نمایش صفحات

جامعه و مسجد

سؤال 110 ـ مساجد چگونه مى‏توانند همگام با مقتضیات جامعه، حرکت فکرى و فرهنگى خود را استمرار بخشند و مردم را به خود جذب کنند؟

در پاسخ به این سؤال، دو مطلب مطرح مى‏شود: اول آنکه هر مسجدى باید برنامه‏هاى متناسب با سطح فکرى و نیازهاى مخاطبان خود داشته باشد. دوم آنکه مسئولان مسجد، اعم از امام جماعت و هیأت امنا باید از ابزارهاى تبلیغى مناسب در هر زمان براى اشاعه فرهنگ اسلامى استفاده نمایند. مساجد ما امروزه باید به کلیه امکانات هنرى، تبلیغى و فرهنگى مجهّز باشند و فضاى ورزشى و کتابخانه مجهزّ داشته باشند. مساجد نباید فقط به ایّام محرّم و صفر و رمضان اکتفا کنند، بلکه باید در طول سال، برنامه‏هایى براى مردم داشته باشند. براى مثال، برگزارى مراسم دعاى کمیل و ندبه و زیارت عاشورا، جلسات تفسیر قرآن از برنامه‏هایى بودند که در اوایل انقلاب در مساجد گسترش پیدا کردند، ولى امروزه متأسفانه در بسیارى از مساجد، خبرى از این برنامه‏ها نیست. مساجد مى‏توانند با احیاى این برنامه‏ها و استمرار آن‏ها و دیگر برنامه‏هاى جذّاب از قبیل برگزارى اردوها و مسابقات علمى و فرهنگى و ورزشى، در جهت تعمیق بخشیدن به فرهنگ اسلامى در میان مسلمانان همّت گمارند. این مهم زمانى تحقق مى‏پذیرد که اداره‏کنندگان مساجد از بینش اجتماعى قوى برخوردار باشند تا بتوانند براساس نیازهاى زمان و مکان. برنامه‏هاى متناسب فرهنگى را پیاده کنند. در منابع اسلامى و روایات ما نیز بر بصیرت و آگاهى تأکید شده است. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: «العالِمُ بزمانِه لایهَجُم علیهِ اللوابسَ».[1] آن کس که زمان خود را درک کند، اوضاع زمان خود را بشناسد و جریاناتى را که در سطح و بطن زمان استمرار دارند درک نماید، امور مشتبه و گیج‏کننده به او هجوم نمى‏آورند.روشن است که آشنایى با اوضاع و جریانات زمان و شناخت عوامل دست‏اندرکار اجتماع به انسان امکان پیش‏بینى و مقابله صحیح و منطقى با حوادث و مشکلات فرهنگى و اجتماعى روزگار را مى‏دهد. استاد شهید مرتضى مطهرى قدس‏سره مى‏فرماید:

«مفهوم مخالف جمله گران‏قیمت فوق این است که الجاهلُ بزمانِه یَهجمُ علیه اللوابس؛ آنکه نمى‏داند در جهانى که زندگى مى‏کند چه مى‏گذرد، چه عواملى دست‏اندرکار ساختن جامعه به میل خود هستند، چه تخم‏هایى در زمان حاضر پاشیده مى‏شود که در آینده سر برخواهند آورد، روزگار آبستن چه حوادثى است، هرگز نمى‏تواند به مقابله با نیروهاى مهاجم برخیزد و یا از فرصت‏هاى طلایى زودگذر اغتنام جوید. واضح است که توجه و بى‏توجهى قشرى که مسئولیت هدایت و رهبرى و رعایت و پاس‏دارى جامعه خود را دارند، از نظر آگاهى به اوضاع، اهمیت فوق‏العاده بیشترى دارد».[2] بنابراین، استفاده از ابزارها و امکانات هر زمان براى روزآمد کردن مساجد امرى لازم و ضرورى است. داشتن بصیرت و آگاهى نسبت به زمان در شریعت اسلامى، بر همگان لازم است، ولى در رابطه با مساجد مى‏توان گفت: وجود این ویژگى‏ها در امام جماعت مساجد، در جهت رشد و ارتقاى سطح آگاهى‏هاى سیاسى و اجتماعى مردم لازم‏تر است. از این‏رو، لازم است دست‏اندرکاران امور مساجد در انتخاب ائّمه جماعات دقت بیشترى به‏عمل آورند.

 سؤال 111 ـ براى جذب جوانان به‏مسجد ازچه عواملى مى‏توان بهره گرفت؟

پاسخ جامع به این سؤال نیازمند تفصیل بیش از حد این مقال است. اما به‏اختصار، به چند عامل اصلى که در جذب جوانان لازم به نظر مى‏رسد، اشاره مى‏کنیم:

1 ـ امام جماعت: علاوه بر شرایط و ویژگى‏هاى عمومى براى امام  جماعت،  که در پاسخ به دیگر سؤالات ذکر شده‏اند، به دلیل آنکه امام جماعت داراى نقش محورى است، نکاتى را در جذب جوانان باید مورد توجه قرار دهد:

الف) برخورد مناسب: درک موقعیت سنّى جوانان و شناخت نیازها و روحیات آنان توجه خاص مى‏طلبد. شناخت جوان و خصوصیات اخلاقى، فکرى و فرهنگى آنان و برخورد مناسب با جوانان شرط اولى است که امام جماعت و هیأت امناى مسجد باید براى جذب جوانان مورد توجه قرار دهند. اگر بتوانیم نیازها و سطح توقّعات آن‏ها را شناسایى کنیم و برنامه‏ها و فعالیت‏هاى مسجد را با این شناخت هماهنگ کنیم، قطعا حرکتى مثبت انجام داده‏ایم.

ب) دوستى با جوانان: افزون بر شناخت جوان و برخورد مناسب ائمّه جماعات باید با کنار گذاشتن برخى تشریفات و محدودیت‏هاى کاذب و غیر ضرورى، با جوانان رابطه دوستى برقرار کنند، به آنان شخصیت بدهند و در ارتباط با اداره بخش‏هاى مسجد از آنان نظرخواهى کنند وآنان را دعوت به همکارى نمایند. امام جماعت و هیأت امناى مسجد باید با تقسیم مسئولیت‏ها و کارهاى مربوط به مسجد، از تخصص‏هاى گوناگون افراد، بخصوص جوانانى که در مسجد کارایى دارند، استفاده کنند تا مشارکت آنان در امور و کارهاى خیر، عاملى براى رفت و آمد به مسجد باشد. علاوه براین، امام جماعت باید در مراکزى که جوانان محل حضور دارند مانند دبیرستان‏ها، مراسم‏هاى جشن و شادى و مجالس ترحیم حضور پیدا کند تا جوانان بیشترى را شناسایى نماید و با ایجاد رابطه دوستى، آنان را از راه‏هاى گوناگون به مسجد بکشاند.

ج) مطالعه و تحقیق: امام جماعت همواره باید ساعاتى از شبانه‏روز را صرف مطالعه و تحقیق کند و از شرایط فکرى و فرهنگى و سیاسى، زمان و عصر خود غافل نباشد. این ویژگى باعث مى‏شود تا همواره توانایى علمى در جهت پاسخ‏گویى به سؤالات و شبهاتى را که در جامعه مطرح مى‏شوند، داشته باشد. در هر زمان و مکانى سؤالات و شبهات خاصى ذهن و فکر جوانان را به خود مشغول مى‏کنند. طبیعى است که توانایى علمى امام جماعت براى پاسخ‏گویى به سؤالات مراجعان سبب جلب اعتماد مردم و جوانان به آن‏ها مى‏شود و آنان را به مساجد مى‏کشاند؛ زیرا مسجد را ملجأ و پناهگاهى براى برقرارى ارتباط با خالق و مکانى براى رفع شبهات و یافتن پاسخ براى سؤالات خود مى‏شناسند و تا زمانى که مساجد ما از این ویژگى برخوردار نباشند، نمى‏توان شاهد حضور نشاط‏انگیز جوانان در مساجد بود.

د) تشویق: تشویق مؤثر و هدفمند تابع قوانین خاصى است که به کارگیرى آن‏ها منجر به رفتارسازى در انسان‏ها مى‏شود و انسان‏ها در هر شرایطى بدان نیازمند هستند، بخصوص در دوران نوجوانى و جوانى، تشویق با خواسته‏هاى جوان تطابق دارد. جوان ستایش‏خواه و به دنبال جلب توجه و شیفته تحسین و تمجید است. ائمّه جماعات مى‏توانند با تشویق جوانانى که در مسجد حضور پیدا مى‏کنند، به نحوى که با شخصیت و روحیات آنان سازگار باشد، پاسخى به نیازهاى درونى جوان در عرصه ذهن و عاطفه آنان بدهند. این‏گونه تشویق‏ها دوام حضور جوانان در مسجد و آغاز حضور دیگران را به انسان نوید مى‏دهند.

هـ) آراستگى: امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: «اِنّ اللّه‏َ جمیلٌ یُحبُّ الجمال».[3] «خداوند متعال زیباست و زیبایى را دوست دارد». زیبا بودن و دوست داشتن زیبایى‏ها به صورت فطرى در همه انسان‏ها هست، اما آراستگى و زیبایى در ایّام جوانى مورد توجه خاص همه جوانان است. از این‏رو، ائمّه جماعات با اقتدا به سیره ائمّه اطهار علیهم‏السلام باید از آراستگى لازم برخوردار باشند و توجه جوانان را جلب نمایند. مسئله آراستگى به قدرى اهمیت دارد که وقتى از رسول گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پرسیدند: اگر در میان گروهى دو نفر از نظر قرائت و فقاهت و سوابق انقلابى و سن با یکدیگر مساوى بودند. کدام‏یک براى پیش‏نمازى مقدّم است؟ حضرت فرمودند: «فأصبحهم وجها»؛[4] آنکه زیباتر است، امام جماعت قرار گیرد.

2 ـ مسجد: مسجد با داشتن شرایط و ویژگى‏هاى خاص خود، مى‏تواند از جمله عوامل جذب جوانان به مسجد باشد. گستردگى فعالیت‏ها و امکانات مساجد از نقاط قوّت آن‏هاست. امروزه با توجه به ابزارها و شیوه‏هاى نوین فرهنگى، مساجد بدون امکانات و فعالیت‏هاى گوناگون، توان رقابت با سایر مراکز را نخواهند داشت. از این‏رو، شایسته است مساجد تا حد ممکن مجهّز به امکانات فرهنگى باشند؛ از قبیل: کانون فرهنگى، خانه خبر، رایانه، کتابخانه، نوارخانه، بانک لوح‏هاى فشرده و امکانات ورزشى از قبیل: توپ و تور، میز تنیس، فوتبال دستى. البته لازم نیست تمامى این امکانات در مسجد یا در کنار آن فراهم شود، چه اشکالى دارد که از طرف مسجد، مکان‏هایى براى این امور در نظر گرفته شوند و مسجد نقش مدیریتى آن‏ها را ایفا نماید؟ مدیریت صحیح و برنامه‏ریزى از سوى مسجد براى این‏گونه امکانات با داشتن تخفیفات زیاد، هم براى جوانان و جامعه مفید است و هم عاملى در جهت جذب آنان مى‏باشد. برگزارى کلاس‏ها و مسابقات قرآنى، خطاطى، نقاشى، نویسندگى، طرّاحى، اردوهاى زیارتى و سیاحتى، برگزارى کلاس‏هاى آموزشى و رفع اشکال از دیگرراه‏کارهایى‏هستند که درجهت جذب جوانان مى‏توان از آن‏ها بهره گرفت.

3 ـ تبلیغات: در دنیاى امروز، تبلیغات نقش و جایگاه مخصوص ه خود را دارد. از این‏رو، انعکاس فعالیت‏هاى مسجد در بین مردم و اطلاع رسانى و آگاهى پیدا کردن نسل جوان از فعالیت‏هاى متنوّع مساجد گامى دیگر در جهت جذب جوانان به مسجد است.

4 ـ خادم: مسئله خادم از جمله مشکلات عمده مساجد است. متأسفانه بیشتر خدّام افراد کهنسال و بازنشسته هستند و به همین علت، روحیه و حوصله لازم براى برخورد با تمام طبقات اجتماع را ندارند. به نظر مى‏رسد اگر خادمان مسجد از افراد جوان‏تر انتخاب شوند و مشکلات اقتصادى آنان تأمین گردد، در رونق گرفتن مساجد نقش مهمى خواهند داشت. به راستى، چرا پس از گذشت سالها از انقلاب اسلامى، بودجه‏ مناسبی براى احیا مساجد و سر و سامان دادن به آنها اختصاص نمى‏یابد؟!

