نمایش صفحات


الف: واجبات

هنگامى که شخصى قصد دارد وارد مسجدى شود، رعایت چه نکاتى بر وى
لازم است؟ مراد ما از «واجبات کاربران» پاسخ به این گونه وظائف است.
در کتاب‏هاى فقهى طرح مسائل بدین‏گونه مرسوم نبوده است اما با توجه به‏برخى
احکام و فتواها در ابواب دیگر مى‏توان پاسخ مناسب را در این زمینه جست.
در ذیل به برخى از این نکات اشاره مى‏کنیم:

 

1 ـ مسلمان بودن

از فتواى بسیارى از فقها پیداست که یکى از شرط‏هاى اساسى براى دخول
به هر مسجدى، مسلمان بودن است و بر همین اساس ورود کفار و مشرکین
به تمام مساجد ممنوع است. اما فتواى برخى از فقها در این مورد براى ورود
به غیر از مسجدالحرام و مسجدالنبى جواز است و ورود به این دو مسجد را لزوما
فقط براى مسلمانان جایز مى‏دانند. از آن‏جا که این بحث تحت عنوان ورود
مشرکان به مساجد به عنوان یکى از محرمات کاربران مورد بحث قرار خواهد
گرفت در این جا از اطاله کلام خوددارى مى‏کنیم.

2 ـ طهارت از حدث اکبر

یکى از چیزهایى که بر هر مسلمان هنگام ورود به مساجد رعایت آن لازم است

پاک بودن از (حدث اکبر) است منظور از حدث اکبر، جنابت و حیض و نفاس
مى‏باشد. البته در این مورد مساجد داراى حکم یکسان نیستند. برخى از مساجد
همچون مسجدالحرام و مسجدالنبى حتى ورود از یک در و خروج از در دیگر
هم ممنوع است. اما در مساجد دیگر اگر صرف گذر باشد بدون درنگ کردن
اشکالى ندارد. به نظرات امام در تحریرالوسیله توجه فرمایید:

                         «شخص جنب و زن حائض یا نفساء نباید به مسجدالحرام
                         و مسجد النبى صلى اللّه‏ علیه و آله وارد شوند، هر چند از یک در
                         داخل شود و از در دیگر بیرون رود، یعنى حتى عبور از این دو
                         مسجد براى چنین افرادى حایز نیست. توقف جنب و حائض
                         و نفساء در مسجد ـ هرمسجدى باشد ـ حرام است
».

 

3 ـ پاک بودن بدن و لباس از نجاست

یکى دیگر از چیزهایى که هنگام ورود به مساجد باید مورد توجه قرار بگیرد
آن است که بدن و لباس و هرچه همراه فرد است پاک باشد و اگر پاک نیست
به گونه‏اى خشک باشد که موجب آلوده کردن مسجد نگردد. در این مورد فتواى
امام و سایر فقها مبنى براین که «نجس کردن مسجد حرام است» و هم چنین
«همراه بردن عین نجس اگر اهانت به مسجد تلقى شود حرام است»:
مؤید این مطلب است.

                         «بردن عین نجس، به مسجد، مانند خون وچیزى که نجس شده،
                         مثلاً لباس نجس، اگر بى‏احترامى به مسجد باشد حرام است
».[1]

 


ب: مستحبات

بخش مهمى از آنچه که رعایت و عمل بدان‏ها براى استفاده‏کنندگان از مساجد
(کاربران) مستحب است تحت عنوان «آداب ورود به مساجد» در کتب فقهى
و روایى آمده است. ما در اینجا برخى از آنها را به اختصار متذکر مى‏شویم:

 

1 ـ آراستگى و زینت

اسلام اهمّیّت زیادى به زینت و آراستگى ظاهر مسلمانان و دورى از هرگونه
آلودگى و پلیدى مى‏دهد و افراد را تشویق و ترغیب مى‏نماید تا در همه جا و در
همه حالت‏ها هنگام رفتن به مساجد پاکیزه و تمیز باشند و از آنجا که همیشه
امامان معصوم علیهم‏السلام، خود بهترین الگوى رفتارى براى ما مسلمانان هستند در این
مورد نیز عمل و گفتار آنان بهترین راهنماى ما است. امام حسن مجتبى علیه‏السلام براى
اقامه نماز، بهترین لباس‏هایش را مى‏پوشید. علت را از وى پرسیدند: چرا؟
حضرت فرمود:

                         «انَّ اللّه‏َ (تعالى) جمیل یُحِبُّ الجمال فاتَجمِلُ لِرَبّى وَ هُوَ یَقُوُلُ:
                        
«خُذوُا زَینَتَکُم عندَ کُلّ مَسجدٍ».[2]

                        «فأحبُّ انْ البَسَ أجْوَدُ ثیابى».[3]

    خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد. من براى خدایم خود را آراسته
مى‏کنم چون او مى‏گوید: زینت خود را نزد هر نمازى به تن کنید و من دوست
دارم که بهترین لباسم را بپوشم.

     رعایت بهداشت و نظافت در همه‏جا وبراى هر مسلمان یک وظیفه است

مخصوصا براى اهل مساجد که چه بسا ضرورت داشته باشد زیرا حضور در
مکانى که مظهر اسلام ونماد جهانى آن محسوب مى‏شود اهمیت موضوع بیشتر
روشن مى‏شود کافى است در این رابطه به دستورات اسلام در مورد اهل مسجد
و آداب ورود به هنگام رفتن به مسجد از پوشیدن لباس‏هاى تمیز و پاک به تن
کردن و در مراسم عبادت با هیأت زیبا شرکت نمودن و... توجه شود.

     در کافى به سند خود از یحیى بن ابى‏العلاء از ابى‏عبداللّه‏ علیه‏السلام نقل کرده است
که فرمود: امیرالمؤمنین علیه‏السلام عبداللّه‏ بن عباس را پیش ابن‏الکواء و پیرانش روانه
کرد، ابن‏عباس آن روز پیراهن نازک و حله‏اى به تن داشت اصحاب ابن‏الکواء
وقتى او را دیدند گفتند: اى ابن‏عباس تو بهترین مردان ما بودى؛ و ما تو را از همه
مردم بهتر مى‏دانستیم؛ حالا مى‏بینیم که این‏گونه لباس به تن کرده‏اى؟
گفت و همین لباس اوّلین چیزى است که من بر سر آن با شما بحث خواهم کرد،
و به شما ایراد خواهم نمود (زیرا شما آن را حرام مى‏دانید و مرا به پوشیدن آن
ملامت مى‏کنید) در حالى که خداى سبحان فرمود:

                         «قُل من حرَّمَ زینَهَ اللّه‏ِ الَّتى اخرَحَ لِعبادِهِ و الطَّیّباتِ
                         مِن الرّزقِ
».[4]

    و نیز فرموده:

                         «خُذوا زینَتَکُم عند کلّ مسجدٍ».[5]

    و در کافى از یوسف بن ابراهیم روایت کرده که گفت: وارد
بر ابى‏عبداللّه‏ علیه‏السلام شدم در حالى که طیلسان و کلاهى از خز بر تن داشتم،
حضرت نگاهى به من کرد و چیزى نگفت، من عرض کردم: فدایت شوم جبه

و طیلسان من از خز است درباره آن چه مى‏فرمائید؟ حضرت فرمود: خز عیبى
ندارد، عرض کردم تارى که در بافت آن بکار رفته ابریشم است، فرمود: این نیز
اشکال ندارد؛ چه حسین بن على علیه‏السلام کشته شد در حالتى که جبه‏اى از خز بر تن
مبارکش بود، آنگاه حضرت داستان عبداللّه‏ بن عباس و خوارج و احتیاج او را
علیه آنان نقل کرد.[6]

