سپس دستور مى‏دهد که او را به سوى بهشت ببرید».

اهمیت شرکت در نماز جماعت و برخوردارى از فضایل و پاداش آن به حدى است که، پیامبر بارها و بارها به آن دسته از مسلمانانى که در نماز جماعت شرکت نمى‏کردند؛ اخطار داده و آنها را مورد عتاب و سرزنش قرار مى‏دهند. حتى پیامبر کورمادرزاد را هم از شرکت در جماعت مسلمین معاف نکردند؛ وقتى کور مادرزادى به حضرت فرمود: إنّى ضَرِیرُ الْبَصَرِ و رُبَّما أَسْمَعُ النِّداء و لا أجِدُ مِنْ یَقُودنى إلى الْجَماعَة و الصّلاة معک؟. اى رسول خدا من از چشم عاجز هستم و گاهى صداى اذان را مى‏شنوم و کسى را نمى‏یابم که مرا به جماعت راهنمایى کند تا با شما نماز بخوانم. پیامبر گرامى اسلام فرمودند: «سُدَّ مِنْ مَنْزِلِکَ إِلَى الْمَسْجِدِ حبلاً وَ احْضر الْجَماعَةَ».[19] «ریسمانى از خانه‏ات تا مسجد بکش و به کمک آن در نماز حاضر شو!».

     به راستى آیا با دیدن این روایت از پیامبر گرامى اسلام دیگر عذرى براى شرکت نکردن و عدم حضور در نماز جماعت براى افراد باقى مى‏ماند؟!

سؤال 45 ـ اقامه نماز جماعت چه آثار و فوایدى دارد؟

برخى از آثار و فواید اقامه نماز جماعت، از قبیل عبور آسان و سریع از پل صراط، ثواب مضاعف، ورود به بهشت، و تحقق نظارت عمومى، در پاسخ به سؤال هدف و فلسفه تشریع نماز جماعت بیان شده است. اینک به برخى دیگر از آثار و فواید آن اشاره مى‏کنیم:

1 ـ استجابت دعاها: یکى از فوایدى که در منابع اسلامى و متون دینى، براى اقامه نماز جماعت ذکر شده، مستجاب شدن دعا براى نمازگزاران در جماعت است. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمى‏فرمایند: «اِنَّ اللّه‏َ ـ عزّوجلّ ـ لَیَستحیى مِن عبدِهِ اِذا صَلّى فی جماعةٍ ثُمّ سألَهُ حاجةً أن یَنصرفَ حتّى یَقضیها».[20] «قطعا خداوند از بنده‏اش که نماز خود را به جماعت خوانده و حاجتى از او طلبیده است، شرم مى‏کند که دعاى او را مستجاب نکند».

2 ـ شناخت افراد مورد اعتماد: امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: از پدرم شنیدم که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «مَن صَلَّى الْخَمْسَ فی جَماعَةٍ فَظُنُّوا بِهِ خَیْرا».[21] «هرکس نمازهاى پنج گانه خود را به جماعت برگزار کند، به او گمان خوب ببرید».

3 ـ سبب قرار گرفتن در دژ محکم الهى: امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «مَن صلَّى الغداةَ والعشاءَ الآخرةَ فی جماعةٍ فهو فی ذِمّة اللّه‏ِ ـ عزّوجلّ ـ و مَن ظَلَمَهُ فاِنّما یَظْلِمُ اللّه‏َ و مَن حَقَّرَهُ فاِنّما یَحْقِرُ اللّه‏ُ ـ عزّوجلّ ـ».[22] «هرکس نماز صبح و عشا را به جماعت برگزار کند، در پناه خداى متعال خواهد بود. و کسى که به چنین فردى ستم کند، به خدا ستم کرده است. و هر کس او را تحقیر کند خداى را کوچک شمرده است».

4 ـ تربیت نیکو و پسندیده: از دیگر آثارى که در اقامه نماز جماعت وجود دارد، تربیت پسندیده است. به همین دلیل، ائمّه اطهار علیهم‏السلام شیعیان را به شرکت در این‏گونه محافل تشویق مى‏کنند و آن را مایه عزّت و سربلندى مذهب شیعه مى‏دانند. امام صادق علیه‏السلام به زید شحّام مى‏فرماید: «یا زید! خالقوا النّاس بأخلاقِهِم، صَلّوا فی مَساجِدِهِمْ و عُودوا مَرضاهُم، فاِنّکم اِذا فَعَلْتُمْ قالُوا هَؤُلاءِ الجَعْفَرِیَّةُ، رَحِمُ اللّه‏ُ جعفرا، ما کان أحسنَ ما یُؤدِّبَ أصحابه».[23] «با مردم معاشرت داشته باشید، در مساجد آن‏ها نماز بخوانید و از بیمارانشان عیادت کنید. اگر این‏گونه رفتار کنید مى‏گویند: این‏ها جعفرى مذهب هستند، خداوند جعفر را رحمت کند! چه خوب پیروانش را تربیت کرده است!».

5 ـ آمرزش گناهان: امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: «اجابةُ المؤذِّن کفّارةُ الذّنوبِ».[24] «اجابت دعوت مؤذّن (رفتن به مسجد براى اقامه نماز) کفّاره گناهان است».

6 ـ برائت از آتش جهنم: امام صادق علیه‏السلام از جدّش حضرت على علیه‏السلام نقل مى‏کند که فرمود: «مَن أدرکَ الصّلاةَ أربعینَ یوما فى الجماعةِ کُتِبَ له براءةٌ مِن  النفاقِ و برائةٌ مِن النارِ».[25] «هر کس چهل روز نماز جماعت را درک کند، براى او بیزارى از نفاق و آتش جهنم نوشته مى‏شود».

علاوه بر آثار مذکور، در پاسخ به سؤال مزبور، اقامه نماز جماعت و جمعه یک اثر تبلیغى و جهانى دارد که گفتن آن از زبان غیر مسلمانان زیباتر به نظر مى‏رسد. به ذکر نظر دو متفکر غیر مسلمان اشاره مى‏کنیم:

هراس لیف مى‏گوید:«در مسجد "ووکنج" لندن ملاحظه کردم که عالى‏ترین نوع مساوات در میان مسلمانان وجود دارد، سخت دست‏خوش حیرت گردیدم؛ دیدم نژادهاى مختلف و شخصیت‏هاى عالى و دانى در کنار یکدیگر قرار گرفته‏اند و برادرانه مشغول عبادت هستند. نظیر این را تاکنون ندیده بودم».[26]

هوستون اسمیت در کتاب مذاهب انسان مى‏نویسد: «محل اجتماع مسلمانان را براى اداى صلوات خمسه، مسجد مى‏گویند. بیگانگانى که به ممالک اسلام سفر کرده‏اند، مشاهده نموده‏اند که اجتماع مردم مسلمان در مساجد یکى از مناظر بسیار شورانگیز مذاهب بشرى عالم است؛ چه، در صحن و شبستان ساده و بى‏پیرایه، که با نورى ضعیف منوّر است، صدها نفوس دوش به دوش یکدیگر رو به سوى قبله، گاهى به قیام و گاهى به رکوع و گاهى به سجود مشغولند».[27]

سؤال 46 ـ شرایط و ویژگى‏هاى یک امام جماعت موفق و شایسته را ذکر کنید؟

بدون شک، مسجد و نمازهاى جمعه  و جماعات از مهم‏ترین ابزارهاى تبلیغ و ترویج دین و ابزار سیاسى یک حکومت دینى به شمار مى‏آیند. از این‏رو، شخص یا اشخاصى که عهده‏دار امامت جماعت در نمازهاى جمعه و جماعات در مساجد مى‏گردند، باید از شرایط لازم برخوردار باشند. در فقه شیعه، براى امام جماعت شرایطى ذکر شده که عبارتند از: ایمان، طهارت مولد، عقل، بلوغ، مرد بودن. ولى مهم‏تر از تمام این شروط، لزوم برخوردارى امام جماعت از صفت «عدالت» است. «عدالت» حالتى روحى و نفسانى است که همراه با پرهیزگارى، انسان را از انجام گناهان کبیره، بلکه حتى از انجام گناهان صغیره نیز باز مى‏دارد؛ زیرا اصرار بر گناهان صغیره، خود از جمله گناهان کبیره به شمار مى‏آید. درمرتبه بعد،پرهیز امام جماعت از هرکارى است که حاکى از بى‏مبالاتى به دین باشد، همچنین از کارهایى که خلاف مروّت است و موجب مى‏شود شخصیت وى را در نگاه دیگران تحقیر کند.[28]