سؤال 112 ـ علل عدم حضور بعضى جوانان در مسجد چیست؟

نسل جوان هر کشور، سرمایه آن مى‏باشد؛ سرمایه‏اى که با به فعلیت درآوردن آن، مى‏توان موجبات رشد جامعه را فراهم ساخت. در کشور ما، به علت رشد بالاى جمعیت، بخش بزرگى از جمعیت در سنین جوانى قرار دارند و این امر ضرورت برنامه‏هایى براى تربیت این نسل را افزایش مى‏دهد؛ نسلى که هدف گسترده و اصلى تهاجم فرهنگى غرب مى‏باشد. در تهاجم فرهنگى، پایگاه‏هاى دینى مثل مساجد نیز آماج حمله قرار دارند. دشمنان اسلام و دین از راه‏هاى گوناگون همچون ترویج ابتذال و فساد، از طریق در اختیار گذاشتن رایگان انواع لوح‏هاى فشرده رایانه‏اى مبتذل و برنامه‏هاى ماهواره‏اى و ترویج الگوهاى غربى، سعى در سست کردن پایه‏هاى اعتقادى و فرهنگ اسلام در جامعه و بخصوص در بین جوانان دارند. امروزه با توجه به گستردگى ارتباطات و فناورى پیشرفته، به طور قطع، نمى‏توان از ورود فرهنگ‏هاى بیگانه جلوگیرى کرد. از این‏رو، باید به جوانان در برابر این هجوم افسار گسیخته مصونیت ببخشیم. به‏نظر مى‏رسد بهترین و کم‏هزینه‏ترین روش در جهت نیل به این مقصود، استفاده مطلوب و برنامه‏ریزى شده از امکانات مساجد و افزایش توان مسجد، در رقابت با تهاجم فرهنگى دشمنان است. مساجد مى‏توانند با جذب جوانان و تعمیق بخشیدن به فرهنگ غنى اسلامى، در این نبرد بزرگ سربلند و پیروز باشند. چرایی امتناع جوانان از حضور در مساجد عوامل متعددى دارد که به چند عامل اصلى آن اشاره مى‏کنیم:

1 ـ خانواده: محیط خانه نخستین مکانى است که پایه سعادت یا شقاوت افراد در آن پى‏ریزى مى‏شود. از این‏رو، بخشى از علل روى‏گردانى از مسجد ـ و شاید بتوان گفت: بخش عمده روى گردانى ـ به این نهاد باز مى‏گردد. والدینى که خود پایبند تکالیف و احکام دین نیستند و در عمل، نسبت به‏این مسائل کم‏اعتنا و بى‏مبالات هستند و در معاشرت‏هاى خانوادگى با دوستان و خویشان خود، ضوابط شرعى را رعایت نمى‏کنند و به تربیت دینى و مذهبى فرزندان خود توجهى ندارند، چگونه مى‏توانند فرزندانى پایبند و متعهد به احکام دین و صالح داشته باشند؟ این‏گونه فرزندان با الگو قرار دادن والدین، روش آن‏ها را مشى کرده نوعا شخصیتى بى‏تفاوت نسبت به دین و مسجد پیدا مى‏کنند. البته از سوى دیگر هم والدینى که در طول زندگى خود، مقیّد به دین و پایبند به احکام و ضوابط دینى هستند، ولى جوانان خود را بدون در نظر گرفتن روحیات و استطاعت‏هاى جسمى و روحى مجبور به تکالیف واجب و مستحب دینى مى‏کنند و توجیه منطق‏پذیرى براى این گونه اجبارها ندارند، موجب بیزارى و تنفّر جوانان از دین و مسجد مى‏شوند.

2 ـ فرد و بحران هویّت: بحران هویّت از سال‏هاى نوجوانى آغاز مى‏شود و تا بخشى از جوانى ادامه دارد. جوان و نوجوان در این مرحله، با کمک والدین و اطرافیان، باید هویّت خود را بسازد و با توجه به گستردگى مفهوم «هویّت»، هر فرد هویّت‏هاى گوناگونى دارد که «هویّت دینى» یکى از آن‏هاست. «هویت دینى» در واقع، همان رابطه بین آدمى و دین است و نتیجه آن احساس تعهد و مسئولیت در قبال ارزش‏ها و معتقدات دینى است. بى‏تردید، فقدان جهان‏بینى مطلوب و نداشتن یک بینش صحیح نسبت به آفرینش و نیز هرگونه اختلال و آشفتگى در هویّت دینى، ضعف دین‏دارى در بین جوانان و عدم حضور در مساجد و پایگاه‏هاى دینى را به همراه خواهد داشت؛ زیرا اگر باورهاى انسان منفى باشند اعمال و کردار مبتنى بر آن نیز سعادت‏آفرین نخواهند بود. شکست‏ها، سرخوردگى‏ها، کمبودها، اثرپذیرى از تبلیغات دشمنان، برداشت غلط از دین، نداشتن بنیان و مایه علمى لازم و شناخت ناقص و غیراصولى از دین و فلسفه آن بحران هویّتى فردى به دنبال دارد. امام علىعلیه‏السلام مى‏فرماید: «الناسُ أعداءُ ما جَهِلوا».[5] «مردم دشمن چیزهایى هستند که نمى‏دانند». طبق این روایت، جهل و نادانى بحران هویّتى را به همراه دارد.

3 ـ جامعه: متأسفانه در بیشتر محیط‏هاى عمومى جامعه مسلمانان، بخصوص در ایران اسلامى و در بین شیعیان، بى‏مبالاتى و بى‏اعتنایى و بعضا تمسخر نسبت به دین و احکام دینى بیش از توجه و تشویق به دین و احکام آن مشاهده مى‏شود. اگرچه مسجد همچنان از قداست خاصى نسبت به سایر مراکز ـ حتى در بین افرادى که تعهدى نسبت به دین ندارند ـ برخوردار است، اما مواردى از قبیل مسائل یاد شده و معاشرت با دوستان ناباب، سوء عملکرد برخى دستگاه‏هاى اجرایى و یا کارمندان آن‏ها در حکومت دینى، تناقض در گفتار و رفتار برخى مسئولان، برخورد نکردن با متخلّفان اقتصادى و برخى افراد خاص، نقش اساسى در روى‏گردانى جوانان و دیگر اقشار جامعه از مسجد دارد.

4 ـ مسجد: مسجد نقش مهمى در دفع جوانان دارد. مواردى از قبیل یکنواخت بودن برنامه‏هاى مسجد، به روز نبودن آن‏ها، تکرارى بودن موضوعاتى که در مسجد مطرح مى‏شوند، نپرداختن به موضوعات جوانان، محل درآمد بودن مسجد براى برخى از روحانیان و طولانى بودن نماز جماعت و سخنرانى، از جمله موانع جذب جوانان به شمار مى‏آیند.

سؤال 113 ـ ترک مسجد چه عواقبى به دنبال دارد؟

اگرچه در روایات و منابع اسلامى بر حضور مؤمنان در مسجد بسیار تأکید شده و براى این حضور آثار و فواید فراوانى نقل شده است، اما هیچ‏یک از علما از این روایات استفاده نکرده‏اند که اگر کسى مطلقا به مسجد نیاید پس مسلمان نیست. آرى، چنانچه ترک مسجد و حضور نیافتن در آن و یا خروج از آن در هنگام عبادات ـ مثل وقت اذان ـ بدون عذر و علتى و یا همراه با اغراضى دیگر باشد، مسائلى به دنبال دارد که روایات و متون دینى به آن‏ها اشاره کرده‏اند:

1 ـ نفاق: در روایتى از رسول گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وارد شده است که فرمودند: «مَن سَمِعَ النداء فِى المسجدِ فَخَرَجَ مِن غیرِ علّةٍ فهو منافقٌ اِلاّ أن یُریدَ الرجوعَ الیه».[6] «کسى که صداى اذان مسجد را بشنود و بدون علت از مسجد خارج شود، منافق است، جز اینکه قصد برگشت به مسجد داشته باشد».

2 ـ کامل نبودن نماز تارک مسجد: از دیگر عواقبى که در روایات و متون دینى براى تارک مسجد ذکر شده‏اند، امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «مَن صَلّى فى بیتهِ جماعةً رغبةً عنِ المسجدِ فلاصلاةَ له و لِمنَ صَلّى یَتّبِعُه اِلاّ مِن علّةٍ تَمنعُ مِن المسجدِ».[7] «کسى که به خاطر اعراض و دورى از مسجد در خانه‏اش نماز جماعت برگزار کند، نماز او و همراهانش تمام و کامل نیست». شاید به ذهن برسد که برگزارى نماز جماعت در خانه موجب کامل نبودن نماز مى‏شود، نه ترک مسجد، ولى باید توجه داشت که در روایت قید «رغبةً عنِ المسجدِ» آمده است و این همان برداشتى است که ما از روایت کرده‏ایم؛ یعنى برگزارى نماز اگرچه به جماعت، ولى به خاطر اعراض و دورى از مسجد بوده و به همین دلیل، نماز این افراد کامل و تمام نیست.

3 ـ شکایت مسجد: عنوان دیگرى که درروایات بر ترک مسجد آمده، شکایت مسجد از مسلمانان است. در روایتى از رسول گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏خوانیم: «و یقولُ المسجدُ: یا ربِّ عَطَّلونی و ضَیَّعونی».[8] «مسجد مى‏گوید: پروردگارا، این‏ها مرا تعطیل کردند و ضایع نمودند».

نظیر این روایت در شکایتى که مسجد از همسایگانش دارد، با لحن  شدیدترى وارد شده است. در روایتى از امام صادق علیه‏السلام آمده است که به‏دنبال شکایت مسجد از همسایگانش بر عدم حضور در مسجد، خداوند مى‏فرماید: «و عزّتی و جلالی، لا قَبلتُ لهم صلاةً واحدةً ولا أظهرتُ لهم فى النّاس عدالةً و لانالَتْهُم رَحْمَتِى وَلا جاوَرُونی فی جَنَّتِی».[9] «به عزّت و جلالم! یک نماز آنان را قبول نمى‏کنم و عدالت را براى آن‏ها در میان مردم ظاهر نمى‏سازم و رحمتم را به آن‏ها نمى‏رسانم و در بهشت همسایه‏ام قرار نمى‏دهم».

سؤال 114 ـ خدام و متولیان مساجد چگونه مى‏توانند با نوجوانان خاطى برخورد مناسبى داشته باشند؟

بدون شک دوران نوجوانى از حساس‏ترین دوران زندگى انسان به شمار مى‏آید. این دوران به تعبیر روان‏شناسان مرحله‏ى «انتقال» از کودکى به جوانى و بزرگ سالى است. در این دوران نوجوان از یک سو مى‏خواهد کارهاى دوران کودکى را کنار بگذارد و از دیگر سو توانایى و تجربه‏ى لازم را براى حل مسائل و مشکلات خود ندارد. وجود این دو حالت باعث بروز مشکلاتى در روحیات نوجوان شده و آرامش روحى و روانى آنان را سلب مى‏نماید؛ به همین دلیل سرکشى و ناسازگارى و برآشفتگى و پرخاش در این دوران بیشتر از سایر اوقات مشاهده مى‏شود. این گونه رفتارها ممکن است در هر زمان و مکانى بروز وظهور نماید. مساجد نیز از این قاعده مستثنا نیستند حال اگر مشاهده شد که برخى از نوجوانان براى ابراز وجود در مساجد اقدام به کارهایى از قبیل؛ سر و صدا و ایجاد مزاحمت براى مؤمنین، رعایت نکردن حرمت و احترام مسجد و... نمودند؛ متولیان و خدام مساجد چگونه مى‏توانند با اینان برخورد مناسب و صحیحى داشته باشند تا هم نظم مسجد حفظ گردد و هم از بروز هرگونه تنش و برخوردى جلوگیرى شود؟ در ذیل به برخى از نکاتى که مى‏تواند راهگشا باشد اشاره مى‏کنیم:

امام على علیه‏السلام (در نامه‏اى خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى علیه‏السلام) مى‏نویسد: «و انّما قَلْبُ الْحَدَثِ کألارض الخالیه ما  اُلْقِىَ  فیها من شیى‏ء قَبِلَتْهُ».[10] «قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده آماده‏ى پذیرش هر بذرى است که در آن پاشیده مى‏شود». از این سخن نکاتى استفاده مى‏شود:

نکته‏ى اول: امام على علیه‏السلام این سخنان را مستقیما و با داد و فریاد کردن براى امام حسن علیه‏السلام بیان نکردند؛ بلکه به صورت  نامه و نوشته در اختیار امام حسن علیه‏السلام قرار دادند، از این برخورد امام علیه‏السلام استفاده مى‏شود که در هدایت نوجوان در درجه‏ى اول و تا آنجا که امکان دارد باید از روش‏هاى غیرمستقیم استفاده کرد. روشن است، مقصود این نیست که متولیان امور مساجد به تک‏تک نوجوانان نامه بنویسند؛ اما مى‏توانند با نصب تابلوها و نوشته‏هایى با مضامین تربیتى نوجوانان را هدایت کنند. تجربه‏ى عملى نشان داده است که در همه موارد نصب این نوشته‏ها و تذکرات، مفید و سودمند است. از این‏رو در مسجد نیز مى‏توان از این روش استفاده کرد و مؤمنین با نشان دادن تابلوها به افراد خاطى بدون ایجاد کوچکترین تنشى افراد را هدایت و فضاى مناسب براى عبادت مؤمنین ایجاد کنند.

نکته‏ى دوم: امام على علیه‏السلام با نوشتن نامه به فرزند عملاً نشان مى‏دهند که به ایشان توجه خاص و ویژه دارند؛ از این نکته استفاده مى‏شود که متولیان مساجد نیز نه تنها باید از حضور نوجوانان در مساجد به سادگى عبود نکنند؛ بلکه باید با برخورد خاص و ویژه به همراه تشویق آنان و مشارکت عملى در امور و برنامه‏هاى مسجد نوجوانان را به مساجد مجذوب کنند.