    و نیز در همان کتاب از احمد بن ابى‏عبداللّه‏ از محمد بن على نقل مى‏کند
که وقتى سفیان ثورى در مسجدالحرام قدم مى‏زد. امام صادق علیه‏السلام را دید
که لباس‏هاى زیبا و گران‏بها پوشیده بود، گفت بخدا سوگند، مى‏روم و ملامتش
مى‏کنم، نزدیک رفته عرض کرد: یا بن رسول‏اللّه‏ به خدا سوگند رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله
و على بن ابیطالب و هیچ‏کس از پدرانت از این لباس‏ها نپوشیدند،
حضرت فرمود: رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در روزگارى تنگ زندگى مى‏کرد و به مقتضاى
فقر و تنگدستیش رفتار مى‏نمود، و پس از آن حضرت، روزگار به وسعت
گرائید، و سزاوارترین مردم به استفاده از نعمت‏ها ابرار و نیکانند، آنگاه آیه:
«قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتى اخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیّباتِ مِن الرّزقِ»[7] را تلاوت نموده
و فرمود: ما از هرکس دیگرى بر استفاده از داده‏هاى پروردگار سزاوارتریم.
اى ثورى من این لباس‏ها را که بر تنم مى‏بینى براى آمیزش با مردم پوشیده‏ام
و گرنه لباسى که براى خودم مى‏پوشم این است. در این‏جا دست ثورى را گرفته
با خود برد و لباس‏هاى زیبا را کنار زده لباس زیرى را از زیر آن نشان داد و فرمود
این را براى خود و آنچه را مى‏بینى براى مردم پوشیده‏ام. آنگاه لباس‏هاى پشمینه
و زبرثورى را کنار زده لباس نرمى نمایان ساخت و فرمود تو این را براى خود

مى‏پوشى و آن پشمینه‏ها را براى نشان دادن به مردم.[8]

    و نیز از ابن‏قداح روایت کرده است که گفت: امام صادق علیه‏السلام در حالى‏که
لباسى زیبا از جنس پارچه‏هاى مروبه تن داشت و به دست من تکیه کرده بود
به عباد بن کثیر برخورد نمود، عباد عرض کرد: یا اباعبداللّه‏ تو از خاندان نبوتى
و پدرت على امیرالمؤمنین بود که همیشه کرباس مى‏پوشید؛ این لباس‏هاى فاخر
مروى چیست که به تن کرده‏اى؟ چرا به لباس ساده‏ترى اکتفا ننمودى؟ فرمود:
و اى بر تو اى عباد این چه اعتراضى است که مى‏کنى؟ زینت خدایى و طیبات
رزق را کى حرام کرده؟ خداى عزّوجل وقتى به بنده‏اش نعمتى داد دوست دارد
آن نعمت را در بنده‏اش ببیند، استفاده از آن مانعى ندارد.[9]

    در المنثور آمده است که ترمذى در جزو روایات حسن خود از عمروبن
شعیب از پدرش از جدش روایت کرده  است که گفت: رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:
خداوند دوست دارد اثر نعمت خود را در بنده‏اش ببیند.

     در قرب الاسناد حمیرى از احمد بن محمد بن ابى‏نصر روایت شده است:
حضرت رضا علیه‏السلام در ضمن حدیثى طولانى به من فرمود: درباره لباس خشن
چگونه فکر مى‏کنى؟ عرض کردم شنیده‏ام که حسن این‏گونه لباس مى‏پوشیده،
و نیز شنیده‏ام که جعفر بن محمد هر وقت لباس نو تهیه مى‏کرد در آب مى‏شست
تا به نظرها مستعمل بیابد، فرمود: لباس خوب بپوش و خود را بیاراى،
على بن الحسین علیه‏السلام جبه‏هاى خز پانصد درهمى و رداى خز پنجاه دینارى
مى‏پوشید، و وقتى زمستان تمام مى‏شد مى‏فروخت و پول آنها را صدقه مى‏داد،
آنگاه حضرت رضا علیه‏السلام آیه: «قُل مَن حرَّمَ زینَةَ اللّه‏ِ الَّتى اخرَج لعبادِهِ وَ الطَّیّبات

مِن الرّزقِ
»[10] را تلاوت نمود.[11]

    در کافى، محمد بن یعقوب از بعضى از اصحاب از امام صادق علیه‏السلام
نقل مى‏کند که: على بن حسین علیه‏السلام را در شب سردى در حالى که جبه و ردا
و عمامه‏اى از خز بر تن داشت و در حالى‏که خود را به عطرهاى مختلف خوشبو
نموده بود دیدم به او گفتم: فدایت شوم در این ساعت با این هیئت به کجا
مى‏روید؟ حضرت فرمود: به سوى مسجد جدم رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که در آن
فرشتگان با خداوند عزّوجلّ سخن مى‏گویند.[12]

    براى زینت در آیه شریفه «خُذُوا زینَتکُم عندَ کُلّ مَسجِدٍ»[13] معانى دیگرى
را نیز آورده‏اند که از جمله مى‏توان به معانى ذیل اشاره کرد:

     1 ـ «خُذُوا زینَتکُم عندَ کُلّ مَسجِدٍ» در تفسیر المیزان آمده است که «زینت»
به معناى «به همراه داشتن زینت در موقع رفتن به سوى مسجد» آرایش ظاهرى
نیست، بلکه آرایشى است معنوى که مناسب با نماز و طواف و سایر عبادات باشد
پس معناى آیه برمى‏گردد به امر به زینت کردن نیکو براى نماز و غیر آن و اطلاق
آن شامل نماز اعیاد و جماعات و نمازهاى یومیه و سایر وجوه عبادت و ذکر
مى‏شود.[14]

    2 ـ در کتاب فقیه است که شخصى از حضرت رضا علیه‏السلام پرسید مرا از زینت
در آیه: «خُذُوا زینَتکُم عندَ کُلّ مَسجِدٍ» چیست؟ فرمود: از آن جمله است
شانه زدن قبل از هر نمازى.[15]


    3 ـ «خُذُوا زینَتکُم عندَ کُلّ مَسجِدٍ»[16] هرگاه به مسجد مى‏روید یا خودتان
زینت هم ببرید.

     4 ـ حجه‏الاسلام قرائتى زینت را با توجّه به آیه دیگر قرآن یعنى: «المالُ
و البَنُونَ زینَةُ الحَیوةِ الدُّنیا
»[17] مال و فرزندان زینت زندگى دنیا هستند.
زینت را به معناى مال و فرزندان آورده و گفته است: فرزندان خود را با مسجد
آشنا کنید و مقدارى مال (پول) همراه خود به مسجد ببرید تا اگر فقیرى بود
کمکش کنید.[18]

    5 ـ ... و کسى که مى‏خواهد مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو کند
و لباس پاکیزه و قیمتى بپوشد و ته کفش خود را وارسى کند که نجاستى به آن
نباشد و موقع داخل شدن به مسجد اول پاى راست و موقع بیرون آمدن اول پاى
چپ را بگذارد. همچنین مستحب است از همه زودتر به مسجد آید و از همه
دیرتر از مسجد بیرون رود.[19]

 

2 ـ خضوع و خشوع

علامه مجلسى در کتاب بحارالانوار روایتى را از امام صادق علیه‏السلام نقل مى‏کند
به این مضمون: هرگاه به در مسجد رسیدى، پس بدان که تو آهنگ سلطان بزرگ
و ملکى عظیم کرده‏اى که بر بساطش، جز پاکیزگان کسى پا ننهد و براى مجالست

