نمایش صفحات


احکام فقهى

در این گفتار نخست به بیان احکامى مى‏پردازیم که رعایت و عمل بدان‏ها براى
اداره کنندگان مساجد به تناسب کار و مسئولیت‏شان لازم است:


 

الف) مباح بودن

از آنجا که زمین و امکانات صرف شده براى مسجد در مقدس‏ترین مورد
مصرف مى‏شود بدیهى است که تنها مال حلال و مباح این قابلیت را داشته باشد
نه هر مالى، از این روى مالى که از حرام از قبیل دزدى، غصب، قمار و... بدست
آید براى احداث و هزینه کردن در راه مساجد کفایت نمى‏کند و مسجد با آن
محقق نمى‏گردد علاوه برآن که یکى از شرایط وقف مباح بودن مال است.[35]

 

ب) وقف و واقفان

یکى از نکاتى که در مورد احداث‏کنندگان و تعمیرکنندگان و مدیریت مساجد
باید مورد توجه قرار بگیرد آن است که ملکیت مسجد رااز آن خود ندانند
و با مسجد و اموال آن همچون سرمایه‏هاى شخصى برخورد نکنند. اسلام براى
تأمین این غرض، نخستین گامى را که بر سازندگان مسجد الزام نموده است
آن است که زمین و مصالح و آن‏چه در بناى یک مسجد بکار گرفته مى‏شود
در قالب وقف انجام بگیرد البته همه فقهاى عظام در این مسئله اتفاق نظر دارند
که ملک شخصى و اموال خصوصى هرگز تحت عنوان مسجد و احکام آن فرا
نمى‏گیرد. اما در این‏که براى تحقق عنوان مسجد شدن، لزوما باید تمام شرایط
وقف رعایت گردد یا خیر مورد اختلاف مى‏باشد در ذیل توجه شما را به فتاوا
و استفتاءاتى که از امام خمینى قدس‏سره و رهبر معظم و سایر مراجع عظام شده است
جلب مى‏کنیم.

 


1 ـ صیغه وقف

از مشهور علماء نقل شده که گفته‏اند براى اینکه زمینى به عنوان مسجد وقف شود
باید صیغه وقف آن جارى گردد به این معنا که واقف بگوید:

                         «وقفتها مسجدا قربة الى اللّه‏ تعالى».

                         «من این زمین را بمنظور تقرب بدرگاه خدایتعالى وقف کردم
                         تا مسجد باشد
».

     ولکن اقوى این است که اجراء صیغه لازم نیست همین‏که بنائى را به قصد
اینکه مسجد باشد بنا کند و منظورش از این عمل تقرب به خدایتعالى باشد
و به اذن بانى یک نفر هم در آن نماز بخواند مسجد مى‏شود.[36]

 

2 ـ کفایت قصد

در وقف مسجد ناگزیر باید عنوان مسجدیت قصد شود، پس اگر محلى را وقف
کند براى نمازگذاران و عبادت مسلمانان وقفش صحیح است لکن آن محل
مسجد نمى‏شود و احکام مسجد را ندارد مگر آن که منظورش از همانکه گفته
عنوان مسجد باشد و ظاهرا همین که بگوید: «من اینجا را مسجد قرار دادم»
کافى است هر چند که سخن از وقف و حبس به زبان نیاورده باشد، لکن
نزدیک‏تر به احتیاط این است که بگوید: «من اینجا را وقف کردم تا مسجد باشد»
و یا «من این جا را بنا بر مسجد شدن وقف کردم».

 

3 ـ معاطات در وقف

ظاهرا در وقف کردن براى مسجد و مقبره و راه عبور و خیابان و پل و کاروانسرا

که براى پیاده شدن مسافران ساخته مى‏شود، و نیز در وقف درختان کاشته شده
براى استفاده رهگذران از سایه و میوه آن بلکه حتى در مثل حصیر براى مسجد
و قندیل براى مشاهد و امثال این‏ها هر چیزى که به منظور مصالح عامه وقف
مى‏شود معاطاة هم کافى باشد، و بنابراین اگر بنائى به عنوان مسجد بسازد
و به عموم مردم اجازه دهد بیایند و در آن جا نماز بگذارند و بعضى از مردم در
آن جا نماز خوانده باشند در وقفیت و مسجد شدنش کافى است، و همچنین اگر
قطعه زمینى جهت قبرستان اختصاص بدهد و بین زمین و صاحبان اموات رفع
مانع نموده اذن عام دهد که هر کس بخواهد مى‏تواند میت خود را در اینجا دفن
کند و بعضى از اموات هم در آن دفن بکنند آن زمین وقف مى‏شود هرچند که
صاحبش د صیغه وقف را نخوانده باشد، و همچنین اگر پلى بسازد و به عموم
عابران اجازه عبور دهد و عبور هم صورت بگیرد وقف مى‏شود و همچنین هر
وقف دیگر.

4 ـ معاطات همراه قصد

مسئله 4 :

                         «این‏که گفتیم در وقف محلى براى مسجد شدن معاطاة کافى
                         است زمانى است که اصل بنا به قصد مسجدیت باشد به این‏که
                         نیت کرده باشد که به عنوان مسجد آن را بسازد و یا تعمیر کند
                         خصوصا در زمینى که براى ساختن مسجد آن را حیازت کرده
                         و به همین قصد بنا ساخته باشد، اما اگر چنانچه بنائى دارد ساخته
                         شده از قبیل خانه و خان و او بخواهد آن را مسجد کند و مردم را
                         براى عبادت بدانجا بخواند بدون اینکه صیغه وقف بخواند
                         مشکل است که معاطاة اکتفاء شود، و همچنین است حال در
                         کاروانسرا و پل
».[37]


 

5 ـ عدم نیاز به قبول در وقف

لازم نیست صیغه وقف را به عربى بخوانند، بلکه اگر مثلاً بگوید، این کتاب را
بر طلاب علم وقف کردم، وقف صحیح است. بلکه وقف، به عمل نیز محقق
مى‏شود، مثلاً چنانچه حصیرى را به قصد وقف بودن در مسجد بیندازد،
و یا ساختمانى را به‏طورى که مساجد را به آن طور مى‏سازند به قصد مسجد بودن
بسازد وقفیت محقق مى‏شود.

     و در موقوفات عامه مثل مسجد و مدرسه یا چیزى که براى عموم وقف
کند، یا مثلاً بر فقرا یا سادات وقف نماید، قبول کردن کسى در صحت وقف لازم
نیست.[38]

 

6 ـ جواز صیغه وقف به غیرعربى

                         «انشاء لفظى در وقف، شرط نیست زیرا تحقق آن به معاطات هم
ممکن است و همچنین در انشاء وقف به لفظ، عربى بودن صیغه آن هم شرط
نیست.""لازم نیست صیغه وقف را به عربى بخوانند، بلکه اگر مثلا بگوید خانه خود را
وقف کردم وقف صحیح است و وقف به عمل نیز محقق مى شود مثلا چنانچه حصیرى
را به قصد وقف بودن در مسجد بیندازد و یا جائى را به قصد مسجد بودن بسازد و در
اختیار نمازگزاران بگذارد وقفیّت محقق مى شود..
».[39]