نکته‏ى سوم: امام علیه‏السلام با نوشتن نامه به پیروان‏شان مى‏فهمانند که در برخورد با نوجوانان باید از راه‏هاى محبت‏آمیز و دوستانه وارد شد؛ نه امر و نهى‏ها و داد و فریاد کردن‏ها. هرگونه افراط در برخورد با نوجوانان ممکن است به گستاخى و لجاجت و ستیزه‏جویى منتهى شود. امام على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «الإفراطُ فِى المَلامَةِ یشب نیران اللجاج».[11] «افراط و زیاده‏روى در سرزنش کردن شعله‏هاى لجاجت را دامن مى‏زند».

از این‏رو متولیان مساجد تا آنجا که امکان دارد با برخورد صحیح و مسالمت‏آمیز و مناسب با شأن و شخصیت خود و نوجوان خاطى را داشته  باشند.

نکته‏ى چهارم: نکته دیگر آن که متولیان مساجد توجه دارند که خطا و اشتباه نوجوان در اغلب موارد تعمدى و از روى غرض‏ورزى و... نیست بلکه این شرایط خاص سنى است که باعث بروز این‏گونه رفتار شده است. لذا خدام و متولیان باید سعى کنند تا با استفاده از این قلب‏هاى آمادى پذیرش به فرمایش امام على علیه‏السلام با پاشیدن بذر هدایت آنان را آباد کرده و از این دسته از نوجوانان؛ در آینده افرادى عاشق مسجد و مشارکت در امور خیر بسازند.

نکته‏ى پنجم: به ذهن مى‏رسد که متولیان امور مساجد، ائمه محترم جماعات، در این باره رعایت کنند؛ آگاهى دادن در خصوص مسجد به نوجوانان است. متأسفانه اکثر نوجوانان ما به دلایل مختلف مسجد را صرفا به عنوان مکانى براى عبادت مى‏شناسند. و اطلاع کافى از تقدس و عظمت آن، تفاوتى که با سایر مکان‏ها دارد و احکام مربوط به آن ندارند. لذا گاهى از اوقات شاهد رفتارهاى مناسبى نیستیم. از این‏رو اگر آگاهى‏هاى لازم در ارتباط با مساجد از طرق مختلف از قبیل برگزارى کلاس‏ها، مسابقات و... به نوجوان داده شود به نظر مى‏رسد، کمتر و یا اصلاً شاهد این قبیل رفتارها نخواهیم بود. بنابراین به‏نظر مى‏رسد متولیان مساجد مى‏توانند، با برخوردهاى محبت‏آمیز، توجهات خاص و تذکرات غیرمستقیم مشارکت دادن نوجوانان در امور مسجد بتوانند نقش و جایگاه خاص خود را در این باره به نحو أحسن ایفا کنند. ان شاءاللّه‏.  

سؤال 115 ـ آیا مسجد مى‏تواند اعمال و رفتار فاسد انسان را اصلاح کند؟

نه مسجد و نه هیچ عامل دیگرى نمى‏تواند اعمال و رفتار انسان را اصلاح کند؛ این عوامل وسیله‏اند براى اینکه انسان به اشتباهات خود پى ببرد و خود درصدد اصلاح اعمال و رفتار خویش برآید. متأسفانه گاهى اوقات انجام برخى عبادات از جمله «مسجد رفتن» براى افراد به شکل «عادت» درآمده است. تا زمانى که تمامى اعمال انسان به این شکل باشند و بدون تفکر و تأمّل در پیرامون عمل، این اعمال هیچ تأثیرى در اصلاح انسان نخواهند داشت. انسان باید نه تنها براى هر عمل عبادى اخلاص و انگیزه الهى داشته باشد، بلکه باید انجام این اعمال و عبادات، بخصوص در مسجد و حضور در مکان‏هاى مقدّس، عاملى براى تصحیح اعمال و پرهیز از گناه و زشتى‏ها باشد؛ زیرا حضور در مسجد با روح و جسم آلوده به گناه و بدون تصمیم بر توبه و بازگشت از عصیان، نه‏تنها انسان را محبوب درگاه حق تعالى نخواهد کرد، بلکه موجبات خشم الهى را فراهم خواهد ساخت. از روایات استفاده مى‏شود که اصرار ورزیدن بر گناه و سرکشى و طغیان همراه با حضور در مسجد و درگاه الهى نوعى نفاق، بلکه استهزا و تمسخر نسبت به فرامین الهى است. در این صورت، حضور در مسجد خشم و نفرین الهى را به دنبال دارد. در روایتى آمده است: پیامبر گرامى مى‏فرمایند: «خداوند متعال به من وحى نمود: اى برادر پیامبران و اى برادر بیم‏دهندگان! به قوم خویش ابلاغ کن در حالى که مظلمه‏اى از یکى از بندگانم بر گردن آنان است، به هیچ خانه‏اى از خانه‏هاى من داخل نشوند. من چنین شخصى را در حالى که به نماز در مقابل من مشغول است لعن مى‏کنم، مگر اینکه آن مظلمه را به صاحبش برگرداند».[12] در این روایت، تنها گناه «ظلم بر بندگان» ذکر شده، ولى طبیعى است که همه گناهان از این خصوصیت برخوردارند، بخصوص گناهانى که «حق‏الناس» محسوب مى‏شوند. از این رو، باید گفت: تا زمانى که خود انسان عزم و اراده بر اصلاح رفتار و اعمال خویش نداشته باشد، این عوامل به تنهایى کارآیى نخواهند داشت.  

سؤال 116 ـ پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پیش از هجرت به مدینه چه استفاده‏اى از مسجدالحرام مى‏کردند؟

بنابر شواهد تاریخى موجود، پیامبر گرامى از نخستین روزهاى دعوت آشکار، از مسجدالحرام استفاده‏هاى مهمی مى‏کردند. این موارد عبارتند از:

الف) استفاده عبادى: فقط به ذکر یک نمونه اکتفا مى‏کنیم: ابن‏اثیر در اسدالغابه و ابن‏حجر در الاصابة در ترجمه «عفیف کندى» نقل مى‏کنند که گفت: در روزگار جاهلیت وارد مکّه شدم. میزبانم عبّاس بن عبدالمطلب بود و ما دو نفر در اطراف کعبه بودیم. ناگهان دیدم مردى آمد و در برابر کعبه ایستاد و  سپس پسرى را دیدم که آمد و در طرف راست او ایستاد. چیزى نگذشت زنى را دیدم که آمد و پشت سر آن‏ها قرار گرفت و من مشاهده کردم که این دو نفر به پیروى از آن مرد، رکوع و سجود مى‏کنند. این منظره بى‏سابقه حس کنجکاوى مرا تحریک کرد که جریان را از عبّاس بپرسم. او گفت: آن مرد محمّد بن عبداللّه‏ است و آن پسر برادرزاده اوست و زنى که پشت آن‏هاست، همسر محمّد است. سپس گفت: برادرزاده‏ام مى‏گوید: روزى فرا خواهد رسید که خزانه‏هاى قیصر و کسرا را در اختیار خواهد داشت. ولى به خدا سوگند، روى زمین کسى پیرو این آیین نیست جز همین سه نفر. سپس راوى مى‏گوید: آرزو مى‏کنم که‏اى کاش من چهارمین نفر آنان بودم.[13] 

ب) استفاده تبلیغى: بر پایه برخى از شواهد تاریخى، پیامبر گرامى به صورت محدود از مسجدالحرام استفاده تبلیغى و آموزشى مى‏کردند؛ زیرا کعبه و مسجدالحرام پیش از دین اسلام نیز جایگاه گردهمایى مردم بود و مشرکان براى پرستش بت‏ها و طواف خانه کعبه در آنجا گردهم مى‏آمدند. اسلام آوردن شمارى از یاران و صحابه ثمره این کارهاى تبلیغى بوده است. از جمله این مسلمانان، مى‏توان به طفیل بن عمر، شاعر تواناى عرب، اشاره کرد. سران قریش از ترس اسلام آوردن او با جوسازى، او را از حضور در نزد پیامبر و سخن با ایشان برحذر داشتند، به حدى که طفیل از بیم شنیدن سخنان پیامبر پنبه در گوش فرو کرد. اما صبح هنگام، وقتى وارد مسجدالحرام شد، سخن دلربا و کلاى زیباى الهى را از لبان پیغمبر شنید. احساس عجیبى پیدا کرد. با خود گفت: تو مرد سخن‏ساز و خردمندى هستى، چه مانع دارد سخن این مرد را بشنوى؛ اگر نیک باشد بپذیرى و اگر زشت بود آن را رد کنى. از این‏رو، براى ملاقات پنهانى با حضرت صبر کرد. به دنبال حضرت به راه افتاد. وقتى حضرت وارد خانه شد، اجازه ورود خواست و درخواست نمود که حضرت آیین اسلام را برایش تشریح نماید. طفیل مى‏گوید: به خدا سوگند، کلامى زیباتر از آن نشنیده و آیینى معتدل‏تر از آن ندیده بودم. سپس به حضرت قول داد در میان قبیله‏اش، مبلّغ اسلام باشد. ابن‏هشام مى‏نویسد: وى تا روز حادثه «خیبر» در میان قبیله خود بود و به نشر آیین اسلام اشتغال داشت و در همان حادثه، با هفتاد، هشتاد خانواده مسلمان به پیامبر پیوست و در عصر خلفا، در جنگ «یمامه» شربت شهادت نوشید.[14] 

ج) استفاده آموزشى و علمى: در برخى تواریخ نقل شده است که پیامبر در این دوران، یاران خویش را در مسجدالحرام گرد مى‏آوردند؛ و براى آنان قرآن مى‏خواندند و واجبات و محرّمات الهى را به آنان آموزش مى‏دادند:  «و رسولُ اللّه‏ِ فى نفرٍ مِن أصحابه یَقرأ علیهم کتابَ اللّه‏ِ و یُؤدّى اِلیهم عَنِ اللّه‏ِ أمرَه و نهیه».[15] 

این‏گونه جلسات در مسجد الحرام گاه به مناظره و گفت‏وگوهاى طولانى و علمى با سران قریش مى‏انجامیدند و پیامبر با استناد به آیات قرآن کریم، به سؤالات و شبهات آنان پاسخ مى‏گفتند.[16] از آنجا که این‏گونه مناظرات و گفتگوها ارتباطى با بحث ما ندارد و بناى ما بر اختصار است، لذا از ذکر آنها خوددارى مى‏کنیم و کسانى که طالب آن هستند مى‏توانند به منابع معرفى شده مراجعه کنند و اصل بحث و مناظره را ببینند.  

سؤال 117 ـ نقش عبادى، فرهنگى و آموزشى مسجد پس از هجرت به مدینه در صدر اسلام به چه نحو بوده است؟

با هجرت نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به مدینه و تأسیس «مسجدالنبى»، فصل نوینى از نقش مسجد در فعالیت‏هاى عبادى، فرهنگى و آموزشى مسجد آغاز مى‏گردد. از این‏رو، مى‏بینیم که وجود مقدّس پیامبر پس از هجرت، علاوه بر حضور در مسجد و اقامه عبادت در این مکان مقدّس، دیگر مسلمانان را هم ترغیب و تشویق مى‏کردند تا به مسجد رفت و آمد کنند و از برگزارى نمازهاى پنجگانه واجب در مساجد بدون عذر تخلّف نورزند. این تأکید ایشان تا به آن حد است که خوددارى از حضور در مساجد از روى بى‏اعتنایى، در روایات، روى‏گردانى از سنّت پیامبر به شمار آمده است و باعث مى‏شود نمازهاى انسان مقبول درگاه الهى قرار نگیرند. در روایتى امام باقر علیه‏السلام از امام على علیه‏السلام نقل مى‏کند که حضرت فرمود: «مَن سَمعَ النداء فلم یُجبُه مِن غیرِ علّةٍ فلا صلاةَ لَهُ».[17] «کسى که صداى اذان را بشنود و بدون دلیل پاسخ نگوید، نمازش نماز نیست».