با او جز به راستگویان و راست کرداران اجازه داده نشود؛ آنگاه که بر بساط او
قدم نهى بدان که اگر اندک غفلتى از تو سر بزند، در خطرى عظیم و پرتگاهى
سهمگین قرار گرفته‏اى؛ پس در پیشگاه او به ناتوانى مو تقصیر خود اعتراف کن،
زیرا که قصد عبادت و انس با او کرده‏اى و اسرارت را بر او عرضه کن و بدان که او
پنهان و آشکار همه آفریده‏ها را مى‏داند و در حضور او بسان فقیرترین بندگان
باش و قلبت را از آنچه تو را از او باز مى‏دارد و به خود مشغول مى کند،
خالى کن، زیرا او جز پاکیزه‏ترین و خالص‏ترین دل‏ها را نپذیرد و نیک بنگر نام تو
از کدامین دفتر خارج مى‏شود پس اگر حلاوت مناجات با او را چشیدى و لذت
سخن گفتن با او را احساس کردى و از جام رحمت و کرامت او نوشیدى،
این نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت دعوت از سوى اوست و بدان که براى
خدمت او شایسته هستى، پس داخل مسجد شو که اذن و امان به تو داده است.[20]

 

1 ـ با طهارت بودن

رسول گرامى اسلام فرموده است که خداوند مى‏فرماید:

                         «الا ان بیوتى فى الارض المساجد تضى لاهل السماء کما تضى
                         النجوم لاهل الارض الا طوبى لمن کانت المساجد بیوته الا
                         طوبى لعبد توضا فى بیته ثم زارنى فى بیتى الا ان على المزور
                         کرامه الزائر
».[21]

    همانا مساجد خانه‏هاى من هستند در زمین، براى اهل آسمان مى‏درخشند
آن چنان‏که ستارگان براى اهل زمین پرتو افشانى مى‏کنند. همانا خوشا به حال

کسى که مساجد خانه‏اش باشد و خوشا به حال کسى که در خانه‏اش وضو بگیرد
سپس به زیارت من در خانه‏ام بیاید، همانا بر زیارت شده است که زائرش را
گرامى بدارد.

     و در خبر دیگرى از آن حضرت آمده است:

                         «لا تدخل المساجد الا بالطهاره».[22]

                        «داخل مساجد نشوید مگر با وضو».

 

2 ـ اذکار و ادعیه

از رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله روایت شده است که به هنگام ورود به مسجد این دعا خوانده
شود:

                         «بسم اللّه‏ و على اللّه‏ توکلت و لا حول و لا قوه الا باللّه‏».[23]

    از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده است که رسول خدا هنگامى که قصد
ورود به مسجد را داشتند این دعا را مى‏خواندند:

                         «اللهم اغفرلى ذنوبى و افتح لى ابواب فضلک».[24]

                        «خدایا گناهانم را ببخشاى و درهاى رحمتت را برایم بگشاى».

 

3 ـ گام نهادن با پاى راست

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

                         «اذا دخلت فى المسجد فادخل رجلک الیمنى و صل على نبى و آله».[25]


                        «به هنگام ورود به مسجد پاى راست را پیش بدار و بر پیامبر
                         و خاندانش درود فرست
».

 

4 ـ وارسى ته کفش[26]

در کتاب مکارم الاخلاق از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در باره گفتار خداوند متعال «خُذُوا زینَتکُم
عندَ کُلّ مَسجِدٍ
» فرمود: «تعاهَدُ وا انعالَکُم عِندَ ابوابِ المَساجِدِ»[27]
هنگامى که به درب مسجد مى‏رسید مواظب و مراقب کفش‏هاى خود باشید.
در این حدیث مقصود از مراقبت کفش‏ها هنگام ورود به مسجد طهارت
و پاکیزگى فرد در هنگام ورود اراده شده است و شایسته است که این مراقبت را
براى هر چیزى که گمان مى‏کند آلوده باشد مانند چوبدستى، عصا، چرخ ویلچر
و... رعایت کند؛ زیرا احتیاط مقتضى است که حتى‏الامکان رعایت طهارت
مسجد بشود.

 

5 ـ خواندن نماز تحیّت

پس از داخل شدن به مسجد، مقتضاى رعایت ادب و احترام نسبت به خانه
خداوند آن است که انسان مؤمن در آغاز ورود و قبل از نشستن دو رکعت نماز
به عنوان «نماز تحیّت مسجد» به جاى آورده.[28]

    ابوذر از حضرت رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل نموده است: بر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وارد شدم
در حالى‏که در مسجد نشسته بود فرمود: اباذر، براى مسجد تحیّت است.

گفتم تحیت آن چیست؟ فرمود: دو رکعت نماز که بجا آورى. من عرض کردم:
یا رسول اللّه‏ شما که مرا به نماز امر مى‏فرمایید جایگاه نماز چیست؟ فرمود:
نماز بهترین چیز است هرکه خواهد کم و هر که خواهد بسیار بخواند.[29]...
همان‏طور که از این روایت پیداست نماز تحیت مسجد کمتر از دو رکعت نخواهد
بود و از اطلاق روایات استفاده مى‏شود که شخص در هر بار که از مسجد خارج
مى‏شود و دوباره به آن داخل مى‏شود هر چند زمان آن کوتاه باشد مستحب است
نماز مزبور را تکرار نماید.

     البته لازم نیست نماز نامبرده نماز مخصوصى باشد بلکه هر نماز مستحب
و فریضه‏اى را مى‏توان بجا آورد و این نماز تحیت را جبران مى‏کند[30] اگرچه
به نیّت تحیّت هم نیاورد زیرا مقصود از خواندن نماز تحیّت این است که نشستن
در مسجد بدون عبادت و موجب هتک احترام مسجد نشود و بدیهى است
این غرض همانطورى که با خواندن نماز تحیّت حاصل مى‏شود. با اداء غیر آن نیز
تحصیل مى‏گردد البته افضل این است که در فریضه یا نماز مستحبى که مى‏خواند
تحیّت را تداخل نداده و هرکدام را على حده به جاى آورد.[31]

    در برخى از روایات «نماز تحیت» به عنوان حقى که مسجد به عهده مؤمنین
دارد، یاد شده است. در کتاب دعائم الاسلام آمده است که:

                         «عن على علیه‏السلام، انّه کانَ یَقوُلُ: مِن حقّ المسجِدِ اذا دَخَلتَهُ ان تُصَلّیَ
                         فیهِ رَکعتَینِ وَ مِن حقّ الرَّکعتَینِ ان تقرَءَ فیهما بِأمّ القرآنِ وَ مِن
                         حقّ القُرآنُ ان تعمَلَ بِما فیه».[32]

                        «على علیه‏السلام، مى‏فرمود: از جمله حقوق مسجد آن است که به هنگام

                        ورود در آن، دو رکعت نماز (تحیت) به جاى آورى و اداى حق
                         دو رکعت نماز به آن است که سوره فاتحه را در هر رکعت
                         بخوانى
[33] و حقّ قرآن این است که بدانچه در آن آمده عمل کنى».