    امروزه با توجه به پیشرفت علوم در عرصه‏هاى گوناگون و بالا رفتن سطح آگاهى‏هاى عمومى، مى‏توان گفت: از دیگر ویژگى‏هاى یک امام جماعت، برخوردارى وى از مراتب علم و فضل و پارسایى است تا بتواند مخاطبان نمازگزار را از نظر فکرى و معنوى تغذیه کند. در توضیح این ویژگى، باید گفت: که وجود این صفت لازم است، ولى کافى نیست؛ زیرا حاضران در مسجد مجموعه‏اى متنوّع از جوانان و بزرگ‏سالان، کودکان، زنان و مردان هستند. این امر ایجاب مى‏کند که امام جماعت از مدیریت کافى در جهت هماهنگى کلیه نیروها، براى استفاده هرچه بیشتر از امکانات موجود برخوردار باشد. پیشوایان دینى ما بر مقبولیت امام جماعت و اینکه او مورد رضایت و پذیرش نمازگزاران باشد، تأکید فراوان نموده‏اند. این تأکیدها به حدى است که پیامبر گرامى مى‏فرماید: «ثمانیةٌ لایَقبلُ اللّه‏ُ لهم صلاةٌ... و امام قومٍ یُصلّى بِهم و هم له کارهونَ ...».[29] «هشت دسته‏اند که خداوند نمازى از آن‏ها را قبول نمى‏کند؛ یکى از این گروه‏هاى هشت‏گانه، امام جماعتى است که نمازگزاران امامت او را خوش نمى‏دارند».

این مسئله در دیگر روایات هم وارد شده است که به سبب اختصار، از ذکر آن‏ها خوددارى مى‏کنیم. صفات دیگرى از قبیل همنشینى با ضعفا و نیازمندان، تلاش براى رفع مشکلات آنان، ساده‏زیستى و پرهیز از تجمّل‏گرایى، برخورد خوب و مناسب، آگاهى از مبانى دینى مورد نیاز، آشنایى با علوم جدید و از جمله روان‏شناسى تربیتى، حرفه و شغل نداشتن امامت  جماعت، نظم در اقامه نماز، انتخاب مطالب خوب و بدون تکرار در سخنرانى‏ها، پرهیز از اطاله نماز و سخنرانى و مواردى از این قبیل در تحقیقات میدانى انجام شده از جمله موفقیت‏هاى یک امام جماعت خوب و شایسته ذکر شده‏اند.[30]

امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: «مَن نَصَبَ نَفَسهُ لِلنّاسِ اماما فلیبدأ بتعلیمِ نفسِهِ قبلَ تعلیمِ غیرِه ولیکُن تأدیبه بسیرته قَبلَ تأدیبه بِلِسانهِ، و مُعلّمُ نفسِهِ و مؤدِّبُها أحقُّ بالاِجلالِ مِن معلّمِ النّاسِ و مؤدِّبُهم».[31] «کسى که خود را رهبر مردم ساخته است، باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد، خود را بسازد؛ و پیش از آنکه به گفتار تربیت کند، با کردار تعلیم دهد؛ زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند به تعظیم سزاوارتر است از آنکه دیگرى را تعلیم دهد و ادب آموزد».

سؤال 47 ـ آیا مردم در قبال امام جماعت وظایفى دارند؟

در پاسخ به سؤال ویژگى‏هاى امام جماعت موفق، نکاتى ذکر شده،  اما باید توجه داشت که ویژگى‏هاى مزبور فقط در ارتباط با امام جماعت موفق و الگو قابل تصور هستند. طبیعى است که نباید انتظار داشته باشیم هر امام جماعتى از تمامى شرایط یاد شده برخوردار باشد. این انتظار نابجا چه بسا مانع حضور انسان در نمازهاى جماعت گردد و انسان را از این فیض عظیم محروم گرداند. تنها صفتى که تمامى ائمّه جماعات باید داراى آن باشند تا بتوان پشت سر آنان اقامه نماز کرد داشتن ملکه «عدالت» است، به تفسیرى که در پاسخ سؤال یاد شده به آن پرداختیم. از این‏رو، انسان باید انتظارات خود از ائمّه جماعات را با توجه به شرایط و توانایى‏هاى موجود و ممکن، محدود نماید.

امام سجّاد علیه‏السلام در «رساله حقوق»، در باره حق امام جماعت بر مأمومان و لزوم تشکر و قدردانى از وى مى‏فرماید: «أمّا حقُّ اِمامِکَ فی صلاتِک، فأن تَعلمَ أنّه تَقلَّد[32] السفارةَ[33] فیما بینَکَ و بینَ ربِّکَ ـ عزّوجلّ ـ و تکلّمَ عنکَ و لم تتکلّم عنه و دعا لَکَ و لم تدعُ له، و کفاکَ هولَ المقامِ بینَ یدىِ اللّه‏ ـ عزّوجلّ ـ فأنْ کانَ بِه نقصٌ کان علیه دونک و اِن کانَ تماما کنتَ شریکَهُ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ علیکَ فضلٌ، فوقى نفسَکَ بِنفسهِ و صلاتَکَ بِصلاتِه  فتشکُرَ له على قدرِ ذلکَ».[34] «اما حق پیش‏نمازت بر تو این است که بدانى او مأموریت سیر به سوى پروردگارت را در نیایش بین تو و خدایت بر دوش مى‏کشد، و در این مقام، از جانب تو سخن مى‏گوید و تو از سوى او حرف نمى‏زنى، و او براى تو دعا مى‏کند و تو براى او دعا نمى‏کنى، و او بیم و هراس ایستادن در برابر خدا را به عهده دارد و از جانب تو این کار را انجام مى‏دهد. پس اگر عیبى در این کار پدید آید، متوجه اوست نه تو، و اگر تمام و کامل انجام شود، در این کمال، تو شریک او هستى و او برترى و رجحانى بر تو ندارد، جان تو را با جان خود و نمازت را با نمازش حفظ مى‏کند. پس باید به اندازه این کار، سپاسگزار وى باشى».

از سخنان امام چهارم، استفاده مى‏شود که انسان باید همواره قدردان امام جماعت خویش باشد؛ زیرا او با قبول مسئولیت، بارى سنگین از سوى نمازگزاران بر دوش مى‏کشد، علاوه بر آنکه حضرت، ائمّه جماعات را به مسئولیت خطیرى که بر عهده دارند، توجه مى‏دهد.

سؤال 48 ـ اعتکاف چیست و معتکف کیست؟

«اعتکاف» در لغت به معناى ملازم شدن و توقف کردن است.[35] و در اصطلاح شرع مقدس؛ اقامت در مسجد به قصد عبادت و تقرب به خداوند متعال، که با شرایط و آداب ویژه‏اى برگزار مى‏شود.[36] و «معتکف» کسى است که در مسجد اعتکاف نموده است یعنى اقامت کرده و روزه‏ها را روزه مى‏گیرد و بدون عذر مسجد را ترک نمى‏گوید.