شاید به دلیل همین اهمیت فوق العاده است که خداوند متعال در قرآن کریم از هر کسى که به این نقش بنیادین مسجد یعنى «عبادت و پرستش» آسیب رساند، به عنوان «ظالم» یاد کرده است: «و مَن أظلمُ مِمّن مَنَعَ مساجدَ اللّه‏ِ أن یُذکر فیها اسمُه و سَعى فی خَرابِها».[18] «کیست ستم‏کارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى کند و سعى و کوشش در ویرانى آن‏ها نماید؟». از دیگر جنبه‏هاى عبادى مساجد درصدر اسلام، برگزارى نماز جمعه است. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در نخستین روزهاى ورود به مدینه، اقدام به برپایى این فریضه عبادى ـ سیاسى کردند. روایات زیادى از حضور انبوه مردم در نماز و خطبه‏هاى رسول گرامى در منابع دینى شیعه و سنّى نقل شده‏اند. از دیگر کارکردهاى عبادى پس از هجرت، برپایى سنّت «اعتکاف» است که از سوى پیامبر در مسجد صورت مى‏گرفت. در رابطه با نقش فرهنگى ـ آموزشى مسجد پس از هجرت به مدینه، باید گفت: نقش مسجد در فعالیت‏هاى فرهنگى، آموزشى و تبلیغى پس از ورود به مدینه، هرگز با قبل از آن قابل مقایسه نیست. با بناى مسجدالنبى در واقع، نه تنها معبد و پرستشگاهى براى مسلمانان ساخته شد، بلکه دانشگاهى فعّال و سرشار از شور براى کارهاى تبلیغى و فرهنگى فراهم آمد. از این‏رو، مى‏بینیم که در روایات، به نقش آموزشى مساجد و ارزش این کار اشاره شده است. شهید ثانى قدس‏سره در منیة المرید نقل مى‏کند: «خَرجَ رسولُ اللّه‏ِ فاذا فِى المسجد مجلسانِ: مجلسٌ یتفقَّهونَ و مجلسٌ یَدعُونَ اللّه‏َ و یسألونَهُ. فقال: کلا المجلسین الىّ خیرٌ؛ امّا هؤلاء فیدعونَ اللّه‏َ و أمّا هؤلاء فیتعلَّمون و یُفقّهونَ الجاهل، هؤلاء أفضلُ، بالتعلیم اُرسِلْتُ. ثُمّ قعد معهم».[19] «پیامبر خدا روزى خانه را به قصد مسجد ترک کردند، در مسجد با دو گروه روبه‏رو شدند: گروهى به مباحثات علمى و معارف اسلامى مشغول بودند و گروهى به دعا و نیایش. حضرت فرمودند: هر دو گروه در مسیر خیر و صلاحند: گروهى خدا را مى‏خوانند و گروه دیگر به تعلیم و آگاهى‏دهى مى‏پردازند: این گروه علمى از فضیلت بیشترى برخوردار است؛ زیرا من براى تعلیم فرستاده شده‏ام. خود نیز در جمع گروه عملى نشستند».

در روایت دیگرى از امام صادق علیه‏السلام وارده شده است که فرمود: «و ما جلس قومٌ فى مسجدٍ یتلونَ کتابَ اللّه‏ِ و یتدارسونه بینهم الاّ نُزلت علیهم السکینةُ و حفَّتُهم الملائکةُ».[20] «هیچ گروهى در مسجد به منظور تلاوت قرآن و مباحثه علمى در بین خود ننشست، مگر اینکه آرامش قلبى آنان را فرا گرفت و آنان را ملائکه الهى (با بال و پر خویش) دربرگرفتند». نتیجه آنکه مساجد پس از هجرت پیامبر به مدینه، کانون و دانشگاه تبیین  احکام  اسلامى و مرکزى براى اشاعه فرهنگ قرآن و سنّت نبوى بوده است.  

سؤال 118 ـ آیا مساجد در صدر اسلام کارکرد سیاسى و اجتماعى داشته‏اند؟

با تتبعات تاریخى انجام شده به جرأت مى‏توان گفت؛ در کنار بعد عبادى مسجد، مهم‏ترین و وسیع‏ترین کارکرد مساجد، کارکرد سیاسى و اجتماعى بوده است. مسجد در حقیقت پایگاه و مقر تمامى فعالیت‏هاى سیاسى و اجتماعى جامعه اسلامى و «دارالحکومه» آن بوده است. نمایندگان خارجى در مسجد پذیرفته مى‏شده‏اند و کلیه ملاقات‏هاى عمومى در زمان پیامبر و پس از او در زمان خلفاى راشد و امام على علیه‏السلام در مسجد بوده است. مساجد محل بیعت و اعلام برنامه‏هاى حکومتى بوده است. ابن ابى‏الحدید در شرح نهج‏البلاغه به نقل از تاریخ طبرى مى‏نویسد: وقتى مردم هجوم آوردند تا با امام على علیه‏السلام بیعت کنند حضرت امتناع ورزیدند، ولى اصرارها در حدى بود که حضرت چاره‏اى نداشت در این هنگام که مى‏بینیم مشروعیت الهى با مقبولیت عمومى همراه گشته و حجت بر حضرت تمام شده مى‏پذیرد ولى به جهت بیعت از منزل خارج شد و به مسجد مى‏رود و لذا مى‏فرماید: «إنْ کانَ لابُدَّ مِن ذلِکَ فَفِى الْمَسْجِدِ فَإِنَّ بَیْعَتى لا تَکُونُ مَخْفِیا و لاتَکُونُ إِلاّ عَن رِضا المُسْلِمین وَ فِى مَلاء وَ جَماعة فقام وَ النَّاسُ حَوْلَهُ فَدَخَلَ المَسْجِدَ و انثال عَلَیْهِ المُسْلِمُونَ فَبایِعُوهُ».[21] «اگر ناچار قرار است با من بیعت کنید، پس در مسجد، که بیعت با من نباید به‏طور مخفى و پنهان باشد، بلکه باید با خواست مسلمانان و در ملأعام و محل اجتماع مسلمین انجام گیرد. پس حضرت بلند شدند در حالى که مردم در اطرافش حرکت مى‏کردند تا داخل مسجد شدند، مردم از هر طرف بر سر حضرت ریختند و با ایشان بیعت کردند». مسجد در صدر اسلام همواره مجلس مشورتى مسلمین در رویدادها بوده است و مهمترین این مشورت‏ها در حوزه نظامى و غزوات و تنظیم سیاست‏هاى دفاعى انجام مى‏شده است. امام خمینى قدس‏سره معمار کبیر انقلاب اسلامى ایران در ارتباط با این نقش مى‏فرمایند: «مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش و حرکت‏هاى اسلامى بوده و از مسجد تبلیغات اسلامى شروع مى‏شده است و از مسجد حرکت قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن آنها در زیر بیرق اسلام بوده است».[22] 

از دیگر کارکردهاى اجتماعى مسجد در صدر اسلام؛ انجام امور درمانى در مواقع حساس بوده است. در تواریخ نقل شده که: «وقد کان فى مسجد الرسول موضیع یعالج فیه المرضى و الجرحى و کان الرسول و الصحابه یتفقدون المرضى النازلین».[23] «در مسجد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جایگاهى براى معالجه بیماران و مجروحین معین شده بود و پیامبر و یارانش در آنجا از بیماران عیادت مى‏کردند». واقدى مى‏نویسد: «در ماجراى جنگ احد مردم در مسجد چراغ و آتش برافروخته بودند و خستگان و مجروحان را زخم‏بندى مى‏کردند».  همچنین به دنبال زخمى شدن سعد بن معاذ مى‏نویسد: «پیامبر او را در خیمه کعیبه دختر سعد بن عتبه در مسجد پیامبر جاى داد. این زن زخمى‏ها را معالجه مى‏کرد».[24] روشن است که انجام این امور در مساجد مربوط به صورت اضطرار  و  ناچارى است همان گونه که در صدر اسلام طبق این شواهد تاریخى به‏دلیل نداشتن جا و مکان مناسب از مساجد استفاده‏هاى درمانى مى‏شده است، زیرا معمولاً درمان جراحت و زخم با خون ریزى همراه است و این با طهارت و قداست مسجد سازگارى ندارد.  

سؤال 119 ـ آیا سر دادن شعارهایى از قبیل «مرگ بر آمریکا» و«مرگ‏براسرائیل»درمسجدومکان‏هاى‏مقدّس‏صحیح‏است؟

قرآن کریم غیرمسلمانان، اعم از کفّار و پیروان سایر ادیان را به دو دسته تقسیم مى‏کند:

دسته اول کسانى هستند که در نظام اسلامى و یا در سایر کشورها زندگى مى‏کنند و کارى به نظام اسلامى و مسلمانان ندارند. سفارش قرآن کریم این است که در برخورد با آنان، نیکى کنید و نسبت به آنان به عدالت رفتار کنید: «لاینهاکُم اللّه‏ُ عَنِ الّذینَ لم یُقاتِلوکم فِى الدّینِ ولم یُخرِجُوکم مِن دیارِکم اَن تَبرُّوهم و تُقسِطوا اِلیهم اِنّ اللّه‏َ یُحبُّ المُقسطینَ».[25] «خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهى نمى‏کند؛ چرا که خداوند دادگران را دوست دارد».

پرهیز از برخورد غیر منطقى با آراء و عقاید سایر ملل و پیروان دیگر ادیان در صدر اسلام را باید از مهم‏ترین اسباب و عوامل رشد و شکوفایى اسلام به حساب آورد. حضور گسترده یهودیان و مسیحیان در جوامع اسلامى و مذاکرات و مباحثات و گفت‏وگوهایى که علماى آن‏ها با ائمّه اطهار علیهم‏السلام و اصحاب آنان داشته‏اند، شاهد این ادعاست.  اما  دسته دوم کسانى هستند که علیه نظام اسلامى و مسلمانان توطئه مى‏کنند و اهل قتال و جنگ و درگیرى هستند. دستور قرآن کریم این است که مثل خودشان با آن‏ها رفتار کنید، بلکه رفتارى خشن‏تر و سخت‏تر داشته باشید: «اَشِدّاءُ عَلى الکُفّارِ رُحماءُ بَینهم تَراهم رُکَّعا سُجَّدا».[26] «مسلمانان واقعى کسانى هستند که نسبت به کفّار سخت  و نسبت به مؤمنان مهربان هستند. آنان را در حال رکوع و سجود مى‏یابى که درصدد کسب رضاى خداوند هستند».

در آیه شریفه، پیش از رکوع و سجود، «سرسختى نسبت به کفّار» مطرح شده و شعارهاى مزبور مصداق و نمونه‏اى براى عمل به آیه شریفه به‏شمار مى‏آیند. البته نباید به شعار دادن تنها اکتفا کرد و بالاتر و بهتر از شعار، شدت عمل است که در سایه تحصیل، وحدت، ابتکار، خودکفایى، عزّت نفس، نفوذناپذیرى و دورى از هر نوع سازش و نرمشى که سبب طمع بدخواهان شود، به دست مى‏آید. ممکن است این سؤال مطرح شود که شعارهاى مذکور از مصادیق لعن و نفرین هستند؛ آیا لعن و نفرین در اسلام جایز است؟

در پاسخ به این سؤال مى‏گوییم: در منطق اسلام، کوتاه آمدن در برابر دشمنانى که علنا پرچم مبارزه علیه نظام اسلامى بر افراشته‏اند نه تنها جایز نیست، بلکه توصیه و سفارش این است که با تکبّر و از موضع قدرت با آن‏ها برخورد شود. پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «اذا رأیتُم المتکبّرینَ فتکبَّرُوا علیهم فاِنَّ ذلکَ لَهُم مذلّةٌ وصغارٌ».[27] «هرگاه متکبّران و زورمداران را مى‏بینید بر آن‏ها تکبّر کنید که این باعث ذلّت و کوچکى آن‏هاست». البته اسلام به این حد هم اکتفا نکرده و لعن و نفرین این گروه از کفّار و مشرکان را جایز، بلکه مستحب مى‏داند. علاّمه بزرگوار ملاّ محمّد مهدى نراقى قدس‏سره مى‏فرماید: «شکى در مذموم بودن لعن نیست؛ زیرا لعن عبارت است از: راندن و دور کردن از خداى تعالى. اما لعنى که شرع مقدّس تجویز کرده لعن بر کافران، ظالمان و فاسقان است؛ چنان که در قرآن وارد شده است؛ زیرا آنچه از کلام خداى عزّوجل استفاده مى‏شود این است که لعن بعضى از منکران و معاندان از محبوب‏ترین عبادات و راه‏هاى تقرّب به خداى تعالى است. خداوند سبحان مى‏فرماید: کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم برآنان باد. علاّمه نراقى در ادامه، به روایاتى از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ائّمه اطهار علیهم‏السلام استشهاد کرده که افراد و یا گروه‏هایى را لعن کرده‏اند و در پایان، این چنین نتیجه‏گیرى مى‏کند: «و بالجملةِ اللعُن على رؤساءِ الظلمِ والضَلال والمجاهدینَ بالکفرِ و الفسوقِ جائزٌ بل مستحبٌ».[28] «لعن و نفرین سران ستم و گم‏راهى؛ کسانى که در راه گسترش کفر و عصیان تلاش مى‏کنند جایز، بلکه مستحب است». بنابراین، شعارهاى مزبور اگر هم مصداق لعن و نفرین باشند، شرع مقدّس آن را تجویز کرده است، و سر دادن آن‏ها در مساجد و مکان‏هاى مقدّس هیچ‏گونه منع شرعى ندارد.  