    و اگر شخص داخل مسجدى شد و امام جماعت در نماز واجب بود
کراهت دارد نماز تحیّت بخواند چنانچه اگر ورودش به مسجد موقعى بود که نماز
به پا شده یا عنقریب بپا مى‏شود بطورى که اگر به نماز تحیّت بایستد قبل از فراغت
از آن امام نماز را شروع مى‏کند در این فرض نیز مکروه است آن را بخواند
بلکه تکلیف این است که اگر طهارت ندارد یا مانعى از تحصیل آن دارد
ذکر بگوید.[34]

    مى‏توان گفت: «نماز تحیّت» در حقیقت به منزله سلام مؤمن به مسجد
است و این امر از جهتى نهایت تکریم و تعظیم خانه خداوند به حساب مى‏آید.
گویا نمازگزار با این عمل نشان مى‏دهد که مسجد موجودى داراى ادراک
و احساس است و مانند سایر مکان‏هاى معمولى نیست که انسان بتواند به‏طور
عادى در آن رفت و آمد کند بلکه مکروه است که انسان مسجد را راه قرار دهد
مگر این که هنگام خارج شدن و وارد شدن در آن نماز بگذارند.[35]

    وقتى انسان وارد مسجد مى‏شود، مستحب است دو رکعت نماز به قصد
تحیت و احترام مسجد بخواند، و اگر نماز واجب یا مستحب دیگرى هم بخواند
کافى است.[36]

 


 

6 ـ خوشبو کردن خود

... مستحب است خود را خوشبو کند و لباس پاکیزه و قیمتى بپوشد و ته کفش
خود را وارسى کند که نجاستى به آن نباشد و موقع داخل شدن به مسجد اول پاى
راست و موقع بیرون آمدن اول پاى چپ را بگذارد. همچنین مستحب است
از همه زودتر به مسجد آید و از همه دیرتر از مسجد بیرون رود.[37]

 

7 ـ سایر آداب

کثرت رفت و آمد به مساجد و جلوس طولانى در آن جا و پرداختن به نماز
و تلاوت و تفسیر قرآن و... از آداب ورود به مساجد است که روایات متعدد در
این زمینه وجود دارد و ما به جهت اختصار از ذکر آنها صرف‏نظر مى‏کنیم.

 

ج: مکروهات

1 ـ خوردن پیاز و سیر هنگام ورود به مساجد

یکى از مکروهات در مورد استفاده‏کنندگان از مسجد آن است که فردى پیاز
یا سیر یا دیگر چیزهایى که بوى نامطبوع وتند دارد بخورد و در حالى
که بوى آنها باقى است بخواهد وارد مسجد شود. ورود به مسجد در این‏حال

مکروه مى‏باشد.[38] پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان معصوم علیهم‏السلام در این مورد

سفارش زیادى کرده‏اند که به بعضى از آن روایات اشاره مى‏گردد. از جمله
پیامبرگرامى‏اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

                         «من اکل هذه البقله الخبیثه قلا یقربن مسجدنا حتى یذهب
                         ریحها
».[39]

                        «هر کس از سبزى‏هاى که بوى نامطبوع دارند بخورد به مسجد
                         نزدیک نشود تا بوى آن از بین برود
».

     و در حدیث دیگر فرمودند:

                         «... فقال: ألم أنهکم عن هذه البقلة الخبیثة من أکلها فلا یغشانا
                         فى مسجدنا فان الملائکة تتأذى بما یتأذى منه الانسان
».[40]

    آیا شما را از خوردن این سبزى‏هاى نامطبوع باز نداشتم؟ کسى که
ازین‏گونه سبزیجات خورده است نباید در مسجد ما به ما نزدیک گردد
زیرا ملائکه هم از آنچه که انسان را اذیت کند اذیت مى‏شوند. حضرت على علیه‏السلام
هم فرمود:

 

                         «مَنْ اَکَلَ شَیْئا مِنَ الْمُؤْذِیاتِ ریحُها فَلا یَقْرُبَنَّ الْمَسْجِدَ».[41]

                        «هر کسى چیزى خورده است که بوى آن مردم را مى‏آزارد،
                         به مسجد نزدیک نشود
».

     در روایتى دیگر ابن‏سنان از امام صادق علیه‏السلام روایت مى‏کند:

                         «سألت أباعبداللّه‏ علیه‏السلام عن الکراث فقال: لابأس بأکله مطبوخا

                        و غیرمطبوخ، ولکن ان أکل منه شیئا أذى فلا یخرج الى المسجد
                         کراهیه أذاه أن یجالس
».[42]

    از امام صادق  علیه‏السلام در مورد تره سؤال کردم؟ امام علیه‏السلام فرمود:

                         «خوردن آن‏چه پخته و چه خام اشکال ندارد، اما اگر مقدارى از
                         آن بخورى بطورى که مردم از بوى آن اذیت شوند نباید به سوى
                         مسجد برود. زیرا مکروه است که در جاى بنشینى که هم‏نشینان
                         آدمى از آن ناراحت و اذیت شوند
».

     هم‏چنین ابوبصیر از امام صادق علیه‏السلام نقل مى‏کند:

                         «سئل عن اکل الثوم و البصل و الکراث فقال: لاباس باکله نیا
                         و فى القدور و لاباس بان یتداوى بالثوم ولکن اذا اکل احدکم
                         ذلک فلا یخرج الى المسجد
».[43]

    از امام علیه‏السلام درباره خوردن سیر و پیاز و تره سؤال شد؟ امام علیه‏السلام فرمود:

                         «خوردن آن‏چه خام و چه پخته اشکال ندارد و نیز معالجه کردن
                         با سیر اشکال ندارد اما اگر کسى از آنها بخورد (قبل از برطرف
                         کردن بوى آن) به مسجد نرود
».

     روایاتى که بیان شد همه تأیید کننده این مطلب است که هرگاه کسى سیر
یا پیاز یا تره بخورد مکروه است قصد مسجد نموده وارد آن گردد و در بعضى از
نصوص بر این نکوهش بیشتر از آنچه گذشت تأکید شده، بطورى که نه تنها رفتن
به مسجد را مکروه شمرده بلکه مى‏گوید: و مکروه است کسى که بوى بدى از او
استشمام مى‏شود مثل بوى سیر و پیاز، داخل مسجد شود، بعید نیست نمازى را که

با این حال خوانده اعاده‏اش مستحب باشد.[44] زراره در ضمن روایتى ذکر مى‏کند:

                        «حدثنى من اصدق اصحابنا سألت أحدهما علیهماالسلام عن الثوم فقال:
                         أعد کل صلاة صلیتها مادمت تأکله».[45]

                        «این روایت را از کسى که راستگوترین اصحاب ماست نقل
                         مى‏کنم که گفت: از یکى از دو امام (امام باقر یا امام صادق
علیهماالسلام)
                         در مورد سیر سؤال کردم؟ ایشان فرمود: هر نمازى را در حالى که
                         سیر خورده‏ى آن نماز را اعاده کن».

     البته این روایت شدّت کراهت عمل را بیان مى‏کند و این روایات دلالت
بر حرمت نمى‏کند چون اجماعى است که خوردن این اشیاء موجب اعاده نماز
نمى‏گردد.[46]

                        «... کسى که پیاز و سیر و مانند این‏ها خورده که بوى دهانش
                         مردم را اذیت مى‏کند، مکروه است به مسجد برود
».[47]

 

2 ـ پرتاب کردن سنگریزه به مساجد

فقها پرتاب کردن سنگریزه در مسجد از موارد عمل مکروه در مساجد
برشمرده‏اند زیرا این عمل، بیهوده و عبث بوده و شایسته نیست در مسجد کار
عبث انجام گیرد بلکه ظاهرا بطور مطلق کراهت دارد اگرچه در مسجد تأکید شده
است. روایاتى براین مطلب دلالت مى‏نماید. در یکى از این روایات،
امام صادق علیه‏السلام به نقل  از پدرانش علیهم‏السلام فرمود:


                         «انّ النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ابصر رجلاً یخذف بحصاة فى المسجد فقال صلى‏الله‏علیه‏و‏آله:
                         ما زالت تلعنه حتّى وقعت ثم قال علیه‏السلام: الخذف فى النادى من
                         اخلاق قوم لوط ثم تلى: «و تاتُون فى نادیکم المنکر»[48]
                         قال هو الحذف».[49]

                        «پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مردى را دید که در مسجد سنگریزه پرتاب مى‏کند
                         حضرت صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: این سنگریزه‏ها تا بر زمین واقع گردند تو را
                         لعنت مى‏کنند. سپس حضرت علیه‏السلام فرمود: پرتاب کردن سنگریزه
                         در مجامع، از اخلاق قوم لوط است و سپس این آیه قرآن کریم را
                         تلاوت نمود: و در مجامع ایشان به اعمال زشت و ناشایست
                         دست مى‏زنند».