سؤال 49 ـ اعتکاف چه رابطه‏اى با مسجد دارد و در شرع مقدس از چه جایگاهى برخوردار است؟

همان‏گونه که، در پاسخ سؤال قبل روشن شد، از تعریف «اعتکاف» رابطه‏ى آن با مسجد نیز مشخص مى‏گردد؛ زیرا از نظر مکان، اعتکاف محدودیت‏هاى خاصى دارد. نظریه‏ى معروف این است که این عمل باید در یکى از مساجد چهارگانه (مسجدالحرام، مسجدالنبى، مسجد کوفه و مسجد بصره) انجام شود ولى گروهى از فقها انجام آن را در مساجد جامع هر شهر و منطقه به قصد «رجاء» جایز، دانسته‏اند.[37] اعتکاف در دین اسلام از اهمیت و فضیلت خاصى برخوردار است  تا آنجا که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با همه‏ى مشکلات و مسائل حکومتى و دینى به این اصل مهم مى‏پرداخت. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در دهه‏ى آخر ماه مبارک رمضان، در مسجد معتکف مى‏شد و براى آن حضرت خیمه‏اى که از مو بافته شده بود، در مسجد آماده مى‏کردند. و آن حضرت خود را آماده و بستر خود را جمع مى‏کرد.[38] در روایت دیگرى وارد شده که: «چون جنگ بدر در ماه رمضان انجام گرفت و وجود مقدس رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهموفق به انجام اعتکاف نشدند در ماه رمضان سال بعد علاوه بر اعتکاف برآن سال قضاى اعتکاف سال گذشته را به جاى آوردند».[39] از این‏رو پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در روایتى مى‏فرماید: «یک دهه اعتکاف در ماه رمضان معادل دو حج و دو عمره است».[40] یعنى از نظر ثواب و پاداش با آنها برابرى مى‏گوید.

سؤال 50 ـ اعتکاف چه شرایطى دارد؟

اولین شرط اعتکاف عقل است، پس براى شخص مجنون و دیوانه انجام آن ممکن نیست.

دوم؛ نیت، اعتکاف یک عمل عبادى است و باید با قصد قربت و تقرب الى‏اللّه‏ انجام گیرد.

سوم؛ روزه، معتکف باید درطول دوران اعتکاف روزه باشد.

چهارم؛ اعتکاف از نظر زمان نباید کمتر از سه روز باشد ولى بیشتراز سه روز مانعى ندارد.

پنجم؛ اعتکاف از نظر مکان محدود به یکى از مساجد چهارگانه ـ در پاسخ سئوال قبل گذشت ـ است ولى در مساجد جامع به قضد رجاء اشکال ندارد.

ششم؛ حضور مستمردر مسجد از دیگر شرایط اعتکاف است مگر براى انجام امور ضرورى نظیر؛ قضاء حاجت، انجام غسل، شهادت دادن در دادگاه، عیادت مریض و... .[41]

سؤال 51 ـ معتکف از چه امورى باید پرهیز و خوددارى نماید؟

فردى که معتکف مى‏شود باید در طول اعتکاف، از هرگونه امور جنسى، خرید و فروش و جدال و کشمکش در امور دینى و دنیوى، بوییدن گیاهان معطر و بوى خوش به قصد لذت بردن و مواردى از این قبیل خوددارى کند که تفصیل آن در کتب فقهى موجود است.[42]

سؤال 52 ـ از چه راهکارهایى براى گسترش اعتکاف مى‏توان بهره گرفت؟

براى گسترش یک سنت خوب در جوامع باید ابتدا اسباب و عوامل آن را فراهم کرد، ازاین رو در ارتباط با اعتکاف توجه به نکات ذیل ضرورى است:

1 ـ نباید گرایش‏هاى جامعه رو به افراط و تفریط رود. در واقع، باید طرح همزمانى ابعاد فردى و اجتماعى دین در جامعه مطرح و بدان توجه شود. این مسؤولیت خطیر به دوش رسانه‏ها و مطبوعات و مبلغان دینى است. زیرا هرگاه مردم تنها به جنبه اجتماعى یا فردى دین روى آورند، بهره مثبت و کامل از دین نمى‏گیرند.

2 ـ باید براى همگان تبین شود که اعتکالف کار سهل و ساده‏اى است. بى‏اطلاعى از احکام و شرایط اعتکاف موجب مى‏شود برخى آن را دشوار و سخت تصور کنند.

3 ـ باید شبهات را پاسخ داد تا اعتکاف مساوى با رهبانیت و نیز مغایر با مسؤولیت اجتماعى تلقى نشود.

4 ـ در نظام اسلامى همه افراد و دستگاه‏ها دست به دست هم بدهند تا افراد مختلف با اختصاص چند روز از سال، ویژه عبادت و نیایش به درگاه حق،نامه اعمال خود را بررسى و برکردار بد خود نادم شوند و از نظر روحى ترقى نمایند، بدیهى است که اصلاح نفوس و افراد جامعه در نتیجه به اصلاح خود جامعه خواهد انجامید.[43]

سؤال 53 ـ حضور در مسجد چه آثار و فوایدى را به دنبال دارد؟

در برخى روایات، از مسجد به عنوان «بازار آخرت» و «بهترین مکان بر روى زمین» یاد شده است. در روایتى از پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏خوانیم: «المساجدُ سوقٌ مِن أَسواقِ الآخِرةِ قِراها الْمَغْفِرَةُ و تُحْفَتُها الجَنَّةُ».[44] «مسجدها از بازارهاى آخرتند، از کسانى که به آن‏ها وارد مى‏شوند با مغفرت پذیرایى مى‏شود و هدیه آنان بهشت است».

نام‏گذارى مساجد به «بازار آخرت» شاید به آن دلیل است که مؤمنان در آنجا به کسب امور معنوى و تهیه اسبابى مى‏پردازند که در سراى آخرت به آن‏ها نیاز دارند.

در روایت دیگرى، امام باقر علیه‏السلام از پدرانش علیهم‏السلام از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل مى‏کند که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از جبرئیل علیه‏السلام سؤال مى‏کند: اىُّ البقاعِ اَحبُّ اِلى اللّه‏ِ ـ عزوجل؟ ـ». «کدام مکان نزد خداوند از همه محبوب‏تر است؟». جبرئیل علیه‏السلامدر پاسخ مى‏فرماید: «المساجدُ و أحبُّ أهلِها اِلى اللّه‏ِ اَوّلهُم دُخُولاً و آخِرُهُم خُروجا مِنها».[45] «مساجد محبوب‏ترین مکان‏ها و دوست‏داشتنى‏ترین اهل مسجد نیز کسى است که پیش از همه به مسجد داخل و پس از همه از مسجد خارج شود».

براى اقامت در این مکان مقدّس و بازار آخرت، آثار و فوایدى در روایات ذکر شده‏اند که در ذیل، به اختصار به آن‏ها اشاره مى‏کنیم:

1 ـ دوست خدا: همان‏گونه که از روایت مزبور استفاده مى‏شود،  دوست‏داشتنى‏ترین اهل مسجد کسانى هستند که اقامتشان در مسجد بیش از دیگران است. در روایت دیگرى، امام على علیه‏السلام از پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل مى‏کند که خداوند متعال در حدیث قدسى در شب معراج فرمود: «یا أحمدُ! لیس کلُّ من قال أنا اُحِبُّ اللّه‏ أَحَبَّنى حَتى یأخُذَ المسجِدَ بیتا».[46] «اى احمد! هر کس ادعا کرد، من خدا را دوست مى‏دارم، دوستدار من نیست، مگر اینکه مسجد را خانه خویش قرار دهد».

روشن است که مقصود این نیست که از مسجد به عنوان محل اسکان استفاده نمایند؛ زیرا توقّف بیهوده در مسجد نکوهیده است. از این‏رو، به‏نظر مى‏رسد خانه قرار دادن مسجد، کنایه از اقامت طولانى و کثرت رفت‏وآمد به مسجد باشد.

2 ـ میهمان و زائر خداوند: در برخى از روایات، از شخصى که منتظر اقامه نماز است با عناوین «مهمان الهى» و «زائر خداوند» تعبیر شده است. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «مَن أقامَ فِى مسجدٍ بعد صلاته انتظارا لِلصلاة فهو ضیفُ اللّه‏ِ و حقٌّ على اللّه‏ِ أن یُکرمَ ضَیفَه».[47]«کسى که پس از بجاى آوردن نماز، براى برپایى نماز بعدى در مسجد منتظر بماند، مهمان خداوند است و قطعا خداوند مهمان خود را احترام و تکریم مى‏نماید».