سؤال 120 ـ مساجد در پیروزى نهضت‏هاى اسلامى چه نقشى داشتند؟

با اندکى تأمّل در تاریخ مبارزات ملت‏هاى مسلمان، به این نتیجه مى‏رسیم که مساجد نقش حسّاس و مهمى در مبارزه با نظام‏هاى جائر حاکم و نفوذ بیگانگان داشته‏اند. مساجد، که همواره عبادتگاه مستمر و دایمى مردم بوده و همه روزه براى اداى فرایض مذهبى در شرایط عادى در آن‏ها گردهم جمع مى‏شده‏اند، مکانى براى مشورت و تبادل افکار و اطلاعات و تصمیم‏گیرى‏هاى اجتماعى و مبارزاتى بوده‏اند و این بر اساس سنّت و رویه‏اى ایجاد شده که درصدر اسلام و به ویژه زمان پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پایه‏ریزى شده است. «در حقیقت، نهضت‏هاى اسلامى به قدرى ریشه در آموزه‏ها و تفکرات مسجدى داشته‏اند که به صراحت مى‏توان گفت: با نفى مساجد از حرکت‏هاى اسلامى، نهضت‏ها به یکباره از هویّت اسلامى خود ساقط خواهند شد».[29] از آنجا که بناى ما در پاسخ به سؤالات بر اختصار است به دو شاهد تاریخى از این نهضت‏ها اشاره مى‏کنیم؛ مؤرخان عصر مشروطیت به این موضوع اعتراف کرده‏اند که هرگاه حرکت‏ها و قیام‏ها از طرف علماء و از مسجد نشأت مى‏گرفته؛ نتایج پربارترى به همراه داشته است. نویسنده کتاب «تاریخ مشروطه ایران» در جاى جاى کتاب تصریح مى‏دارد که در ایام محرم و رمضان مساجد حال و هواى دیگرى داشته و در حقیقت نقطه آغاز مشروطیت محرم سال 1323 (1284 هـ ش) بوده است.[30] در همین سال روس‏ها اقدام به تأسیس بانک نمودند که با مخالفت‏هاى بسیار علماء مواجه شد و عمده این مخالفت‏ها از مسجد بود. فردای آن روز شنبه چهارم آذر 1284 (27 رمضان) حاج شیخ محمد واعظ (در مسجد خازن الملک تهران) به منبر رفت و پس از گفتارى در مورد «حرمت ربا» و «حرمت اعانت به کفر» از احداث بانک روسى سخن راند، پس از منبر، مردم ریختند و به سرعت ساختمان بانک را ویرانه کردند.[31]   شاهد دوم بر شکل‏گیرى نهضت‏ها از مسجد؛ نهضت «تحریم تنباکو» است. به دنبال تحریم تنباکو از سوى میرزاى شیرازى قدس‏سره و تبعید آن جناب، مردم از طریق مساجد از موضوع اطلاع یافتند و در مسجد شاه تا میدان ارک جمعیت بود و بدون استثنا همگى از مرد و زن فریاد مى‏زدند «یا على یا حسین» و «اشریعتا وا اسلاما» و امثال این اشعار را با صداى بلند تکرار مى‏کردند.[32] تاریخ نهضت «تحریم تنباکو» حکایت از آن دارد که در سایر شهرهاى ایران نیز وضعیت به همین منوال بوده است: در ماه رمضان 1308 ق وقتى که مأمورین انگلیسى کمپانى رژى تا نزدیکى شهر شیراز مى‏رسند، جمع کثیرى از مردم شهر که عمده محرکین آنها همان تجار بودند، دکاکین و بازار را بسته و به رهبرى و هدایت حاج «سید على اکبر خال اسیرى شیرازى» که به واسطه شجاعت و قوه بیانش، در بین علماى شیراز معروفیتى را دارا بود، در مسجد وکیل شیراز جمع شدند. و بناى داد و فریاد را گذاردند و حاج سید على اکبر به منبر رفته و بیاناتى علیه دولت و صاحب امتیاز نمود و در پایان شمشیرى از زیر عبا درآورده اظهار داشت، موقع جهاد عمومى است اى مردم بکوشید تا جامه زنان نپوشید من یک شمشیر و دو قطره خون دارم هر بیگانه‏اى که براى انحصار دخانیات به شیراز بیاید شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد و گریه‏کنان از منبر پایین آمد.[33] نمونه کامل نقش مساجد در پیروزى نهضت‏هاى اسلامى، نقشى است که مساجد در پیروزى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى قدس‏سره ایفاء نمودند. در ضمن سؤالات آینده به بررسى نقش تفصیلى مساجد خواهیم پرداخت.  

سؤال 121 ـ کارکرد فرهنگى و آموزشى مساجد و نقش آن‏ها در پیروزى انقلاب اسلامى تا چه حدّ بود؟

در پاسخ به این سؤال ابتدا باید اشاره کنیم، روند فرهنگى و آموزشى علمى مساجد منحصر به صدر اسلام نیست و در دوره‏هاى بعد هم اندیش‏مندان، متخصصان و دانش‏پژوهان علوم و معارف اسلامى جلسات بحث و درس خود را در مساجد برپا مى‏کردند، مجالس تفسیر و قرائت قرآن، مباحث کلامى و فقهى و حدیثى در مساجد جهان اسلام در عصر ائمه علیهم‏السلام و پس از آن تا آنجا که تضادى با منافع حکومت‏هاى وقت نداشته، برگزار مى‏شده است. در دوران انقلاب اسلامى، مساجدى که از مدیریت قوى و ائمه جماعات فعال و متعهد و انقلابى برخوردار بودند، کلاس‏هاى مختلف در جهت آگاهى دادن به مردم در ابعاد و زمینه‏هاى مختلف برگزار مى‏کردند. در رژیم پهلوى مردم از هر صنف و طبقه، طى زندگى روزمره، کم و بیش نابسامانى وضع فرهنگى را احساس مى‏کردند. و هر کس متناسب با آگاهى و دانسته‏هاى خویش تحلیلى از وضعیت آن دوران داشت، با فراگیر شدن انقلاب اسلامى، مسجدها جایگاهى بسیار مؤثر در این زمینه یافتند، سخنرانى‏هاى روحانیون و دانشگاهیان در مساجد، حسینیه‏ها و اماکن مذهبى، مردم را بیش از پیش با ابعاد فساد، ظلم، تبعیض و بى‏عدالتى که در ساختار سیاسى ـ اجتماعى و همچنین اقتصادى و فرهنگى کشور رایج بود آشنا کرد. مسجد به همان اندازه که در طرد رژیم طاغوت از سوى مردم اثر داشت در بازگشت به خویش، خودشناسى و ارزیابى هویت فراموش شده ملت ایران نیز مؤثر بود. مردم از طریق مساجد هویت فراموش شده خویش را به خاطر آوردند و به فرهنگ اصیل، آرمان‏هاى والا و ارزش‏هاى انسانى معارف اسلامى بازگشتند.[34] طبیعى است که مقصود از کارکرد آموزشى مساجد به معناى عهده دارى همه امور مربوط به تعلیم و تربیت نیست بلکه مسجد در واقع باید به‏سان دیده‏بان امور جامعه را با دید انتقادى بررسى و منعکس کند و در مرحله‏اى فراتر، به نقد و تحلیل و ارزیابى آنها از منظر هدف تعلیم و تربیت بپردازد، در این رابطه شایسته است که مساجد ما با مراکز فرهنگى و مراکز تعلیم و تربیت موجود در جامعه مرتبط باشند. رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامى در مصاحبه‏اى در ارتباط با نقش فرهنگى مساجد مى‏گوید: «به‏طور کلى فرهنگ مردم یک فرهنگ دینى بوده است، حتى قبل از ظهور و ورود اسلام به ایران، جامعه ایرانى جامعه‏اى با فرهنگ دینى بوده است. مثل مکتب زرتشت و... به ویژه فرهنگ شیعى در ایران عامل مهمى بوده است چرا که تشیع پیوسته اعتراض به حکومت‏ها بوده است و مکتب شیعه روحانیت معترض را تربیت کرده و روحانیت که خانه او مساجد بوده است».[35] نقش فرهنگى، آموزشى مساجد در پیروزى انقلاب اسلامى پس از تبعید امام خمینى قدس‏سره در سال 1343 جدى‏تر مى‏شود، یکى از اصحاب انقلاب در این باره مى‏گوید: «پس از تبعید امام خمینى قدس‏سره در سال 1343 مبارزه سیاسى تقریبا فروکش کرد و مساجد به روى‏کرد دیگرى روى آوردند و آن روى آوردن به کارهاى فرهنگى، آموزشى هم چون آموزش قرآن، تفسیر و در برخى مساجد هم در محور سیاسى و اطلاع رسانى به تحلیل‏هاى سیاسى و اجتماعى و تربیتى پرداختند».[36] در نتیجه این کلاس‏ها و این دسته از کارهاى فرهنگى و آموزشى بود که مردم هویت و فرهنگ اصیل فراموش شده را بازیافتند و براى احیاى مجدد آن جانفشانى‏هاى بسیار کردند تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کردند.

سؤال 122 ـ کارکرد سیاسى ـ اجتماعى مساجد و نقش آن درپیروزى انقلاب اسلامى تا چه حدّ است؟

معمار کبیر انقلاب اسلامى با الهام گرفتن از روش و سیره نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مردم را به فرهنگ اصیل اسلامى توجه داد و با توجه به نبودن امکانات، از مساجد براى ساماندهى حرکت‏هاى سیاسى، اجتماعى و سنگر مبارزات انقلابیون، بهره برد. اینک به دو نمونه از سخنان امام خمینى قدس‏سره پیش از انقلاب توجه کنید: «مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبشو حرکت‏هاى اسلامى بوده و از مسجد تبلیغات اسلامى شروع مى‏شده است و از مسجد حرکت قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن آنها در زیر بیرق اسلام بوده است».[37] 

«این مساجد است که این بساط را درست کرد، این مساجد است که نهضت را درست کرد. در عهد رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هم و بعد از آن هم تا مدت‏ها مسجد مرکز اجتماع سیاسى بود، مرکز تجیّش جیوش بود».[38] از این‏رو، مى‏بینیم پررنگ‏ترین نقش مساجد در انقلاب اسلامى محور «سیاست» بوده است: «مساجد و محافل دینى را، که سنگرهاى اسلام در مقابل شیاطین است، هرچه بیشتر گرم و مجهّز نگه دارید».[39] «محراب یعنى مکان حرب، مکان جنگ، هم جنگ با شیطان و هم جنگ با طاغوت. از محراب‏ها باید جنگ پیدا شود؛ چنانچه پیشتر از محراب‏ها پیدا مى‏شد، از مسجدها پیدا مى‏شد. اى ملت! مسجدهایتان را حفظ کنید تا این نهضت به ثمر برسد».[40] در پى تأکیدهاى امام خمینى قدس‏سره بر بازگشت مساجد به نقشى که درصدر اسلام داشتند، یاران و شاگردان ایشان با افشاگرى در مساجد، آتش مبارزات را روزبه روز شدیدتر و رژیم منحوس پهلوى را ناکار آمدتر کردند. «پایه‏هاى اصلى و اولیه انقلاب را شاگردان و نزدیکان و معتمدین امام بنا کردند؛ همچون شهید عراقى و طرخانى. امام چهارصد شاگرد مخصوص تربیت کرده بودند و شما همه جا از آن‏ها اثر مى‏دیدید. شاگردان امام در تمامى نقاط تهران و شهرستان‏ها به کار تبلیغى و سیاسى اشتغال داشتند. در شرق تهران آیه‏اللّه‏ امامى کاشانى، در جنوب تهران آقاى ایروانى، در جنوب شرقى آیه‏اللّه‏ غیورى، در شمیرانات آیه‏اللّه‏ ملکى، در مسجد همّت مرکز تهران، کانون توحید و مسجد پرچم آیه‏اللّه‏ شهید مطهّرى، در شمال تهران آقای امام جمارانى و بالاخره، در مسجد قبا شهید بزرگوار دکتر مفتح مشغول تبلیغ بودند.»[41].

«اصولا در محور کارهاى سیاسى، مساجد و نهادهاى دینى به واسطه عملکردشان و عملکرد مبارزاتشان بر علیه حکومت‏ها، مورد توجه خاص کارگزاران دولت بود و در دوران معاصر نیز این امر صادق است؛ چه اینکه مى‏دیدیم مسؤولین بلندمرتبه رژیم شاه چه عکس‏العمل‏هاى تندى در مقابل مسجد و مسجدى‏ها ابراز مى‏داشتند و اعمال مى‏کردند. بى‏علت نبود که سپهبد رزم‏آرا، مهره حلقه به گوش شاه، مى‏گفت: مسجد را بر سر کاشانى و مجلس را بر سر مصدق خراب مى‏کنیم. در اینجا، اهمیت و حساسیت سیاسى بودن مساجد را بهتر درک مى‏کنیم».[42] حمله به مسجد «گوهرشاد» در زمان شاه معدوم و کشتار مردم، به توپ بستن حرم امام رضا علیه‏السلام توسط روس‏ها و همچنین به آتش کشیدن مسجد «جامع» کرمان و کشتار مردم نشانگر اهمیت مسجد در مبارزات مزبور و استفاده از آن به عنوان سنگر مبارزه، نشان عنادى است که قدرت‏هاى سیاسى نسبت به این مکان مقدّس داشته‏اند. علاوه بر موارد  مزبور، در بعد اجتماعى، مى‏توان به حل مشکلاتى از قبیل حل اختلافات قضائى و خانوادگى در مساجد، کمک به خانواده‏هایى که سرپرست آن‏ها در زندان‏ها یا بازداشت‏گاه‏ها به سر مى‏بردند، و کمک به مردم زلزله‏زده طبس در سال 1357 اشاره کرد. مساجد، بخصوص در اوایل انقلاب، پایگاه ترغیب و تحریک مردم براى همکارى و همیارى در زمینه‏هاى گوناگون بودند.  