     منظور از منکر گفته شد، پرتاب کردن سنگریزه است.

     در توضیح آیه مذکور، روایاتى ذکر شده که بیان آن مفید به‏نظر مى‏رسد:
جابر گفت: رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از خذف ـ یعنى ریگ یا هسته خرما را بین دو سبابه
نهادن، و آن را به سوى چیزى پرتاب کردن[50] ـ نهى فرمود و به آیه «تأتون فى
نادیکم المنکر
» استشهاد فرمود.[51] روایت دیگرى در مورد کراهت پرتاب کردن
سنگریزه در مسجد از امام باقر علیه‏السلام نقل شده است:

                         «الخذف بالحصى و مضغ الکندر فى المجالس و على ظهر الطریق
                         من عمل قوم لوط
».[52]

                        «پرتاب کردن سنگریزه و جویدن کندر در مجالس و راه‏ها از

                        اعمال قوم لوط مى‏باشد
».

 

3 ـ آب دهان انداختن در مساجد

انداختن آب دهان یا بینى در مسجد کراهت دارد. در این مورد روایات زیادى
وارد گردیده است. حضرت على علیه‏السلام فرمود:

                         «من وَقر بنخامة المسجد لقى اللّه‏ تعالى یوم القیامة ضاحکا
                         قد أعطى کتبه بیمینه
».[53]

                        «کسى که احترام مسجد را حفظ کند و از انداختن اخلاط
                         (آب دهان و سینه) در آن خوددارى نماید در روز قیامت خدا را
                         یا سرور و شادمانى در حالى که کتاب اعمالش را در دست
                         راستش دارد ملاقات کند
».

     و نیز حضرت صادق علیه‏السلام مى‏فرماید:

                         «من تنخع فى المسجد ثم ردّها فى جفه لم تمرّ بداء فى جوفه
                         الاّ أبرأته
».[54]

                        «هر کس بخواهد آب دهانش را در مسجد بیندازد پس آن را
                         به درونش فرو برد دردى به درونش نرسد جز آن که وى را از
                         آن برهاند
».

     و نیز حضرت رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

                         «مَن ردّ ریقه تَعظیما لحق المسجد جعلَ اللّه‏ ریقه صحه فى بدنه
                         و عوفى من بلوى فى جسده
».[55]


                        «هر کس آب دهانش را به احترام مسجد فرو برد، خداوند آن آب
                         دهان را به وسیله بدن و عافیت از بلاهاى جمسى قرار مى‏دهد
».

     و نیز امام صادق علیه‏السلام از پدرش علیه‏السلام نقل مى‏نماید:

                         «مَن ردّ ریقه تعظیما لحقّ المسجد جعل اللّه‏ ذلک قوّة فى بدنه،
                         وکتب له بها حسنة و حط عنه بها سیئة، و قال: لا تمُرّ بداء
                         فى جوفه الآ أبرائته
».[56]

                        «کسى که به‏خاطر بزرگداشت و تعظیم مسجدف آب دهان خود
                         را فرو برد و در مسجد نیندازد، خداوند این آب دهان را در بدن
                         او به قدرت و توانایى تبدیل مى‏کند و براى او در مقابل این کار،
                         حسنه‏اى مى‏نویسد و سیئه‏اى را از وى محو مى‏نماید و این آب
                         دهان به هر دردى که در بدن او بر خورد نماید آن را شفا
                         مى‏بخشد
».

     در روایتى دیگر، حضرت على علیه‏السلام فرمود:

                         «...و ان المسجد لیتلوى عند النخامة کتلوى احدکم بالخیزران
                         اذا وقع به
».[57]

                        «وقتى کسى آب بینى یا دهانش را در مسجد بیندازد،
                         مسجد به خود مى‏پیچد مانند به خود پیچیدن یکى از شما،
                         وقتى که تازیانه به او زده مى‏شود
».

 

     و در جاى دیگر حضرت على علیه‏السلام فرمود:

                         «وَ نهى النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تقلیم الاظفار بالاسنان و عن السواک

                        فى الحمّام و التنخع فى المساجد».[58]

                        «پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از کوتاه کردن ناخن‏ها بوسیله دندان‏ها و از
                         مسواک زدن در حمام و از آب انداختن در مساجد نهى
                         فرمودند».

     و در روایتى دیگر فرمود:

                         «البزاق فى المسجد خطیئه و کفارتها دفنه».[59]

                        «آب دهان انداختن در مسجد گناه است و کفاره آن پوشاندنش
                         مى‏باشد
».

     اگر فردى در بین نماز ناچار به این عمل شود باید به طرف چپ و اگر در
نماز نباشد به طرف چپ یا راست آب دهانش را بیندازد و در هرحال انداختن
آن رو به قبله جایز نیست. عبداللّه‏ بن سنان از امام صادق علیه‏السلام سؤال کرد:

                         «الرجل یکونُ فى المسجد فى الصلاة فیرید أن یبزق فقال:
                         عن یساره و ان کان فى غیر صلاة فلایبزق حذاء القبلة و یبزق
                         عن یمینه ویساره
».[60]

                        «مردى در مسجد در نماز هست، مى‏خواهد آب دهان بیندازد.
                         امام
علیه‏السلام فرمود: سمت چپش این‏کار را انجام دهد و اگر در نماز
                         نباشد رو به قبله آب دهان نیندازد و از سمت چپ و راستش آب
                         دهان بیندازد».

     و از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده:


                         «انّه نهى عن النخامة فى القبلة و انّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله رأى نخامة فى قبلة
                         المسجد فلعن صاحبها و کان غائبا فبلغ ذلک امراته فأتت
                         فحکت النخامة و جعلت مکانها خلوقا فأثنى رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله
                         علیها خیرا لما حفظت من أمر زوجها».[61]

                        «رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از انداختن اخلاط سینه و بینى در مسجد نهى
                         نمودند. روزى آن حضرت اخلاطى را در قبله مسجد مشاهده
                         نمودند صاحب آن را لعن کردند. مردى که آن را در مسجد
                         انداخته بود، غایب بود. هنگامى که این خبر به گوش همسر آن
                         مرد رسید به مسجد آمد. اخلاط را پاک کرده و بجاى آن بوى
                         خوش مالید. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله این زن را به‏خاطر جبران این‏کار
                         همسرش ثنا گفتند».

 

 

بالا بردن صدا در مساجد

پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در جواب سؤال اباذر از چگونگى عمارت مسجد فرمود:

                         «لاترفع فیها الاصوات و لایخاض فیها الباطل».[62]

                        «صداها در آنجا بالا نرود و سخنان باطل در آنجا رد و بدل
                         نشود...
».

     و در روایتى دیگر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

                         «جنبوا مساجدکم صبیانکم و مجانینکم و خصوماتکم رفع

                        اصواتکم الا بذکر اللّه‏ تعالى
».[63]

                        «در مساجدتان اجتناب نمائید از ورود کودکان و دیوانگان
                         و صداهایتان را بالا نبرید جز براى ذکر خداوند متعال...
».

     و در روایات دیگرى مشابه روایات ذکر شده کراهت بالا بردن صدا در
همه حالت‏ها استفاده مى‏شود مگر آن‏جا که یک غرض ارزشمند باشد از قبیل
تلاوت قرآن در یک جلسه عمومى در مساجد را بیان مى‏کند.