در روایت دیگرى از امام على علیه‏السلام از فرد منتظر به عنوان زائر خداوند متعال یاد شده است: «المُنْتَظِرُ وَقْتَ الصَّلاةِ بَعَدْ الصَّلاةِ مِن زُوّارِ اللّه‏ ـ عزّوجلّ ـ و حقٌّ  علىَ اللّه‏ِ أن یُکرمَ زائرَهُ و أن یُعطیَهُ ما سَألَ».[48] «کسى که پس از نماز، منتظر برپایى نماز دیگر بماند، زائر خداوند است و خداوند متعال زائر خویش را اکرام خواهد نمود و آنچه را که او درخواست کند، به وى عطا مى‏نماید».

3 ـ برخوردارى از پاداش‏هاى الهى: پاداش‏هاى الهى براى کسى که در مسجد اقامت داشته باشد (کنایه از رفت و آمد زیاد، زودتر از همه آمدن و دیرتر از همه رفتن) متعدند:

الف) بخشش گناهان: پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در وصیّت خود به ابوذر غفارى مى‏فرماید: «یا أباذر! اِنَّ اللّه‏َ یُعطیکَ مادُمتَ جالسا فِى المسجد بِکُلِّ نَفَسٍ تنفّستَ فیه درجةً فى الجَنَّةِ و یَمحی عنکَ عشرَ سیّئاتٍ».[49] «اى ابوذر! تا زمانى که در مسجد نشسته‏اى، خداوند متعال مقابل هر نفسى که مى‏کشى، درجه‏اى از بهشت به تو عطا مى‏کند و ده بدى و زشتى را از تو محو مى‏گرداند».

ب) پرچمدار بهشتیان:

«یا أباذر! طُوبى لاصحابِ الأَلْویةِ یَومَ القیامةِ یَحملونَها فیسبقونَ النّاسَ الى الجنّةِ، ألا و هُم السّابقونَ اِلىَ المساجدِ بِالاسحارِ و غیرِها».[50] «اى ابوذر! خوشا به حال پرچمداران روز قیامت که پرچم‏ها را بردوش گرفته و پیش از دیگران وارد بهشت مى‏شوند. آنان کسانى هستند که در سحرگاهان و دیگر اوقات، در رفتن به مساجد بر دیگران پیشى مى‏گیرند».

ج) خانه‏اى در بهشت: روایتى را امام صادق علیه‏السلام از پدرش و او از
رسول گرامى نقل مى‏کند که فرمود: «من کان القرآنُ حدیثهُ و المَسْجِدُ بَیْتُهُ بَنَى اللّه‏ُ لَهُ بیتا فِى الجَنَّةِ».[51] «کسى که سخن و گفتار او قرآن و مسجد خانه‏اش باشد، خداوند در بهشت خانه‏اى براى او بنا مى‏کند».

سؤال 54 ـ آمد و شد به مساجد چه فواید و آثارى براى انسان دارد؟

آثار و فوایدى که از رفت و آمد و حضور در مسجد نصیب مؤمنان مى‏شود، تنها ثواب بردن و شمول لطف و مورد رحمت الهى قرار گرفتن نیست، بلکه در همین جهان هم آثار و فواید اخلاقى، تربیتى، علمى، اجتماعى و سیاسى فراوانى در سایه ارتباط با مسجد براى انسان حاصل مى‏شوند. مولاى متقیان امام على علیه‏السلام در مقام احصاى برخى از آثار و فواید ارتباط با مسجد مى‏فرمایند: «مَن اختلفَ اِلىَ المسجدِ اَصابَ اِحدىَ الثمان: أخا مستفادا فى اللّه‏، أو علما مُستطَرفا، أو آیةً محکمةً، أو سمعَ کلمةً تَدلُّه على هدىً، أو رحمةً منتظرةً، او کلمةً تردُّه عَن ردىً، أو یترکَ ذنبا خشیةً أو حیاء».[52] «کسى که به مسجد رفت و آمد مى‏کند به یکى از موارد هشتگانه ذیل مى‏رسد: اول برادرى ایمانى که در مسیر خدا از او استفاده کند؛ دوم دانشى نو و فراگیر (طبیعى است که مقصود این نیست که با رفت و آمد به مسجد یک علم جامع الأطراف نصیب انسان مى‏شود، بلکه مراد این است که انسان دست کم مى‏فهمد در چه شرایطى زندگى مى‏کند، در اطراف او چه مى‏گذرد و مسائلى از این قبیل که البته در زندگى امروزه با این‏همه اشتغالاتى که براى خود فراهم کرده‏ایم، این مقدار علم و آگاهى بسیار مفید است) سوم فهم و درک آیه‏اى از آیات قرآن؛ چهارم شنیدن سخنى که او را به هدایت رهنمون باشد؛ پنجم رحمتى که انتظار آن را از جانب خداوند متعال مى‏کشد؛ ششم سخنى که او را از گمراهى و هلاکت بازدارد؛ هفتم ترک گناهى به سبب ایجاد روح خوف و خشیت از خدا در سایه رفت و آمد به مسجد حاصل مى‏گردد؛ هشتم ترک گناه به خاطر حیا از برادران ایمانى خود که در مسجد با آنان آشنا شده است».

روشن است که تحصیل این امور در هر مسجدى امکان‏پذیر نیست و این فواید و آثار آن‏گاه به‏دست خواهند آمد که تمامى مساجد با تلاش همه مؤمنان و نهادهاى دولتى و حکومتى در نظام جمهورى اسلامى، به جایگاه اصیل و واقعى خود بازگردند.

امام‏صادق علیه‏السلام درضمن روایتى که‏از پدرانش وآنان از رسول گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل مى‏کنند، مى‏فرماید: «یا فضلُ! اِنّه لا یَرجعُ صاحبُ المسجدِ بأقلِّ مِن احدى ثلاث: امّا دعاءٌ یَدعُو به یَدخُلُه اللّه‏ بِه الجنَّة، و اِمّا دعاءٌ یَدعُو بِه لِیصرفُ اللّه‏ُ بِه عنه بلاءَ الدنیا، و اِمّا أخٌ یَستفیدُه فِى اللّه‏ِ».[53] «از بهره‏ها و فوایدى که نصیب مسجدى‏ها مى‏گردد، یکى از سه مورد ذیل است: یا اینکه موفق به دعایى مى‏شود که خداوند با همان دعا او را به بهشت مى‏برد، یا اینکه دعایى مى‏کند که خداوند به سبب آن بلاى دنیا را از وى دور مى‏کند و یا اینکه دوست و برادرى پیدا مى‏کند که از او در مسیر خدا استفاده مى‏نماید».

امام علیه‏السلام در ادامه همین روایت، از قول نبى مکرّم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تأکید مى‏فرماید که حضرت فرمود: «مااستفادَ امرؤٌ مسلمٌ فائدةً بعدَ الاسلامِ مثلُ أخٍ یَستفیدهُ فِى اللّه‏». «هیچ بهره و فایده‏اى پس از اسلام آوردن براى مسلمان بهتر از یافتن برادرى که او را در مسیر خدا کمک کند، نیست».

روشن است که هیچ‏یک ازما در مسیر زندگى‏از چنین دوستانى بى‏نیاز نیستیم و چه مکانى بهتر از مسجد که در روایات و متون دینى از آن به عنوان کانونى براى یافتن چنین دوستانى به مؤمنان معرفى شده است.

سؤال 55 ـ آیا از نظر اسلام آثارى که براى رفت و آمد به مسجد و حضور در آن ذکر شده، اختصاص به مردان دارد؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت: اسلام، زنان را تا جایى که حضورشان به فساد آلوده نشود، از شرکت در اجتماع نهى نمى‏کند، بلکه در بعضى از موارد شرکت آنان را واجب مى‏کند، مانند شرکت در مراسم حج واجب که بر مرد و زن به یک اندازه واجب است و حتى شوهر حق جلوگیرى از همسر خود را ندارد. همچنان که دین مبین اسلام در تحصیل علم نیز تفاوتى میان زنان و مردان قایل نشده است.

پیامبر اعظم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در روایتى مى‏فرماید: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیْضَةٌ عَلى کُلِّ مُسْلِم وَ مُسْلِمَة».[54] «طلب علم بر هر مسلمانى، اعم از مرد و زن واجب است».