سؤال 123 ـ آیا مساجد در پیروزى انقلاب اسلامى کارکرد اقتصادى هم داشته‏اند؟

بدون شک از اقدامات بسیار مؤثر و کارآمد مساجد و جلسات مذهبى در پیش از انقلاب اسلامى پشتیبانى‏هاى مالى و اقتصادى از انقلاب و مبارزان بوده است. در این زمینه مى‏توان به تأسیس صندوق خیریه در مساجد اشاره کرد. یکى از مبارزان در این باره مى‏گوید: «در قبل از انقلاب اسلامى، بسیارى از مساجد، چنین تشکیلات اقتصادى داشتند. ولى با توجه به حساسیت رژیم که این نهادها را در مقابل بانک مى‏دانست، اکثرا مخفى بود و افراد معتمد، متمول و نیکوکار که اکثرا از قشر بازارى بودند به صورت نهادینه اما غیرمحسوس، این کارها را انجام مى‏دادند و اتفاقا بسیار مؤثر هم بود، اولین صندوق قرض‏الحسنه در تهران احتمالاً در مسجد لرزاده بود که از بانیان آن آقاى حسن لبانى بود که عضو هیئت‏هاى مؤتلفه اسلامى بود. بعدها «صندوق جاوید» در بازار تهران که به وسیله بازارى‏ها راه‏اندازى شد و «صندوق کوثر»؛ ولى آنچه که مهم بود اینکه همه این صندوق‏ها به وسیله افراد خیر تغذیه مى‏شدند و تقریبا حساب‏هاى تعدادى از بازاریان در داخل همین صندوق‏ها بود».[43]  از دیگر نهادهاى اقتصادى مؤثر قبل از انقلاب که رژیم هم نسبت به آن عکس‏العمل نشان مى‏داد مؤسسه کاریابى رفاه یا بنیاد رفاه و تعاون اسلامى بود که به وسیله جمعى از دوستان و یاران امام تأسیس شد: «این بنیاد که در سال 1342 هـ ش کار خود را آغاز کرد هدفش بیشتر این بود که در پوشش خاص خود، مشکلات کسانى را که در جریان مبارزه آسیب مى‏دیدند حل کند... صندوق‏هاى قرض‏الحسنه را هم تشویق کردیم که هم پوشش خوبى بود براى همان کارهاى امدادى و سیاسى و هم راهى براى حضور بیشتر در مساجد (به این بهانه) و بهره‏گیرى بیشتر از آنها به عنوان پایگاه مبارزه...».[44]  

سؤال 124 ـ رمز پیروزى انقلاب اسلامى و تداوم آن در چه بود و در چیست؟

بدون تردید، وقتى به کارکردهاى فرهنگى، آموزشى، سیاسى و اجتماعى و اقتصادى مساجد به صورت یک مجموعه مرتبط نگریسته شود، این نتیجه به‏دست مى‏آید که «اگر مسجد نبود، انقلاب هم نبود». حامد الگار آمریکایى در تحلیلى از چگونگى پیروزى انقلاب اسلامى  مى‏نویسد: «مسجد هسته اساسى تشکیلات انقلاب ایران بود. شاید این یکى از دیگر نکاتى است که در مجموعه نتیجه‏گیرى‏هاى خود باید به آن مى‏پرداختم. یکى از عناصر مهم در پیروزى انقلاب اسلامى احیاى مجدّد مسجد و تمام ابعاد عملکردى آن بود. نقش مسجد دیگر نه گوشه عزلت‏نشینى و گریزگاهى از جامعه بود که مردم براى دورى جستن از دنیا، گرفتن وضو، انجام عبادات یا گوش دادن به صوت قرآن به آن پناه مى‏بردند، بلکه برعکس، مسجد به یک کانون مبارزه و مرکز فرمان‏دهى بدل گردید و به طور خلاصه، مسجد تماما آن چیزى شد که در عصر پیامبر بود».[45]  حضرت امام خمینى قدس‏سره در سخنان خود، از مسجد به عنوان «رمز پیروزى» ملت ایران یاد مى‏کند و مى‏فرماید: «رمز پیروزى ملت ما همین بود که دیگر نمى‏ترسیدند از اینکه بروند توى خیابان بکشندشان، مى‏رفتند خیلى هم کشته مى‏شدند، بالاخره هم با همین فریادها و دادها و «اللّه‏ اکبرها» پیروز شدند. رژیم اسلام این‏طور است که افرادش از مسجدند. از مسجد نهضت شروع مى‏شد و از مسجد مى‏رفتند به میدان، به میدان جنگ‏ها. در جمعه‏ها که خطابه مى‏خواندند یا غیرجمعه که مى‏رفت آن سردارشان منبر و صحبت مى‏کرد، از آنجا راهشان مى‏انداخت براى اینکه بروند مبارزه کنند و یک همچنین روحیه که از مسجد تحقق پیدا مى‏کند، این دیگر نمى‏ترسد از اینکه حالا من بروم شاید چه بشود! این مسجدى است، این الهى است. آدم الهى نمى‏ترسد از اینکه حال شاید مرا هم بکشند. بهتر! ما مى‏رویم جاى بهترى داریم».[46] ولى متأسفانه در سالیان اخیر، به مساجد توجه لازم نمى‏شود و برخى از کارکردهاى آن، که در پیروزى انقلاب اسلامى نقش داشتند و به یقین در دوام و ثبوت آن نیز نقش خواهند داشت، به دلیل پیدایش و تأسیس نهادها و مراکز دیگر کم‏رنگ و یا به‏فراموشى سپرده شده است، امرى که امام خمینى قدس‏سره بنیانگذار انقلاب اسلامى، نیز از آن نگران بود، خالى شدن مساجد و سلب کارکردهاى آن بود: «مساجد را خالى نگذارید. این‏هایى که صحبت این را مى‏کنند که حالا ما انقلاب کرده‏ایم، برویم سراغ کارهاى دیگر، خیر، انقلاب از مساجد پیدا مى‏شود. مساجد را آباد کنید، با مسجد رفتن خودتان».[47] 

«من امروز باید بگویم که تکلیف است براى مسلمان‏ها، حفظ مساجد امروز جزو امورى است که اسلام به او وابسته است. مساجد را پر کنید. اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوى باشد، ترس از فانتوم‏ها نداشته باشید، ترس از آمریکا و شوروى و این‏ها نداشته باشید. آن روز باید ترسید که شما پشت بکنید به اسلام، پشت بکنید به مساجد».[48] «ما امیدواریم حالا هم مساجد ما برگردد به آن وقتى که مسجد محل حلّ و عقد امور باشد و مسجد محل نقشه‏هاى جنگ باشد، همه‏چیز باشد و مسجدى‏ها باشند که بتوانند کارها را به خوبى انجام دهند».[49] از این‏رو، به نظر مى‏رسد اگر بخواهیم به انقلاب اسلامى، که ثمره خون هزاران شهید است، خدمتى بکنیم، باید تا مى‏توانیم مساجد را فعّال و پرنشاط کرده، فاصله موجود میان مردم و مسجد را روز به روز کمتر کنیم.  

سؤال 125 ـ مقصود از روایاتى که مى‏گویند: «همسایه مسجد نمازش قبول نمى‏شود، مگر در مسجد» چیست؟

اگرچه تأکیدها و تشویق‏هایى که در زمینه رفت و آمد به مسجد صورت گرفته عمومى و همگانى‏اند، اما این تأکیدها در خصوص همسایه مسجد جنبه جدّى‏تر و گسترده‏ترى به خود گرفته‏اند. ولى معناى این دسته از روایات آن نیست که اگر همسایه مسجد نماز را در خانه خودش بخواند، باطل است. فقهاى ما نیز با استناد به این دسته روایات خاص، نماز خواندن همسایگان مسجد را در مسجد مستحب مؤکّد و ترک نماز همسایه در مسجد را مکروه شمرده‏اند. حضرت امام خمینى قدس‏سره در رساله توضیح المسائل مى‏فرمایند: «مستحب است نمازهاى واجب، خصوصا نمازهاى یومیّه، را به جماعت بخوانند و در نماز صبح و مغرب و عشا، خصوصا براى همسایه مسجد و کسى که صداى اذان مسجد را مى‏شنود، بیشتر سفارش شده است».[50]  

سؤال 126 ـ همسایه مسجد کیست؟

برخى از روایات همسایه‏ى مسجد، را کسانى مى‏دانند که صداى اذان را مى‏شنوند؛ امام على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «لاصلاة لِجارِ المسجد اِلاّ فِى المسجد ألا أَنْ یَکُونَ لَهُ عُذْرٌ أو بِه عِلَّةٌ فَقِیْلَ لَهُ وَ مِن جارُ المسجد یا امیرالمؤمنین؟ قال: مَنْ سَمِعَ النِّداء».[51] همسایه‏ى مسجد چنان چه عذر یا بیمارى نداشته باشد، نمازش جز در مسجد مقبول درگاه الهى نخواهد بود. از آن حضرت سؤال شد: همسایه‏ى مسجد چه کسانى هستند؟ فرمود: «کسى که صداى اذان را بشنود». ممکن است به ذهن آید که امروزه با گسترش فن‏آورى و تکنولوژى و فراهم شدن امکانات صوتى در مساجد؛ آیا باز هم شنیدن اذان معیار و ملاک است یا خیر؟ در پاسخ باید گفت؛ فقهاى بزرگى هم چون علامه و محقق کرکى، شهید ثانى و صاحب جواهر ملاک و معیار در تعیین همسایه را رجوع به عرف مى‏دانند. صاحب جواهر قدس‏سره مى‏نویسد: «از آنجا که لفظ همسایه یک لفظ عرفى است و شرع هم در این زمینه اصطلاح خاصّى ندارد، بایستى براى به دست آوردن معناى آن به عرف مراجعه نمود».[52]  

سؤال 127 ـ آیا همسایگان مساجد بر مسجد حقوقى دارند؟

همان‏گونه که مسجد داراى حقوقى نسبت به همسایگان خویش است، متولّیان امور مساجد نیز متقابلاً باید نکاتى را نسبت به همسایگان مسجد مورد توجه و عنایت قرار دهند. امروزه در مواردى مشاهده مى‏شود که گاهى مناقشات و مشاجراتى بر سر پخش اذان، قرآن و سایر مراسم‏هاى مذهبى از بلندگوهاى مسجد رخ مى‏دهند. آنچه در این زمینه مى‏توان گفت آن است که پخش اذان از مسجد در پنج وقت فضیلت نمازهاى واجب، یک سنّت اسلامى است که از زمان نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تا به حال در تمام سرزمین‏هاى اسلامى رایج و متداول بوده است. اذان شعار جامعه اسلامى و نشانه مسلمانى است و مخالفت با آن و یا ابراز انزجار از صداى آن در صبحگاهان و غیر آن براى انسان جایز نیست. اما در مورد پخش سایر مراسم و امور مذهبى از قبیل مجالس دعا و سوگوارى، باید متولّیان رعایت حال همسایگان را بنمایند و بلندگوهاى مسجد را به‏گونه‏اى تنظیم کنند که براى افراد حاضر در مسجد قابل استفاده باشد؛ زیرا اگر این امر سبب آزار و اذیت همسایگان شود، دل‏سردى آنان از مسجد و شعائر اسلامى را به همراه خواهد داشت. علاوه برآن، اذیت و آزار دیگران در شرع مقدّس حرام است. حضرت امام خمینى قدس‏سره در یکى از سخنرانى‏هایشان فرمودند: «گاهى مى‏شود کارهاى به ظاهر اسلامى، لکن با بى‏توجهى و خلاف اسلام واقع مى‏شود؛ مثل اینکه نصف شب‏ها شروع مى‏کنند به فریاد و شعار دادن و دعا خواندن و تکبیر گفتن، در صورتى که همسایه‏ها هستند و ناراحت مى‏شوند، مریض‏ها هستند، معلولین هستند، بیمارستان‏ها هست و این‏ها رنج مى‏برند و شما یک چیزى را که مى‏خواهید عبادت باشد معصیت کبیره مى‏شود».[53]  

سؤال 128 ـ نهى از ورود کودکان به مسجد براى چیست؟

مسجد جایگاه عبادت، محل راز و نیاز مخلوق با خالق و خلوتگه تسویه نفس از آلودگى‏هاست. خوشا به حال کسى که از کودکى با این مکان مقدّس مأنوس و همدم باشد. گاهى دیده مى‏شود بعضى افراد از ورود کودکان به مسجد و حضور آنان در برنامه‏ها جلوگیرى مى‏کنند و توجه ندارند که این کار چه عواقبى به دنبال دارد! و چه نقشى در ذهن کودک ترسیم مى‏شود! راننده‏اى مى‏گفت: چهل سال است از شرکت در مجالس مذهبى و حضور در مساجد گریزانم! وقتى علت آن را جویا شدم، از خاطرات کودکى و برخورد نامناسب بزرگ‏ترها با کودکان سخن مى‏گفت! به راستى، چرا؟ اما در روایتى از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است: «جَنِّبوا مساجِدَکم صِبیانَکم و مجانینکَم».[54] «دیوانگان و کودکان را از مساجدتان دور نگه دارید». باید توجه داشت که نهى از حضور این دو دسته شاید به این دلیل بوده که مسجد محلى مقدّس و مطهّر است و ممکن است کودکان ناخودآگاه مسجد را آلوده کنند و یا دیوانگان به خاطر نداشتن سلامت عقلى، نظم مسجدرا به هم بریزند. ولى آیا نهى عمومیت دارد و شامل همه کودکان مى‏شود، حتى آن‏ها که خوب و بد را تشخیص مى‏دهند؟ چنین نیست. شهید ثانى قدس‏سره ذیل بحث از روایت مزبور مى‏نویسد: «مقصود آن دسته از کودکانى است که انسان به طهارت آنان اطمینان ندارد و ممکن است مسجد را آلوده کنند و یا بچه‏هایى که خوب و بد را تشخیص نمى‏دهند. اما کودکانى که انسان به طهارت آنان اطمینان دارد، نه‏تنها راه دادن آنان به مسجد مکروه نیست، بلکه سزاوارتر آن است که آن‏ها را به مسجد بیاورند؛ همچنان که مستحب است کودکان را پیش از بلوغ به نماز عادت دهند».[55] نتیجه آنکه آوردن کودکان به مسجد نه‏تنها مانعى ندارد، بلکه این ما هستیم که باید برخورد مناسب و لطیف با آنان داشته باشیم. تا خاطرات خوبى را از بودن در این مکان در ذهن آن‏ها ترسیم کنیم و تا حد ممکن، آنان را تشویق هم بکنیم، و بالاخره آنکه آیا شایسته نیست با شرکت دادن کودکان در نظافت و پاکیزه کردن مساجد، آنان را به‏طور عملى با احکام مسجد آشنا کنیم؟  