     یک نکته: این عمل گویا چون با احترام مسجد منافات دارد به ترک آن
سفارش شده است. از همین‏جا مى‏توان گفت این کراهت شامل مشاهد مشرفه
و حرم امامان هم مى‏شود و نیز مکروه است صداى خود را بلند کند،
ولى بلند کردن صدا براى اذان مانعى ندارد.[64]

4 ـ ورود کودکان و دیوانگان به مسجد

منظور از کودکان در این حکم آنهایى هستند که رعایت نجاست را نمى‏نمایند
و یا باعث آزار و اذیّت نمازگزاران مى‏گردند. و بعضى از فقهاء گفته‏اند:
مستحب است از ورود دیوانگان و اطفال غیر ممیز که مراعات آداب مساجد را
نمى‏نمایند به مساجد خوددارى شود. بنابراین اگر کودکى رعایت نجاست را
بنماید و بر اداء نمازهاى خود ساعى و محافظ باشد و اعتماد و اطمینان به او داشته
باشیم نه تنها راه دادن وى به مسجد مکروه نیست، بلکه امرى مطلوب و مستحب
نیز مى‏باشد. از داستان‏هایى که از حضور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و دیگر
امامان معصوم علیهم‏السلام در زمان کودکى نقل شده این مطلب استفاده مى‏شود.[65]

    منظور از دیوانگان هم در این موارد افرادى هستند که حالت جنون آنها

استمرار دارند اما اگر افرادى، جنون ادوارى داشته باشند در آن دوره که حالت
هوشیارى دارند و جنون آنها از بین رفته است ورود آنها به مساجد اشکال ندارد
مگر این که در معرض برگشت جنون باشند که احتمال آلوده کردن مسجد و آزار
و اذیت نمازگزاران از حضور آنها مى‏رود، در این صورت ورود آنها مکروه
مى‏باشد.[66]

    خوب است در هنگام نماز کودکان در صف اوّل نماز جماعت نیاستند
زیرا بعضى از فقهاء معتقدند که:

 

                         «... راه دادن افرادى که از کمال عقل برخوردار نیستند مثل طفل
                         و دیوانه و ابله در صف اوّل و به خصوص نزدیک امام یا جایى
                         که گمان مى‏رود موجب فساد نماز دیگران شود مکروه است
».[67]

    به هر حال «اگر در بین کسانى که در یک صف ایستاده‏اند بچه ممیز یعنى
بچه‏اى که خوب و بد را مى‏فهمد فاصله شود، چنانچه ندانند نماز او باطل است
مى‏توانند اقتدا کنند».[68] در نماز جماعت شایسته است کودکان در بین نمازگزاران
متفرق گردند که در این مورد روایتى وارد شده است:

                         «عن جابر عن أبى‏جعفر علیه‏السلام قال: سألته عن الصبیان اذا صفّوا فى
                         الصلاة المکتوبة قال: لاتؤخروهم عن الصلاة و فرّ قوابینهم».[69]

    جابر مى‏گوید: از امام باقر علیه‏السلام در مورد کودکانى که در نماز جماعت واجب
شرکت کرده‏اند سؤال کردم امام علیه‏السلام فرمود:


                         «آنان را در انتهاى صفوف نماز جماعت، قرار ندهید. بلکه آنان
                         را در میان بزرگسالان، پراکنده سازید
».

     از جمله مکروهات دیگر راه دادن کودکان و دیوانگان به مساجد مى‏باشد
راه دادن بچه و دیوانه به مسجد مکروه است.[70] و راه دادن دیوانه به مسجد مکروه
است و هم چنین است راه دادن بچه اگر موجب زحمت نمازگزاران شود و یااین
که احتمال رود مسجد را نجس کند و در غیراین دو صورت مانعى از راه دادن
بچه به مسجد نیست.[71] البته باید یادآور شد که این فتوا به‏طور مطلق نمى‏باشد
و شامل تمام کودکان و دیوانگان نمى‏شود بلکه در مورد هریک از این‏ها قیدى
وجود دارد.

 

هـ : محرمات

1 ـ غصب مکان نمازگزار

یکى از کارهایى که بر استفاده‏کنندگان از مسجد حرام است غصب کردن مکان
دیگر نمازگزاران است. در این‏جا نخست به تعریف غصب پرداخته سپس
احکام مرتبط با مسجد را بررسى مى‏کنیم.

 

تعریف غصب

امام خمینى قدس‏سره در تحریرالوسیله چنین نگاشته‏اند: غصب عبارت است از استیلاء
و در اختیار و تحت ید قرار دادن هرچه که مربوط به دیگرى است، مال یا ملک
دیگرى است و یا حق او، غصب از گناهانى است که عقل و نقل یعنى کتاب

و سنت و اجماع بر حرمت آن اتفاق دارند و غصب از زشت‏ترین انواع ظلم است
و ظلم چیزى است که عقل حکم به قباحت و زشتى آن مى‏کند، و در حدیث
نبوى آمده «اگر کسى یک وجب از زمین را غصب کند خداى متعال در قیامت
آن را از هفت طبقه زمین طوق گردنش مى‏کند» و در نبوى دیگر آمده «کسى که
در یک وجب زمین به همسایه خود خیانت کند خداى تعالى آن را طوق گردنش
مى‏کند از طبقه هفتم زمین تا در قیامت خدا را با این طوق دیدار کند مگر آن‏که
توبه کند و برگردد»، و نیز در حدیثى دیگر آمده «کسى که زمینى را بدون حق از
دیگرى بگیرد او را تکلیف مى‏کنند به‏اینکه خاکش را تا روز محشر بدون بگیرد
و از کلام امیرالمؤمنین علیه‏السلام است که فرمود «سنگى غصبى در خانه گروگان ویرانى
آن است». (یعنى تا آن خانه را ویران نسازد رها نمى‏کند).

 

اثبات «حق مکان» در مسجد و اماکن عمومى[72]

«یکى دیگر از مشترکات و اماکن عمومى، مسجد است، که خود یکى از مرافق
مسلمین است که عامه آنان در آن شریکند، و در استفاده از آن هم با هم برابرند
مگر در استفاده‏اى که مناسب با مسجد نیست و شرع از آن نهى کرده باشد،
مانند توقف و مکث جنب در آن و مثل آن پس اگر کسى قبلاً نقطه‏اى از مسجد را
براى نماز یا عبادت یا قرائت قرآن یا دعا و یا تدریس و یا موعظه و یا فتوى دادن
و غیر این‏ها گرفته باشد کسى حق ندارد او را به زور از آن جا بلند کند،
حال چه اینکه غرض دومى موافق با غرض اولى باشد و یا مخالف مثلاً اولى آنجا
را براى تدریس انتخاب کرده و نشسته، دومى هم مى‏خواهد در آن جا قرآن
بخواند یا او هم تدریس کند، پس احدى نمى‏تواند مزاحم کسى شود که جلوتر