در جهاد دفاعى نیز برخلاف جهاد ابتدایى[55] شرکت زنان، پیران و  خردسالان واجب است و اگر افراد به قدر کفایت به دفاع برنخیزند، وجوب دفاع از هیچ کس ساقط نمى شود.[56] بنابراین در پاسخ به سئوال فوق باید گفت تمامى آثار و پاداش‏هایى که در روایات براى حضور و رفت و آمد افراد به مسجد وارد شده، هیچ‏گونه اختصاصى به مردان ندارد.

سؤال 56 ـ آیا در صدر اسلام زنان در مسجد حضور پیدا مى‏کردند؟

بررسى روایات موجود در کتب روایى شیعه و عامه؛ نیز دقت در شواهد تاریخى گویاى این حقیقت است که، حضور بانوان در مسجد براى انجام دادن نماز جماعت در عصر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از مسلمات است، زیرا اسلام، نه مردان و زنان را خانه‏نشین کرده است و نه همه‏ى قید و بندها را از پایشان گسسته است، به شهادت تاریخ، اولین نماز جماعت به امامت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در نخستین روزهاى دعوت علنى به اسلام در مسجدالحرام و با حضور على بن ابیطالب علیه‏السلام و حضرت خدیجه علیهاالسلام برگزار گردید.[57] در ذیل آیه‏ى 59 سوره‏ى احزاب که خداوند دستور مى‏دهد: «اى پیامبر به همسران و دخترانت و زنان با ایمان بگو: جلباب‏هاى خود را برخویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند، بهتر است، از معصوم علیه‏السلام نقل شده است که: سبب نزول آیه چنین بود که؛ چون زنان براى  شرکت در نماز جماعت مغرب و عشاء به مسجد مى‏رفتند، جوانان بر سر راه آنان مى‏نشستند و آنان را آزار مى‏دادند و متعرض ایشان مى‏شدند، از این‏رو، پس از نزول آیه، زنان انصار با لباس سیاه و بلند و با حجاب کامل در نماز جماعت حاضر مى‏شدند».[58]

بنابراین دین مبین اسلام در رابطه با حضور زنان در مجامع فرهنگى علمى، اقتصادى و سیاسى و پذیرش مسؤولیت‏هاى اجتماعى از طرف آنان، حتى زمانى که مورد چشم‏چرانى و مزاحمت قرار مى‏گیرند، با حکم خانه‏نشینى و ایجاد محدودیت برخورد نمى‏کند، بلکه با ارائه‏ى طرح‏هاى مصونیت، آخرین راه را برحضور هرچه بیشتر آنان مى‏گستراند. امام على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «کُنَّ النِساءُ یُصَلِینَ مَعَ النَّبِى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله».[59] «زنان همراه با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نماز جماعت به جا مى‏آوردند».

در برخى از روایات که در منابع روایى شیعه و عامه نقل شده آمده است که: «پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در حال نماز چون صداى گریه‏ى طفلى را شنیدند نماز را کوتاه خواندند».[60]

در روایتى نقل شده: زن قریشى به نام عاتکه بن زید پیوسته در نماز جماعت مسجد النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حاضر مى‏شد، عمر از او خواستگارى کرد، او با این شرط که او را از نماز جماعت منع نکند، پذیرفت با عمر ازدواج کند، عمر هم با نارضایتى پذیرفت، بعد از مرگ عمر وقتى زبیر از او خواستگارى کرد، باز این شرط را مطرح نمود، او هم پذیرفت و زن هم به نماز جماعت مى‏رفت.[61]

در روایت دیگرى نیز حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: «هنگامى که زنان شما، اجازه رفتن به مسجد مى‏خواهند آنان را از بهره و نصیب‏شان از مساجد محروم نکنید و مانع نشوید».[62]

حتى در برخى از روایات وارد شده که در شب هنگام نیز این اجازه را  بدهید: «أذا إستأذَنَ نِسائُکم بِاللیالى المَسْجِدَ، فَأْذَنُوا لَهُنَّ».[63] «زنان خود را شب هنگام از رفتن به مساجد منع نکنید و چون اذن خواستند اجازه بدهید».

سؤال 57 ـ در متون روایى براى حضور زنان در مساجد چه شرایطى قرار داده شده است؟

شرع مقدس اسلام براى حضور زنان مقدمات و شرایطى را تعیین نموده است که رعایت آنها لازم است، اهم این شرایط عبارتند از:

1 ـ استفاده نکردن از بوى خوش؛ بدون شک یکى از آداب مسجد آراستن و آراستگى مؤمنین به هنگام مسجد رفتن است: «یا بَنِى آدَمَ خُذُوا زِیْنَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ».[64] «اى فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد، زینت خود را برگیرید». از این‏رو فقها مى‏فرمایند: «مستحب است هنگام رفتن به مسجد از بوى خوش و لباس‏هاى نیکو استفاده گردد».[65]

اما این امر در بانوان نباید به‏گونه‏اى باشد که تحریک‏کننده و با شئون اسلامى مخالف باشد، به همین جهت در روایتى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «إذا شَهِدَتْ إِحدا کُن المَسْجِدَ فَلا تَمْسَ طیبا».[66] «هنگامى که یکى از شما زنان قصد مسجد رفتن نکند، نباید از بوى خوش استفاده کند».

در روایت دیگرى استفاده از بوى خوش، دلیل عدم قبولى نماز ذکر شده: «هرگاه یکى از شما (زنان) خود را خوشبو کند، سپس به سوى مسجد برود، نمازش قبول نمى‏شود تا آنکه آن بوى خوش را برطرف سازد».[67]

2 ـ عدم اختلاط زن و مرد در مسجد؛ در نقلى آمده است که روزى  رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در بیرون از مسجد بودند، دیدند که مردان و زنان باهم از مسجد بیرون مى‏آیند؛ حضرت رو به زنان کرده و فرمودند: «بهتر است صبر کنید ابتدا مردان بروند و سپس شما».[68]

در نقل دیگرى مى‏خوانیم که حضرت با اشاره به یکى از درهاى مسجد فرمودند: «خوب است این در را به بانوان اختصاص دهیم».[69]

بنابراین اگر چه حضور در مسجد آثار و ثواب‏هاى فراوان دارد، ولى نباید زمینه‏اى براى اختلاط زن و مرد فراهم شود.

3 ـ اجازه شوهر؛ همان‏گونه که در روایات آمده است، زنان باید به هنگام مسجد رفتن از شوهران خود اجازه بگیرند،[70] البته خروج زن از منزل براى هر کارى که باشد نباید منافاتى با حقوق شوهران آنان داشته باشد، در غیر این صورت نباید به مسجد یا خارج از خانه بروند.[71]

 

سؤال 58 ـ اهل مسجد چه منزلت و جایگاهى دارند؟

در روایات موجود در متون دینى شیعه و اهل‏سنّت، ویژگى‏ها و برترى‏هایى براى اهل مسجد و مقام و منزلتى که دارند وارد شده است که به اختصار به آن‏ها اشاره مى‏کنیم:

1 ـ در زیر سایه خداوند قرار دارند: براساس متون دینى، هفت گروه در قیامت مورد توجه و لطف خداوند متعال قرار مى‏گیرند؛ از جمله این  گروه‏هاست: «و رجلٌ قَلْبُهُ مُتَعِلّقٌ بِالْمَسجِدِ اِذا خَرجَ مِنه حتّى یَعُودَ اِلیهِ».[72] «شخصى که وقتى از مسجد خارج مى‏شود تا زمان بازگشت دوباره به مسجد، توجهش به مسجد باشد».