سؤال 129 ـ آیا ورود کفّار و مشرکین به مساجد مطلقا ممنوع است یا خیر؟

بحث تفصیلى در باره این سؤال از عهده این کتاب خارج است و در کتب فقهى ما به تفصیل در باره آن بحث شده است، اما به اجمال برخى از این مباحث را ذکر مى‏کنیم: شیخ طوسى در کتاب الخلاف با تمسّک به آیه شریفه: «یا ایُّها الّذینَ آمَنوا اِنّما المشرکونَ نجسٌ فلایَقربُوا المسجدَ الحرام».[56] مى‏فرماید: چون خداوند متعال آنان را نجس دانسته، جایز نیست که به هیچ مسجدى وارد شوند؛ زیرا اجماع علماست که مساجد را باید از نجاسات حفظ کرد.[57] ایشان همچنین در کتاب المبسوط، مساجد را به سه قسم تقسیم مى‏کند:
1 . مسجدالحرام؛ 2 . مساجد حجاز؛ 3 . مساجد سایر بلاد اسلامى. در مورد مسجدالحرام. نص خاص (آیه مزبور) داریم که مشرکان حق ورود به آنجا را ندارند. به مساجد حجاز هم حق ورود ندارند، مگر با شرایطى که بیان خواهیم کرد. اما در مورد مساجد بلاد اسلامى، اگر هدف کفّار و مشرکان از ورود به مسجد، خوردن و خوابیدن و کارهایى از این قبیل باشد، باید از آن جلوگیرى کرد. اگر مقصودشان شنیدن قرآن و یاد گرفتن علم و حدیث باشد، باز هم باید آن‏ها را منع کرد؛ چون آن‏ها نجس هستند و مساجد را باید از نجاسات دور نگه داشت. ولى در صورت ضرورت و ناچارى، مى‏توان آن‏ها را به مسجد راه داد؛ زیرا پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اسیران بنى قریظه و بنى النضیر را در مسجد جاى دادند.[58] همچنان که مشاهده مى‏شود، فقها براى منع ورود مشرکان به یک دسته از آیات همچون آیه مزبور و روایاتى تمسّک کرده‏اند که ما به سبب اختصار، از ذکر آن‏ها صرف‏نظر مى‏کنیم. ولى شواهد تاریخى گویاى آن هستند که در برخى موارد، پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آنان را از ورود به مسجد جلوگیرى نمى‏کردند. در هر صورت، مسئله محل اختلاف است و تفصیل آن را مى‏توان در کتاب‏هاى فقهى مشاهده کرد. در پایان، سه استفتا از مراجع معاصر را ذکر مى‏کنیم:

سؤال: شهرستان (...) فاقد محل مخصوص مجالس ترحیم است. در ایام فاتحه، یهودى‏هاى ساکن این شهرستان جهت عرض تسلیت و اظهار همدردى با صاحبان میّت، داخل شبستان مسجد مسلمین مى‏شوند. آیا این مطلب جایز است؟

جواب: ورود غیر مسلمان در مسجد جایز نیست و این‏گونه مجالس فاتحه را، که در معرض شرکت غیر مسلمانان مى‏باشد، در غیر مسجد منعقد نمایند.[59] 

سؤال: آیا ورود غیر مسلمانان به مساجد مسلمین جایز است، هرچند براى مشاهده آثار تاریخى باشد؟

جواب: ورود آنان به مسجد غیر از مسجدالحرام و مسجدالنبى فى نفسه منعى ندارد، مگر آنکه موجب نجس شدن یا هتک حرمت مسجد یا توقف جنب در مسجد باشد.[60] 

سؤال: ورود اهل کتاب به مساجد براى شرکت در مجلس ترحیم دوستان و آشنایان جایز است یا باید از آن‏ها جلوگیرى کرد؟

جواب: اگر موجب هتک مسجد نباشد، جلوگیرى آن‏ها واجب نیست.[61]  

سؤال 130 ـ چه مسجدى به دستور پیغمبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تخریب شد؟ و چرا؟

تنها مسجدى که خداوند متعال به عللى به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دستور تخریب آن را داد، برگرفته از قرآن کریم، «ضرار» نام گرفت. در قرآن کریم مى‏خوانیم: «والذینَ اتَّخَذُوا مَسْجدا ضِرارا و کُفرا و تفریقا بینَ المؤمنینَ و اِرصادا لِمَن حاربَ اللّه‏ُ و رَسُولَهُ مِن قَبْلُ و لَیحلفُنَّ اِن أَرَدْنا الاّ الحُسنى واللّه‏ُ یَشهدُ إِنَّهُم لَکاذِبُونَ لا تَقُم فیه أبدا لمسجدٌ اُسِّسَ على التّقوى مِن أوّلِ یومٍ أحقُّ أن تقومَ فیه فیه رجالٌ یُحبُّونَ أن یَتَطَّهَّروا و اللّه‏ ُ یُحبُّ المُطَّهرینَ».[62] «گروهى دیگر از آنان (منافقان) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان رساندن به اسلام و مسلمانان و تقویت کفر و تفرقه‏افکنى میان مؤمنان و کمین‏گاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. آنان سوگند یاد مى‏کنند که جز نیکى نظرى نداشته‏ایم! اما خداوند شهادت مى‏دهد که آن‏ها دروغگو هستند. هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست. آن مسجدى که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده شایسته‏تر است که در آن به عبادت بایستى. در آن مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه باشند، و خداوند پاکیزگان را دوست دارد». در تفاسیر، در شأن نزول آیه شریفه، چنین آمده است: پس از آنکه عمرو بن عوف و جماعتى مسجد «قبا» را ساختند، از حضرت دعوت کردند تا تبرّکا در آنجا نماز بخواند. حضرت قبول کردند و مسجد را افتتاح نمودند. عده‏اى از منافقان «بنى غنم بن عوف» از روى حسد و انگیزه‏هاى غلط، اقدام به ساختن مسجدى در کنار مسجد «قبا» نمودند تا از آن به عنوان پایگاهى علیه مسلمانان استفاده کنند. سپس نزد حضرت آمدند و درخواست کردند در آنجا نماز بگزارد، ولى چون حضرت عازم جنگ تبوک بودند، وعده دادند که هنگام بازگشت، این کار را انجام خواهند داد. پس از مراجعت به مدینه، این آیات نازل شدند. از این‏رو، حضرت به دو تن از اصحابشان دستور دادند که بروید و این مسجد را، که مردمى ظالم ساخته‏اند، خراب کنید و آن را به آتش بکشید. در روایتى هم آمده است که جاى آن را زباله‏دان کردند تا کثافات محل را در آنجا بریزند.[63] از دقت در آیه شریفه، اهداف بانیان این مسجد روشن مى‏شود:

الف) از کلمه «ضرارا» فهمیده مى‏شود که هدف اولیه اینان ضرر و ضربه وارد کردن به مسلمانان و جامعه اسلامى بوده است.

ب) از کلمه «کفرا» استفاده مى‏شود که هدف بانیان تأسیس مسجدى به عنوان مرکز عبادت و بندگى حق نبوده، بلکه آن را براى کفرورزى و بازگشت به ارزش‏ها و عقاید جاهلیت بنا کرده بودند.

ج) از کلمه «تفریقا بین المؤمنین» استفاده مى‏شود که در این مسجد، اهداف خدایى مدّ نظر نبوده‏اند؛ زیرا مسجد پایگاه اتحاد و همدلى و همبستگى مؤمنان با یکدیگر است، در حالى که این مسجد به قصد ایجاد تفرقه در میان مؤمنان بنا شده بود.

د) نهایت اینکه قرآن کریم مى‏فرماید: «و اِرصادا لِمَن حَاربَ اللّه‏َ و  رَسُولَه». «این مرکز نه تنها عنوان مسجد ندارد، بلکه کمین‏گاه و سنگر منافقان و دشمنان خدا و پیامبر است». این مسجد با این اهداف و ویژگى‏ها، طبیعى است که سزاوار تخریب و سوزاندن باشد. از این‏رو، وجود هر یک از این اوصاف در مراکزى هم که امروزه تأسیس مى‏شوند موجود باشد، باعث تخریب آن‏ها خواهد بود و باید هم تخریب شوند؛ زیرا قرآن کریم براى همه عصرها و نسل‏هاست و هدف قرآن صرفا بیان و نقل یک حادثه تاریخى نیست و اگر چنین مى‏بود، احتیاجى نبود که علل و عوامل و اهداف بانیان آن ذکر شود. در عصر غیبت نیز مسئولیت برخورد با این‏گونه مراکز و مساجد در صورت تأسیس، با حاکم اسلامى است: «حاکم مى‏تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند و مسجدى که ضرار باشد، در صورتى که رفع بدون تخریب  نشود، خراب کند».[64] پیام دیگرى که آیه شریفه براى ما دارد این است که به پیامبر دستور مى‏دهد «لاتَقُم فیه ابدا»؛ هرگز در چنین مکانى حاضر نشو. از این‏رو، مؤمنان و مسلمانان باید توجه داشته باشند که از حضور در مکان‏هایى که سبب ضرر به مسلمانان و جامعه و کفرورزى و ایجاد تفرقه و پایگاه دشمنان مى‏شود، خوددارى کنند. و در پایان آیه، مسلمانان و پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را به حضور در اماکنى که بر پایه تقوا و پرهیزگارى بنا شده‏اند تشویق مى‏کند و در واقع، نقطه مقابل مسجد «ضرار» مسجد «تقوا» است که پاکان اقدام به احداث آن نموده‏اند. از این‏رو، مورد توجه و عنایت حضرت حق ـ جلّ و علا ـ قرار گرفته است.  

سؤال 131 ـ آیا غیر از مسجد «ضرار»، مساجد دیگرى هم هستند که اقامه نماز در آن‏ها نهى شده باشد؟

براساس متون روایى، هر مسجدى که از روى انگیزه‏هاى غلط نباشد ـ مثل مسجد ضرار ـ مورد نکوهش است.

امام صادق علیه‏السلام در روایتى مى‏فرمایند: امیرالمؤمنین علیه‏السلام در کوفه از نمازگزاردن در پنج مسجد نهى فرمود: مسجد «اشعث بن قیس» مسجد «جریر»، مسجد «سمّاک بن محرمة (خرشة)»، مسجد «شیث» و مسجد «یتم» یا «هیثم».[65] 

امام باقر علیه‏السلام در روایت دیگرى مى‏فرمایند: به انگیزه اظهار سرور و خوش‏حالى از کشته شدن امام حسین علیه‏السلام، چهار مسجد کوفه (اشعث، جریر، سمّاک و شیث) در کوفه تجدید بنا شدند![66] 

از کنار هم گذاشتن دو روایت مزبور، این نتیجه به‏دست مى‏آید که از آغاز، مساجد پنج‏گانه مزبور بر تضعیف دین پى‏ریزى شده بودند که ابتدا امام على علیه‏السلام از نماز در آن‏ها نهى فرمودند.

شیخ کلینى در اصول کافى همچنین از ابى‏بصیر نقل مى‏کند که علاوه بر مساجد مذکور، از نمازگزردن  در مسجد «بنى السید» و مسجد «بنى عبداللّه‏» و مسجد «غنى» و مسجد «ثقیف» نیز نهى شده است.[67] 

صاحب جواهر اضافه مى‏کند: مسجدى در حمراء بر قبر یکى از فراعنه مصر بنا شده است. ایشان نقل مى‏کند: گاهى گفته مى‏شود که احکام مساجد هم بر مساجد مزبور جارى نیستند. البته اکنون دیگر این مساجد از بین رفته‏اند و نشانى از آن‏ها نیست.[68] 

روشن است که این مساجد خصوصیت ویژه‏اى ندارند و هر مسجدى که با انگیزه‏ها و اهداف ضد دینى بنا شود، نامبارک و ملعون و مطرود است.