نقطه‏اى از مسجد را گرفته بهر غرضى که گرفته باشد و مزاحم هم به هر غرضى که
داشته باشد، بله بعید نیست که نماز خواندن چه به جماعت و چه فرادى تقدم
داشته باشد بر تدریس و عبادت‏هاى دیگر، پس اگر فرد سابق نقطه‏اى از مسجد
را گرفته به خاطر اینکه قرآن و یا دعا بخواند و یا تدریس کند و شخص دیگرى
بخواهد در همان نقطه نماز بخواند چه به جماعت و چه فرادى بر فرد سابق
واجب است محل را تخلیه کند و در اختیار او قرار دهد، البته جا دارد این حکم
وجوب را مقید کنیم به جائى که فرد دومى نخواسته باشد به انگیزه لجبازى با فرد
سابق نماز بخواند بلکه براستى تصمیم نماز دارد و غیر آن نقطه جاى دیگرى
براى نماز ندارد و یا غرض دیگرى دارد که از نظر دین راجح است، مثل اینکه
بخواهد به صف جماعت متصل شود و از این قبیل اغراض دراجحه لکن با همه
اینها اصل مسئله در جائى که فرد سابق بغرض عبادتى چون دعا و تلاوت قرآن
در آن جا نشسته باشد و منظورش صرف استراحت و تنزه نباشد خالى از اشکال
نیست، پس ترک احتیاط از شخص دوم به اینکه مزاحم او نشود و از شخص اول
به اینکه از آن جا برخیزد سزاوار نیست، و ظاهرا نماز فرادى و به جماعت از این
جهت مساوى هستند و چنین نیست که دومى اولى از اولى باشد و لازم باشد
شخصى که فرادى نمازمى خواند جاى خود را به کسى بدهد که مى‏خواهد
به صف جماعت ملحق شود پس دومى نمى‏تواند اولى را بزور از جایش بلند
کند، هرچند که براى اولى بهتر است اگر جائى دیگر براى نماز فرادى دارد
جاى خود را به دومى واگذار نماید و از برادر مؤ منش منع خیر نکند.[73]

نشانه‏ها و راه اثبات حق مکان[74]


«ظاهر این است که گذاشتن رحل که مقدمه نشستن باشد نه هر گذاشتنى مثل خود
نشستن است، در اینکه اولویت مى‏آورد لکن این در صورتى است که رحل او
چیزى نظیر جانماز و سجاده و فرش باشد که جاى یک نمازخوان را مى‏گیرد
و یا بیشتر آن را اشغال مى‏کند، نه آن جائى که رحل او مثل یک تربت یا تسبیح
یا مسواک و امثال آن بوده باشد.

     معتبر است اینکه بین رحل گذاشتن صاحب رحل و آمدنش مدتى طولانى
باعث تعطیل آن مکان شود فاصله نیفتد که اگر بیفتد آن رحل نهادن حقى را
اثبات نمى‏کند، در نتیجه براى دیگران جائز مى‏شود قبل از آمدن او جاى او را
اشغال کنند و رحل او را بردارند و به نماز مشغول شوند، البته این در صورتى
است که رحل او محل را اشغال کرده باشد و نماز خواندن با وجود آن ممکن
نباشد وگرنه رحل او را به حال خود مى‏گذارند و ظاهرا اگر آن را بردارند
ضامن مى‏شوند تا به صاحبش برسانند، و همچنین است در صورتى که فرد سابق
بقصد اعراض از آن جا برود ولى رحلش باقى بماند که هر کس رحل او را جمع
کند و کنار بگذارد ضامن آن است.

 

زوال حق مکان نمازگزار در مسجد

اگر کسى که قبلاً در جائى از مسجد نشسته از جاى خود برخیزد و برود و از آن
محل صرف‏نظر کند حقش نسبت به آن نقطه باطل مى‏شود «البته اگر فرض کنیم
که حقى نسبت به آن محل پیدا کرده» هرچند جانمازش در آن جا مانده باشد
بنابراین اگر برگردد و ببیند دیگرى در آن جا نشسته نمى‏تواند به زور او را بلند
کند، بله براى فرد دومى هم جائز نیست در رحل و جانماز او تصرف کند، و اما

اگر تصمیم دارد برگردد در صورتى که جانمازش را جا گذاشته باشد حقش
همچنان باقى است، البته اگر بگوئیم حقى براى او ثابت شده است لکن چه این را
بگوئیم و چه بگوئیم اصلاً حقى پیدا نمى‏کند تصرف در رحل او براى کسى جائز
نیست و اما اگر رحل خود را هم با خود برده باشد على‏الظاهر حقش به فرض
ثبوت ساقط مى‏شود لکن اصل ثابت شدن حق در امثال این مسئله کلیتش محل
تأمل است، هرچند که از ظاهر فقهاء برمى‏آید ثبوت حق را مخصوصا در مسجد
مسلم گرفته‏اند، و احتیاط در اشغال نکردن جاى دیگران است مخصوصا در
جائى که فرد سابق به خاطر ضرورتى از مسجد بیرون رفته باشد مثلاً خواسته باشد
تجدید طهارت کند و یا نجاستى از خود ازاله نماید و یا قضاء حاجتى کند و امثال
این ضرورت‏ها.

 

یکسانى و همانندى حکم مساجد و مشاهد مشرفه در مورد غصب

مشاهد مشرفه انبیاء و امامان علیهم‏السلام در همه آن چه گفتیم مانند مسجد مى‏باشد
زیرا مسلمین در استفاده از آن مکان‏هاى مقدس نیز برابر هستند سواء العاکف فیه
والباد چه آنها که اهل آن مسجدند و چه آنها که از جاى دیگر مى‏آیند،
هرکس جلوتر محلى از این مشاهد را بگیرد براى نماز و زیارت یا دعا و قرائت
هیچ کس حق ندارد او را به برخاستن از آن جا مجبور کند، و آیا در این‏گونه
مشاهد زیارت نسبت به غیرزیارت مانند نماز در مسجد اولویت دارد البته اگر
بگوئیم حق نمازگذار در مسجد اولى از کسى است که بخواهد در مسجد کار
دیگرى غیرنماز انجام دهد یا نه؟ داشتن اولویت خالى از وجه نیست
لکن وجهش خیلى هم وجه نیست، همچنان‏که اولویت داشتن کسى که از راه دور
به زیارت آمده نسبت به مجاورین وجه وجیهى ندارد هرچند براى مجاورین

سزاوار آن است که مراعات زوار را بکنند و حکم برخاستن از جائى که گرفته
و رفتن و باقى گذاشتن رحل همان حکمى است که در مسجد گذشت.

     در روایات هم آمده است:

                         «محمد بن اسماعیل عن بعض أصحابه عن ابى‏عبداللّه‏ علیه‏السلام قلت له:
                         نکون بمکة او بالمدینة أو الحیرة أو المواضع التى یرجى فیها
                         الفضل فربما خرج الرّجل یتوضّأ فیجى‏ء آخر فیصیر مکانه،
                         فقال: من سبق الى فهو أحقّ به یوم و لیلته».

     محمد بن اسماعیل از قول برخى یارانش نقل مى‏کند که به امام صادق علیه‏السلام
عرضه داشتم: ما گاهى در مکّه یا مدینه یا حیره یا جاهایى که امید به فضل
پروردگار مى‏رود، هستیم. چه بسا شخصى براى وضو گرفتن از جاى خود بیرون
مى‏رود وسپس دیگرى آمده جاى او را مى‏گیرد. امام علیه‏السلام فرمود:

                         «کسى که نسبت به جایى پیشى گیرد تا یک شبانه روز نسبت
                         به آن مکان بر دیگران اولوّیت دارد
».

 

2 ـ ورود حائض و نفساء و جنب به مسجد

یکى دیگر از احکام مربوط به استفاده‏کنندگان از مساجد، حرمت ورود افراد
حائض یا نفساء و یا جنب به مسجد است امّا اگر این افراد از یک در داخل
و از در دیگر خارج گردند و یا براى برداشتن چیزى برود مانعى ندارد.
فتواى امام خمینى قدس‏سره در تحریرالوسیله:

                         «داخل شدن در مسجدالحرام و مسجد النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هر چند
                         که به نحو عبور باشد».