2 ـ اهل مسجد، بهشتیان هستند: نبى مکرّم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «اجابةُ المؤذّنِ رَحْمَةٌ و ثوابُهُ الجَنَّةُ و مَن لم یُجب خاصَمْتهُ یومَ القیامةِ و لایَمشى اِلىَ المسجدِ الاّ مؤمنٌ مِن أهلِ الجنة».[73]  «پذیرفتن دعوت مؤذّن رحمت الهى است و ثواب آن بهشت است و کسى که این دعوت را نپذیرد روز قیامت با وى ستیز خواهم کرد. پس خوشا به حال کسانى که این دعوت را بپذیرند و به مسجد بروند! و او را اجابت نمى‏کند و به سوى مسجد حرکت نمى‏کند، مگر مؤمن که در بهشت ساکن خواهد شد».

3 ـ اهل مسجد محبوب‏ترین بندگان نزد خداوند هستند:امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: نبىّ اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در پاسخ به سؤالى فرمودند: «و خیرُ البُقاعِ المساجدُ و أحبُّهم اِلَى اللّه‏ ـ عزّوجلّ ـ أولُّهم دخولاً آخِرهُم خروجا منه».[74]

بهترین مکان‏ها مساجد هستند و محبوب‏ترین افراد نزد خداوند کسانى هستند که اول وارد مسجد مى‏شوند و دیرتر از همه از مسجد خارج مى‏گردند».

4 ـ خداوند آسایش روحى و روانى اهل مسجد را ضمانت کرده است: پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «مَن کانت المساجدُ بیتُه ضَمِنَ اللّه‏ُ لَهُ بِالرَّوحِ والرّاحةِ و الجوازِ علىَ الصراطِ».[75] «هرکس خانه‏اش مسجد باشد خداوند آسایش و آرامش و عبور از پل صراط را براى او ضمانت مى‏کند».

5 ـ زمین براى اهل مسجد تسبیح مى‏کند: تسبیح گفتن زمین براى انسانى که به سوى مسجد مى‏رود از دیگر آثار و برکاتى است که در متون دینى نقل شده است. امام صادق علیه‏السلامفرمودند: مَن مَشى اِلىَ المسجدِ لَم یَضَعْ رِجلاً على رَطبٍ و لا یأبسٍ ُسبِّحُ له اِلىَ الأرضینَ السابعةِ».[76] «هر کس گامى به‏سوى مسجد برمى‏دارد، بر هیچ تر  خشکى پا نمى‏نهد، مگر اینکه از زمین اول تا هفتم براى اوتسبیح مى‏کنند».

6 ـ اهل مسجد مانع نزول عذاب الهى هستند: امام صادق علیه‏السلام از پدرانش و آن‏ها از رسول گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله روایت کرده‏اند که فرمود: هرگاه خداوند متعال مشاهده مى‏نماید اهل سرزمینى راه اسراف و فساد و معصیت را در پیش گرفته‏اند و فقط سه نفر از مؤمنان در میان آنان هستند، خطاب مى‏فرماید: «یا أهلَ معصیتى! لولا مَن فیکم مِن المؤمنینَ المتحابینَ بجلالی العامرینَ بِصلاتهمِ أرضى و مساجدى و المُسْتَغْفرینَ بِالأسحارِ خَوْفا مِنّى لانزلتُ بِکم عذابى ثُمّ لااُبالی».[77] «اى اهل گناه! اگر در میان شما کسانى از مؤمنان نبودند که به‏خاطر عظمت من به یکدیگر محبت مى‏ورزند و با برپا داشتن نماز، زمین و مساجد مرا آباد نگه مى‏دارند و به سبب ترس از من، در سحرگاهان به استغفار مى‏پردازند، عذاب خویش را بر شما فرو مى‏فرستادم و به شما توجهى نمى‏کردم».

7 ـ مردگان برمسجدى‏ها غبطه‏مى‏خورند: در حدیثى از رسول گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است که فرمودند: «ما مِن یومٍ الاّ و مَلَکٌ یُنادى فِى المقابرِ مَن تَغْبِطُونَ فَیَقُولُونَ أهْلُ المساجدِ یُصَلُّونَ ولا نَقْدِرُ و یَصُومُونَ وَ لا نَقْدِرُ».[78] «در هر روز، ملکى از ملائکه در قبرستان ندا مى‏دهد: نسبت به چه کسانى غبطه مى‏خورید؟ آنان در پاسخ مى‏گویند: ما نسبت به اهل مساجد غبطه مى‏خوریم؛ ایشان نماز مى‏گزارند و روزه مى‏گیرند، در حالى که ما توان انجام آن را نداریم».

سؤال 59 ـ مسجدى‏ها باید داراى چه صفات و ویژگى‏هایى باشند؟

در قرآن کریم و روایات رسیده از اهل‏بیت علیهم‏السلام ویژگى‏ها و صفاتى براى مسجدى‏ها ذکر شده‏اند که افرادى که به مسجد آمد و شد دارند باید تلاش کنند تا چنانچه واجد این صفات نیستند، آن‏ها را تحصیل نمایند:

ویژگى اول: قرآن کریم به دنبال آیه 108 سوره توبه، که در آن مسجدى را که بر پایه تقوا بنا شده، ستایش نموده است، مى‏فرماید: «فیه رجالٌ یُحِبُّونَ أن یَتَطَّهروا و اللّه‏ُ یُحبُّ الْمُطّهّرین». «در آن ـ مسجدى که بر پایه تقوا بنیان نهاده شده ـ مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد».

از آیه شریفه استفاده مى‏شود که علاوه بر ایمان به خدا و اعتقاد به معاد، لازم است متعهد و معروف به راستى و درستى در رفتار و کردار باشند. از این‏رو، چنانچه کسانى تمامى نمازهاى واجب و مستحب را در مسجد اقامه نمایند، ولى رفتار بیرون از مسجد آن‏ها براساس شئونات اسلامى و دینى نباشد، از اهل مسجد ـ به معناى واقعى کلمه ـ نخواهند بود و امتیازات آنان را نخواهد داشت.

ویژگى دوم: آنان براساس روایات، اسوه و الگوى جامعه هستند. در حدیثى، امام صادق علیه‏السلام انسان‏هاى مسجدى را از برترین‏ها و برگزیدگان جامعه معرفى فرمودند: یا فَضْلُ! لایأتى المَسجِدَ مِن کُلِّ قَبِیلَةٍ اِلاّ وافدُها و مِن کُلِّ أهلِ بیتٍ اِلاّ نجیبُها».[79] «اى فضل! از هر جمعى تنها آنان که از همه برترند(در فضایل) و به منزله الگو براى براى قوم و گروه خویش هستند به مسجد مى‏آیند، و از اهل هر خانه‏اى تنها برگزیدگان آن‏ها به مسجد مى‏آیند».

سخنان مزبور علاوه بر الگو معرفى کردن اینان براى جامعه، به افراد مسجدى نیز بازگو مى‏کند که باید مراقب رفتار و حرکات خویش باشند تا مبادا شأن و عظمت مسجد و یا دین را با کردار و گفتار ناشایست خود زیر سؤال ببرند. از این‏رو، باید این افراد سعى کنند تا همواره الگو براى دیگر اقوام و خویشان و دوستان و آشنایان خود باشند.

ویژگى سوم: در روایات، از جمله ویژگى‏هاى اهل مسجد، جوان‏مرد بودن آنان ذکر شده است. امام هشتم علیه‏السلام از پدرانش و آنان از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل فرمودند: ستّةٌ مِن المروّةِ، ثلاثةٌ مِنها فِى الحضرِ و ثلاثةٌ مِنها فِى السفرِ. فأمّا الّتى فِى الحضرِ: فتلاوةُ کتابِ اللّه‏ِ تعالى و عمارةِ مساجدِ اللّه‏ و اتخاذُ الاخوانِ فِى اللّه‏ ـ عزّوجلّ . و امّا الّتى فِى السفر: فبذلُ الزادِ و حُسن الخلقِ و المزاحُ فی غیر المعاصى».[80] «شش چیز از نشانه‏هاى جوان‏مردى است که سه چیز آن مربوط به حضور و اقامت در وطن است و سه چیز آن مربوط حالت مسافرت. سه تایى که مربوط به حالت اقامت در وطن هستند، عبارتند از: تلاوت قرآن مجید و آباد کردن مساجد الهى و یافتن دوستانى که در مسیر خدا باشند و سه تاى مربوط به سفر عبارتند از: بخشش توشه راه به دیگر همسفران، داشتن اخلاق نیکو و مزاح به گونه‏اى که موجب گناه و معصیت نباشد».