سؤال 132 ـ گناه کردن در مسجد چه حکمى دارد؟

گناه کردن در هر مکان و زمانى ممنوع است، اما چون مسجد جایگاه عبادت و انس گرفتن با معبود و گرفتن پاداش‏هاى الهى است و این مطلوب زمانى حاصل مى‏شود که انسان با اقامت در مسجد مرتکب گناه و معصیت نشود، اجتناب از آن بیش از جاهاى دیگر لازم است.

امام صادق علیه‏السلام از پدرش و او از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل مى‏کند که فرمود: «الجلوسُ فِى المسجد لانتظارِ الصَّلاةِ عِبادَةٌ  ما لم یُحدِثْ. قیل: یا رسول‏اللّه‏ و ماالحَدَثُ؟ قال صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : ألأغتیابُ».[69] «نشستن در مسجد به انتظار برپایى نماز عبادت است، تا زمانى که حدثى از شخص صادر نشود. گفته شد: اى رسول خدا، مقصود از «حَدَث» چیست؟ فرمودند: غیبت کردن».

روشن است که هرگناه دیگرى هم در مسجد انجام شود، همین اثر را دارد و این امر اختصاص به غیبت کردن ندارد. در روایت دیگرى، از وجود مقدس پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمده است: «لحدیثُ البَغىِ فِى المسجدِ یأکلُ الحسناتِ کَما تَأکلُ البهیمةُ الحشیشَ».[70] «سخن زور و ظالمانه در مسجد، اعمال نیک انسان را مى‏بلعد، آن‏گونه که چهارپا علف را مى‏خورد».

اذیت و آزار دیگران در مسجد نیز در شمار اعمالى است که موجب بى‏بهره‏گى انسان از فضایل و آثار ارزشمند مسجد خواهد بود. در روایت دیگرى از حضرت مى‏خوانیم: «اِنّ اَحدَکم اذا توضّأَ فأحسنَ الوضوء ثُمّ أتى المسجدَ لاینهزُهُ اِلاّ الصلاةَ لایُریدُ الاّ الصلاةَ فَلم یَخطُ خطوةً اِلاّ رُفِعَ له بِها درجةٌ وحطَّ عَنهُ بِها خطیئةٌ حتّى یَدخلَ المسجدَ فاِذا دَخلَ المسجدُ کانَ فِى الصلاةِ ما کانت الصلاةُ هِى تَحبسه والملائکةُ یُصلُّونَ عَلى أحدکم مادامَ فی مجلسه الّذى صلّى فیه، یَقولون: اللّهم ارحمهُ، اللّهمّ اغفرلُه، اللّهمّ تُب علیه ما لم یؤذِ فیه مالم یُحدِث فیه».[71] «هنگامى که یکى از شما وضوى خود را نیکو بگیرد و به سوى مسجد حرکت کند و انگیزه او به جاى آوردن نماز در مسجد باشد، در مقابل هر گامى که به سوى خانه خدا برمى‏دارد، یک درجه وى را بالا مى‏برند و یک گناه و لغزش از او محو مى‏شود تا اینکه به مسجد داخل شود. وقتى به مسجد داخل شد اوقاتى را که صرف نماز و مقدّمات آن نموده است براى او به عنوان نماز محسوب مى‏شود و فرشتگان بر شخص نمازگزار تا وقتى که در محل نمازش اقامت نموده است، درود مى‏فرستند و مى‏گویند: خدایا، وى را رحمت کن! خدایا، او را بیامرز! خدایا توبه او را بپذیر! (البته این امر) تا زمانى است که در مسجد کسى را مورد آزار خود قرار ندهد و گناهى از او سر نزند».  

سؤال 133 ـ چرا خواندن شعر در مسجد نهى شده است؟و آیا این نهى شامل همه انواع شعر مى‏شود؟

همان‏گونه که بارها توضیح دادیم؛ مسجد جایگاه عبادت و راز و نیاز با خالق هستى است و هرچه مخالف این باشد، انجام آن در مسجد صحیح نیست. در روایت وارد شده است که امام سجّاد علیه‏السلاممى‏فرماید: پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به مسلمانان دستور دادند که به کسى که در مسجد شعر مى‏خواند، بگویید: «فضَّ اللّه‏ُ فاکَ! اِنّما نُصبِت المساجدُ لِلقرآنِ».[72] «خداوند دندان‏هایت را بشکند! مساجد را براى قرآن خواندن ساخته‏اند».

شهید اول پس از ذکر احکام مسجد در ذیل روایت مزبور، مى‏فرماید: «بعید نیست که این‏گونه روایات را بر اشعارى حمل کنیم که فایده‏اى در بر نداشته باشند و یا مشتمل برخلاف واقع و مبالغه‏آمیز باشند. اما اشعارى که دربردارنده موعظه وحکمت و اندرز هستند یا بیانگر سنّت و سیره پیامبر و اهل‏بیتش باشند، نه تنها خواندن آن‏ها در مسجد مذموم و نکوهیده نیست، بلکه پسندیده و مطلوب نیز مى‏باشند».[73] 

علاّمه مجلسى قدس‏سره ضمن نقل سخن شهید در ذیل روایت مزبور، در بحارالانوار اضافه مى‏کند: مؤیّد سخنان شهید اول آن است که امام على علیه‏السلام در خطبه‏هاى خویش، که غالبا در مسجد ایراد مى‏شدند، به ابیاتى از اشعار شعرا استشهاد مى‏نمودند. همچنین شاعران مدّاح مانند حسان در حضور معصومان علیهم‏السلام در مسجد، شعر مى‏خواندند. علاوه براین، مدح معصومان علیهم‏السلام خود عبادتى بزرگ است و مسجد نیز جایگاه عبادت. پس مرادِ روایات، اشعار باطل و بى‏فایده است.[74]  

سؤال 134 ـ چه رابطه‏اى بین حضور در مسجد و پرداخت زکات و خمس است؟

هر مسلمانى نیک مى‏داند که دین مبین اسلام ترکیب یافته از اصول و فروع دین مى‏باشد و زکات و خمس نیز از حقوق مالیه و فروع دین است که شرع مقدس نحوه تعلق آنها به اموال ثروتمندان را تعیین و نحوه پرداخت و مصرف آنها را نیز مشخص نموده است. از دیگر سو روایات بسیار زیادى براى حضور در مسجد و آثار حضور داریم و بر ترک مسجد نیز عواقبى مترتب است که در روایات به آنها پرداخته شده است، این تأکیدات تا بدان حد است که صاحب عروه مى‏نویسد: «در فضیلت حضور در مسجد و نهى از ترک حضور، به حدى تأکید شده که نزدیک است ملحق به واجبات شود، از این‏رو مقتضاى ایمان آن است که بدون عذر مسجد ترک نشود».[75] از سوى دیگر در روایتى از امام باقر علیه‏السلام مى‏خوانیم: که پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در مسجد بودند و پنج نفر را با نام صدا زده و از مسجد مسلمین بیرون کردند و فرمودند: «اخْرُجُوا مِنْ مَسْجِدِنا، لاتُصَلُّوا فِیهِ وَ أَنْتُم لاتُزَکُّون».[76] «از مسجد مسلمانان بیرون بروید و در آن نماز نخوانید، چرا که زکات مال خویش را پرداخت نمى‏کنید». از روایات حضور در مسجد و این روایت؛ این‏گونه به‏نظر مى‏رسد که دین اسلام برانجام واجبات تأکید بسیار دارد تا آنجا که تارک واجبات را از فیض حضور در مسجد محروم مى‏نماید. بنابراین جامعه اسلامى و امت مسلمان باید توجه داشته باشند که سر لوحه اعمال آنها انجام واجبات و ترک محرمات باشد و پس از آن به فکر انجام کارهاى مستحبى و از جمله حضور در مساجد باشند. 


[1]اصول کافى: ج 1 ، ص 26 ـ 27 ، ح 29 «کتاب العقل والجهل».

[2]پیرامون جمهورى اسلامى: ص 32 ـ 33 .

[3]اصول کافى: ج 6 ، ص 438 ، باب یکم، ح 1 ، باب «التجمّل و اظهار النعمة».

[4]من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 377 ، ح 1099 .

[5]نهج البلاغه: کلمات قصار، ش 172 و 438 .

[6]تهذیب الأحکام: ج 3 ، ص 263 ، ح 61 ، باب «فضل المساجد».  

[7] . شیخ طوسى، الامالى:  ص 696 ، ح 1486 .

[8]الخصال:  ج 1 ، ص 174 ـ 175 ، ح 232 .

[9] .  شیخ طوسى، الامالى: ص 696 ، ح 1485 .

[10]نهج‏البلاغه: نامه 31 ، ترجمه‏ى استاد: محمد دشتى.

[11]غررالحکم: حدیث شماره 4507 .

[12]عدة الداعى:  ص 141 .

[13]فروغ ابدیت: ج 1 ، ص 243 .

[14] .  همان: ص  335 ـ 337 .

[15]الأحتجاج: ج 1 ، ص 29 (احتجاج النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله على جماعة من المشرکین).

[16] .  همان: ص 29 ـ 38 .

[17]اصول کافى: ج 3 ، ص 372 ، ح 105 ، باب «فضل الصلاة فى الجماعة».

[18] .  بقره:  115 . 

[19]منیة المرید:  ص 107 .

[20]عوالى اللئالى: ج 1 ، ص 375 .

[21]شرح نهج‏البلاغه:  ج 11 ، ص 9 . 

[22]صحیفه امام خمینى قدس‏سره: ج 7 ، ص 65 . 

[23]الآداب الطیبة فى الأسلام: ص 69 . 

[24]مغازى واقدى: ج 1 ، صص 386 و 180 / سیماى مسجد: ج 2 ، صص 208 ـ 207 . 

[25] .  ممتحنه:  8 .

[26] .  فتح:  29 . 

[27]مجموعه ورّام: ج 1 ، ص 201 .

[28] .  براى مطالعه بیشتر، ر . ک: جامع السعادات: ص 352 ـ 356 .

[29]مسجد نهاد عبادت و ستاد ولایت: ص 97 ـ 98 .

[30]تاریخ مشروطه ایران: ص 49 .

[31] .  همان: صص 54 ـ 57 خلاصه و اقتباس با تغییرات.

[32]تحریم تنباکو، اولین مقاومت منفى در ایران: صص 155 ـ 150 .

[33] .  همان: صص 69 ـ 68 .

[34]مسجد و انقلاب اسلامى: ص 124 .

[35]مسجد و انقلاب اسلامى: صص 124 ـ 123 .

[36] .  همان: ص 247 . 

[37]صحیفه امام خمینى قدس‏سره: ج 7 ، ص 65 .

[38] .  همان: ج 8 ، ص 60 .

[39] .  همان: ج 2 ، ص 485 .

[40] .  همان: ج 8 ، ص 60 .

[41]مسجد و انقلاب اسلامى، ص 88 ـ 89 .

[42] .  همان: ص 85 .

[43] .  همان: ص 77 .

[44] .  همان: ص 79 .

[45]دین و دولت در ایران: ص 154 .

[46]صحیفه امام خمینى قدس‏سره:  ج 9 ، ص 89 .

[47] .  همان: ج 12 ، ص 500 ـ 501 .

[48] .  همان: ج 13 ، ص 21 ـ 91 .

[49] .  همان: ج 17 ، ص 233 .

[50]توضیح المسائل: مسئله 1399 .

[51]دعائم الأسلام: ج 1 ، ص 148 . 

[52] .  ر.ک: جواهرالکلام: ج 28 ، صص 43 ـ 42 .

[53]صحیفه امام:  ج 16 ، ص 411 .

[54]تهذیب‏الأحکام: ج 3 ، ص 254 .

[55]مسالک الأفهام: ج 1 ، ص 329 .

[56] .  توبه:  28 ، «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بدانید که مشرکان نجس هستند. پس نگذارید نزدیک مسجدالحرام شوند».

[57]الخلاف: ج 1 ، ص 518 ، مسئله 260 .

[58]المبسوط فى فقه الامامیة: ج 2 ، ص 46 ـ 47 .

[59]مجمع المسائل: ج 2 ، ص 152 ، س 96 .

[60]أجوبة الاستفتائات: ج 1 ، ص 129 ، س 430 .

[61] .  آیه‏اللّه‏ فاضل لنگرانى، جامع المسائل: ج 1 ، ص 90 ، س 287 .

[62] .  توبه:  107 ـ 108 .

[63] .  ر. ک: مجمع البیان: ج 5 ، ص 109 ، ص 389 / تفسیر القمى: ج 1 ، ص 305 .

[64]صحیفه امام: ج 20 ، ص 452 .

[65]اصول کافى: ج 3 ، ص 49 .

[66] .  همان.

[67] .  همان.

[68]جواهرالکلام:  ج 14 ، ص 139 .

[69] .  شیخ صدوق، الامالى: ص 420 ، ح 11 «المجلس الخامس و الستون».

[70]مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 371 .

[71]صحیح مسلم: ج 5 ، ص 162 / صحیح بخارى: ج 1 ، ص 264 .

[72]اصول کافى:  ج 3 ، ص 379 .

[73]الذکرى: ص 156 .

[74]بحارالانوار:  ج 80 ، ص 363 ـ 364 .

[75]عروة الوثقى: ج 1 ، ص 262 .

[76]الکافى: ج 3 ، ص 503 ، ح 2 .