همان‏گونه که ملاحظه مى‏شود، در روایت مزبور، «عمارت مسجد» را از نشانه‏هاى جوان‏مردان ذکر کرده است و در پاسخ دیگر سؤالات، توضیح داده‏ایم که براساس روایات، بهترین نوع عمارت و آبادانى مساجد «حضور در مساجد» است. علاوه برآن، مى‏توان با حضور در این مکان مقدّس، دوستانى یافت که انسان را در مسیر خدا یارى مى‏کنند.

ویژگى چهارم: در روایات اشاره شده است که تردیدى در مؤمن بودن اینان نداشته باشید. پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «اذا رأیتم الرّجلَ یَعتادُ المساجدَ فأشهدُوا له بِالأیمانِ لأنَّ اللّه‏َ یَقولُ: «اِنّما یَعمرُ مساجدَ اللّه‏ِ مَن آمَن بِاللّه‏»».[81] «هنگامى که دیدید مردى بر رفت و آمد به مسجد مداومت مى‏کند وى را مؤمن بدانید؛ زیرا خداوند مى‏فرماید: تنها آنان که ایمان به او دارند، مساجد خدا را آباد مى‏کنند».

سؤال 60 ـ نقش اخلاص در اعمال عبادى انسان، بخصوص مسجد، تا چه حدّى است؟

مساجد جایگاه عبادت و یاد خداوند بر روى زمین هستند. قرآن کریم  مى‏فرماید: «و أنّ المساجد للّه‏ِ فلا تَدعُوا مَعَ اللّه‏ِ أحدا».[82] «مساجد از آن خدایند. پس در کنار خداوند، دیگرى را نخوانید».

در ارتباط با کلمه «مساجد» در آیه شریفه، چهار احتمال از سوى مفسّران نقل شده که عبارتند از:

1 ـ مقصود اعضاى هفتگانه‏اى است که انسان باید هنگام سجده آن‏ها را بر زمین بگذارد. این اعضا را خداوند آفریده است. پس دیگرى را غیر از او پرستش نکنید. روایتى نیز بر تأیید این معنا ذکر شده است.[83]

2 ـ مقصود از «مساجد» همه زمین است؛ به دلیل اینکه همه زمین مسجد و پرستشگاه است.

3 ـ مقصود نماز است؛ زیرا «مسجد» به معناى «سجده» است و مراد از «سجده» تمامى نماز است. پس در نماز، غیر او را نخوانید.

4 ـ مراد از «مساجد» مکان عبادت مسلمانان است که همان مساجد مى‏باشند.
و این معنا به ذهن هر خواننده‏اى نزدیک‏تر است و با معناى آیه مناسب‏تر؛ زیرا مساجد خانه‏هاى خداوند هستند و در این خانه‏ها کسى جز خداوند را
پرستش نکنید. شاهد درستى این احتمال، روایتى است که در آن کلمه «مساجد» به مکان عبادت مسلمانان تفسیر شده است. امام صادق علیه‏السلام در حدیثى خطاب به یونس بن یعقوب مى‏فرماید: «تدرى یا یونس! لم عَظَّمُ اللّه‏ُ حَقَّ المَساجِدِ و أَنْزَل هذه الآیةِ «و أنَّ المساجدَ للّه‏ِ فلا تَدعُوا معَ اللّه‏ِ احدا؟» کانت الیهودُ و النَّصارى اِذا دَخلُوا کنائِسَهم أشرکوا بِاللّه‏ِ تعالى فأمَرَ اللّه‏ُ سبحانه نبیّهُ أن یُوحِّدَ اللّه‏َ فیها و یَعبدَه».[84] «اى یونس، آیا مى‏دانى چرا خداوند حق مساجد را این‏گونه بزرگ داشته و فرموده است: مساجد از آن خدایند؛ پس در آن‏ها کسى را جز خدا عبادت نکنید؟ راز این سخن آن است که یهود و نصارا چون به عبادتگاه خویش وارد مى‏شدند، در عبادت و پرستش شرک مى‏ورزیدند. خداوند با این گفتار، به پیامبرخود فرمان داد تا در مساجد فقط خداى را بخواند و تنها او را پرستش کند». همان‏گونه که مشاهده مى‏شود، امام صادق علیه‏السلام «مساجد» در آیه شریفه را به مکان و جایگاه عبادت تفسیر کردند.

در آیه دیگرى از قرآن کریم مى‏خوانیم: «و أقیمواوجوهَکم عِندَکُلِّ مسجدٍ وادعوه مخلصینَ‏له‏الدینَ».[85] و توجه خویش را در هر مسجد به سوى او کنید و او را بخوانید، در حالى که دین خود را براى او خالص گردانده‏اید».

در مورد کلمه «مسجد» در آیه شریفه، مباحثى همچون احتمالات گذشته مطرح شده‏اند. ولى در هر صورت، یکى از احتمالات همان مکان و جایگاه عبادت است و لازمه حضور و عبادت در این مکان، اخلاص و خواندن خداى یگانه است و لاغیر. نقش اخلاص در عبادات تا آن حد است که گاهى انسان‏هاى عابد را فاسق و فاسق را عابد مى‏کند. در روایتى از امام صادق علیه‏السلاممى‏خوانیم: «دخلَ رجلانِ المسجدَ: أحدهما عابدٌ والآخَرُ فاسقٌ فخرجا من المسجد والفاسقُ صدیقٌ والعابدُ فاسقٌ و ذلک انَّه یَدخلُ العابد المسجدَ مُدّلاً بعبادتِهِ یَدُلُّ بها فتکونُ فکرتُه فی ذلکَ و تَکونُ فکرةُ الفاسقِ فى النّدمِ على فِسقِه و یَستغفُر اللّه‏َ ـ عزّوجلّ ـ مِمّا صنع من الذّنوبِ».[86] «دو مرد به مسجد داخل شدند: یکى عابد و دیگرى فاسق. هنگام خروج از مسجد، شخص فاسق صدیق گشته بود و شخص عابد فاسق؛ زیرا عابد با خودنمایى و براى نشان دادن عبادت خویش به دیگران به مسجد آمده بود و همواره در همین فکر به سر مى‏برد، ولى فاسق در حال ندامت بر گناه خویش و طلب آمرزش از خداوند به خاطر گناهانش بود».

سؤال 61 ـ با کسانى که به مسجد نمى‏آیند، چگونه باید برخورد کنیم؟

به‏طور کلى، در روابط اجتماعى، انسان باید سعى کند هر روز بر میزان تعهد خود و خانواده‏اش به دین و مسائل مرتبط به آن بیفزاید، باید تلاش کند تا دیگران را هم به این مسیر بکشاند. حال اگر به شخصى برخورد کرد که نتوانست تأثیر مثبت بر او بگذارد، شرع مقدّس اسلام دستوراتى در جهت تنبیه و آگاه کردن این افراد براى انسان مقرّر کرده است. از این‏رو، دستور مى‏دهد: «مستحب است انسان با کسى که در مسجد حاضر نمى‏شود غذا نخورد، در کارها با او مشورت نکند، همسایه او نشود، از او زن نگیرد و به او زن ندهد».[87]

سؤال 62 ـ آیا نشستن در مسجد عبادت است؟

در روایات و متون دینى نشستن در مسجد بر نشستن در بهشت ترجیح داده شده است: امیرالمؤمنین على علیه‏السلام مى‏فرماید: «نشستن در مسجد براى من، برتر از نشستن در بهشت است زیرا نشستن در مسجد مورد رضایت خداوند است ولى نشستن در بهشت رضایت بنده را به دنبال دارد».[88]

ولى مستحب است هنگام نشستن در مسجد: اولاً؛ با وضو و رو به قبله باشد و ثانیا مشغول ذکر و یا مسائل علمى بشود و از امور بیهوده خوددارى ورزد. در متون روایى بر نشستن در مسجد به انتظار نماز، نشستن در بین دو نماز و نشستن در مسجد هنگام بین‏الطلوعین، سفارش ویژه شده‏است و براى این عمل آثارو پاداش‏هایى از جمله: «ثواب حج عمره، درجه‏ى عالى، گنجى از گنج‏هاى بهشت، مصداق رهبانیت مورد تأیید در اسلام باعث وسعت رزق، بخشش گناهان و... ذکر شده‏است».[89]


[1]معجم مقائیس اللغة:  ج 1 ، ص 77 / لسان العرب:  ج 1 ، ص 105 .

[2] .  ر.ک: العروة الوثقى:  ج 1 ، ص 601  ـ 602 .

[3]الکافى:  ج 3 ، ص 307 ، ح 31 .

[4]ثواب الاعمال:  ص 290 .

[5]تهذیب الاحکام:  ج 2 ، ص 284 ، ح 33 .

[6] .  ر.ک:  «باب الأذان و الأقامة و ثواب الأذان» در کتب مختلف حدیث.

[7] .  اعراف:  29  .

[8]ترجمه المیزان:  ج 8 ، صص 92 ـ 91 .

[9]امالى صدوق:  صص 359 ـ 358 .

[10]امالى طوسى:  ص 534 / وسائل الشیعة: ج 5 ، ص 188 .

[11]اصول کافى:  ج 1 ، ص 38 .

[12]توضیح المسائل: مسئله 1356 .

[13]علل الشرایع:  ج 1 ، ص 262 .

[14]من لایحذره الفقیه:  ج 3 ، ص 38 .

[15]وسائل الشیعة: ج 8 ، ص 289 ، باب یکم، باب تأکد استحبابها فى الفرائض و...

[16]دعائم الاسلام:  ج 1 ، ص 153 .

[17]اعلام الدین:  ص 423 .

[18]الخصال:  ج 2 ، ص 355 / بحارالأنوار: ج 85 ، ص 6 ، باب یکم، حدیث هشتم.

[19]تهذیب الأحکام:  ج 3 ، ص 266 .

[20] .  ارشاد القلوب: ج 1 ، ص 183 .

[21]اصول کافى:  ج 3 ، ص 371 ، باب «فضل الصلاة فى‏الجماعة»، حدیث سوم.

[22]من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 377 ، باب «الجماعة و فضلها»، حدیث 1098 .

[23] .  همان: ج 1 ، ص 383 ، ح 1128 .

[24]جامع الأخبار: ص 67 .

[25]ارشاد القلوب: ج 1 ، ص 184 .

[26]راه تکامل: ج 3 ، ص 102 / مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت: ص 170 .

[27]اسلام از نظر دانشمندان غرب: ص 52 / مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت: ص 171 .

[28]تحریرالوسیله: ج 1 ، ص 274 ـ 275 .

[29]من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 59 ، ح 131 .

[30] .  ر. ک: کیهان: ش 14318 ، 5/8/1370 .

[31]نهج البلاغه: کلمات قصار، ش 73 .

[32] .  القلادة: چیزى که در گردن قرار مى‏گیرد؛ در مورد انسان و غیر آن به کار مى‏رود. تقلّد یعنى: قلاده به گردن انداخت. منظور مسئولیت ارتباط بین خدا و نمازگزاران است. ر. ک: لسان‏العرب.

[33] .  السفارة؛ سفرتُ بین القوم یعنى: کشف کردم آنچه در قلب این است و آنچه را در قلب آن است تا بینشان اصلاح کنم؛ و سفیر رسول مصلح میان قوم است. ر. ک: لسان العرب.

[34]من لایحضره الفقیه: باب «الحقوق»، ج 2 ، ص 623 .

[35]لسان العرب: ماده عکف.

[36]تحریرالوسیلة:  ج 1 ، ص 304 .

[37] .  همان.

[38]اصول کافى:  ج 4 ، ص 175 ، ح 1 .

[39] .  همان: ح 2 .

[40]من لایحضره الفقیة:  ج 2 ، ص 188 ، ح 2101 .

[41]تحریرالوسیلة:  ج 1 ، صص 308 ـ 304 .

[42] .  همان: صص 310 ـ 309 / العروه‏الوثقى: ج 2 ، صص 262 ـ 246 .

[43] .  براى آگاهى بیشتر ر.ک: اعتکاف سنت محمدى.

[44] .  شیخ طوسى، الامالى: ص 139 .

[45]اصول کافى: ج 3 ، ص 489 ، باب «النوادر»، ح 14 .

[46]مستدرک الوسائل:  ج 3 ، ص 361 ـ 362 ، ح 3783 .

[47]المحاسن:  ج 1 ، ص 48 ، باب 50 ، ح 66 .

[48]الخصال:  ج 2 ، ص 634 .

[49]وسائل الشیعه: ج 4 ، ص 117 ، ح 4669 .

[50] .  شیخ طوسى، الامالى: ص 529 .

[51]تهذیب الاحکام: ج 3 ، ص 255 ، باب 25 ، ح 27  .

[52]تهذیب الأحکام: ج 3 ، ص 249 ـ 248 ، باب «فضل المساجد و الصلاة»، ح 1 .

[53]  . شیخ طوسى، الامالى: ص 47 ـ 46 .

[54]بحارالأنوار: ج 67 ، ص 68 ، ح 14 .

[55] .  جهاد ابتدایى؛ آن است که مسلمانان آغازگر جنگ باشند، ولى جهاد دفاعى تهاجم از سوى دشمن است و بر مسلمین دفاع واجب است.

[56]تحریرالوسیلة:  ج 1 ، ص 417 و 485 .

[57]فروغ ابدیت:  ج 1 ، ص 243 .

[58] .  ر.ک: تفسیر قمى: ج 2 ، ص 196 / تفسیر نورالثقلین: ج 4 ، ص 307 .

[59]من لایحضره الفقیة: ج 1 ، ص 396 ، ح 1176 / صحیح مسلم: ج 4 ، ص 161 .

[60]وسائل الشیعة: ج 5 ، ص 470 ، ح 7 / مجمع الزوائد: ج 2 ، ص 47 .

[61]اسدالغابة:  ج 5 ، ص 185 / مسند احمد: ج 1 ، ص 40 .

[62]صحیح مسلم: ج 2 ، صص 33 ـ 32 / صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 .

[63]صحیح مسلم: ج 2 ، ص 33 .

[64] .  اعراف:  31  .

[65]عروه‏الوثقى: ج 1 ، ص 60 .

[66]صحیح مسلم: ج 2 ، ص 33 .

[67]سنن ابن‏ماجة: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .

[68]سنن ابى‏داود: ج 2 ، ص 533 ، ح 5272 .

[69] .  همان: ج 1 ، ص 137 ، ح 517 .

[70] .  سنن ابن‏ماجة: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .

[71]توضیح المسائل امام خمینى قدس‏سره: مسئله 2412 .

[72]الخصال: ج 2 ، ص 363 .

[73]جامع الأخبار: ص 68 .

[74]من لایحضره الفقیه: ج 3 ، ص 199 باب «السوق» ح 3751 .

[75]مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 363 ، ح 3786 .

[76]  . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 233 ، ح 701 .

[77] .  شیخ صدوق، الأمالى: ص 199 .

[78]مستدرک الوسائل: ص 362 ـ 363 ، ح 3786 .

[79] .  شیخ صدوق، الامالى: ص 46 ـ 47 .

[80]عیون الأخبار الرضا علیه‏السلام: ج 2 ، ص 27 .

[81]مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 262 ، ح 3786 .

[82] .  جن: 18 .

[83] .  ر. ک: تفسیر القمّى: ج 2 ، ص 390 / تفسیر عیّاشى: ج 1 ، ص 319 .

[84]کنز الفوائد: ج 1 ، ص 149 ـ 150 .

[85] .  اعراف:  29 .

[86]اصول کافى: ج 2 ، ص 314 ، ح 6 باب «العجب».

[87]توضیح المسائل: مسئله 897 .

[88]وسائل الشیعة:  ج 5 ، ص 199 ، ح 6325 .

[89] .  ر.ک: فرهنگ مسجد:  صص 294 ـ 296 .