                         «مکث کردن در سایر مساجد و بلکه داخل شدن در آن‏ها

                        اگر بمنظور عبور نباشد حرام است و اما اگر براى این داخل شود
                         که یا از درب دیگر مسجد بیرون شود و یا چیزى از مسجد بردارد
                         اشکال ندارد و ملحق مى‏شود به مساجد مشاهد مشرفه
                         بنابراحتیاط واجب و نزدیک‏تر از آن به احتیاط این است
                         که با مشاهد مشرفه معامله مسجدالحرام و مسجدالنبى کند
                         (یعنى حتى به عنوان عبور نیز با حال جنابت داخل آنها نشود)
                         همچنان‏که نزدیک‏تر به احتیاط آن است که باوراق این اعتاب
                         مقدسه معامله روضه مشرفه بشود. چهارم این‏که با حال جنابت
                         چیزى را در مسجد بگذارد حال چه این‏که از خارج باشد
                         و چه این که در حال عبور باشد
».[75]

    زراره و محمد بن مسلم از امام باقر علیه‏السلام روایت مى‏کنند:

                         «قلناله: الحائض والجنب یدخلان المسجد أم لا؟ قال: لایدخلان
                         المسجد الآمجتازین انّ اللّه‏ تبارک و تعالى یقول: ولاجنبا
                         الا عابرى سبیل حتى تغتسلوا
».[76]

    به امام باقر علیه‏السلام عرض کردیم: آیا حائض و جنب مى‏توانند داخل مسجد
شوند؟ امام علیه‏السلام فرمود:

                         «حائض و جنب نمى‏توانند داخل مسجد شوند مگر به نحو عبور
                         کردن (از درى داخل و از در دیگرى بدون توقف، خارج شوند)
                         خداوند متعال مى‏فرمایند: و در حال جنابت نزدیک نماز نشوید
                         مگر در حال عبور تا این که غسل کنید
».


     اگر فردى در مسجدالحرام و یا مسجدالنبى محتلم شود و یا با حالت
جنابت عمدا یا سهوا و یا از روى ندانستن وارد یکى از آن دو مسجد گردد
واجب است براى خارج شدن تیمم کند مگر آنکه زمان خروج کوتاه‏تر
یا مساوى زمان توقف براى تیمم باشد که در این صورت که بنابر اقوا باید بدون
تیمم خارج شود.[77] ابوحمزه از امام باقر علیه‏السلام نقل نموده است:

                        «اذا کان الرّجل نائما فى المسجد أو مسجد الحرام او مسجد
                         الرسول
صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فاحتلم فأصابته جنابة فلیتیمّم، ولایمرّ فى المسجد
                         الا متیمّما حتى یخرج منه، ثمّ یغتسل، و کذلک الحائض اذا اصابها
                         الحیض تفعل ذلک، ولابأس أن یمرّا فى سائر المساجد
                         و لا یجلسان فیها».[78]

                        «هرگاه مردى در مسجدى یا مسجدالحرام یا مسجدالنبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله
                         در حالت خواب محلتم و جنب گردد باید تیمم نماید، و از در
                         مسجد عبور نکند مگر با حالت تیمم، تا از آن خارج گردد،
                         سپس غسل نماید، و در مورد حائض نیز این چنین است هرگاه
                         حیض گردد باید همین کار را کند، و این دو (جنب و حائض)
                         در سائر مساجد اشکال ندارد عبور نمایند ولى در آنها نمى‏توانند
                         بنشینند».

     و از دیگر احکام در مورد شخص جنب این است: اگر شخص جنب باشد
و آبى که مى‏شود با آن غسل نمود در مسجد باشد باید تیمم کند و براى برداشتن
آب داخل مسجد شود و این تیمم با رسیدن به آب باطل نمى‏شود، بلکه پس از
خارج شدن با آب یا بعد از غسل کردن تیمم باطل مى‏شود و آیا با این تیمم غیر از

داخل شدن در مسجد و توقف در آن به اندازه نیاز کارهاى دیگر هم جایز
مى‏شود؟ محل تأمل و اشکال است.[79]

    آیا حائض یا جنب مى‏تواند پشت بام مسجد برود یا نه؟ پشت بام مسجد،
حکم خود مسجد را دارد.[80]

    مؤید این گفتار آیات و روایاتى است که در این مورد ذکر گردیده است
که به بعضى از آنها اشاره مى‏گردد.

     خداوند متعال مى‏فرماید:

                         «یاأیّها الذین آمنوا لاتقربوا الصلوة و انتم سکارى حتّى تعلموا
                         ما تقولون ولاجنبا الا عابرى سبیل حتّى  تفتسلوا...
».[81]

                        «اى اهل ایمان! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تااین که
                         بدانید چه مى‏گویید و در حال جنابت نیز تا آنگاه که غسل
                         نکرده‏اید بهنماز نزدیک نشوید مگر اینکه بدون نشستن عبور
                         کنید
».

 

3 ـ ورود مشرکین به مساجد

از جمله امور کسانى که ورود آنان به مساجد ممنوع است مشرکان هستند
که در آیات و روایات بدان اشاره شده است. خداوند متعال در سوره توبه
فرموده‏اند:

                         «یا ایُّها الَّذین آمَنوا انَّما المُشرِکُونَ نَجِسّ فَلا یَقرَبوُا المَسجِدُ
                         الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا...
».[82]


                        «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مشرکان نجس‏اند و بعد از امسال
                         دیگر نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند...
».

     در مجمع البیان در تفسیر این آیه گفته است: هز چیزپلیدى را که طبع انسان
از ان تنفر داشته باشد «نجس» گویند، مثلاً گفته مى‏شود: مردى نجس یا زنى
نجس یا قومى نجس؛ چون این کلمه مصدر است.

     نهى از ورود مشرکین به مسجدالحرام بحسب فهم عرفى امر به مؤمنین
است، به این که نگذارند مشرکین داخل مسجد شوند و از این که حکم مورد آیه
تعلیل شده به این که چون مشرکین نجس‏اند، معلوم مى‏شود که یک نوع پلیدى
براى مشرکین و نوعى طهارت و نزاهت براى مسجدالحرام اعتبار کرده،
و این اعتبار هرچه باشد غیر از مسئله اجتناب از ملاقات کفار است
با رطوبت.[83] در روایات نیز این مطلب بیان گردیده که به بعضى از آنها اشاره
مى‏گردد.

     راوندى به سندش از امام موسى بن جعفر علیه‏السلام از پدرانش علیهم‏السلام نقل مى‏کند
که: رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند:

                         «لیمنعن احدکم مساجدکم یهودکم و نصاراکم و...».[84]

                        «باید از ورود یهودیان و نصرانى‏ها به مساجدتان جلوگیرى
                         نمائید و...
».

     و نیز در دعائم الاسلام از حضرت على علیه‏السلام نقل شده است که ایشان
مى‏فرمایند:


                         «لتمنعوا مساجدکم یهودکم و نصاراکم و...».[85]

                        «باید از ورود یهودیان و نصارى به مساجدتان اجتناب نمائید
                         و ...
».

     علامه مجلسى از قول شهید ثانى در ذکرى نقل کرده است: ورود هیچ‏یک
از مشرکین به مساجد بطور مطلق (چه مسجدالحرام و چه غیرآن) جایز نیست
و در این امر اجازه مسلمان معتبر نیست بلکه آنچه که مانع از ورود مشرکین
به مساجد مى‏شود نجاست آنان مى‏باشد بخاطر آیه‏اى که ذکر گردید.[86]

    در این مورد استفتائاتى ذکر مى‏گردد:

     س ـ آیا ورود یهود و نصارى در مساجد مسلمیمن و نشستن آنها بر فرش
مساجد جایز است. یا نه زیرا به تصریح قرآن آنان مشرک مى‏باشند؟ آیا ورود
آنان به مساجد براى شنیدن موعظه جایز است در حالى‏که بر فرش مسجد
ننشینند؟

     ج ـ ورود کافر به مسجد بطور مطلق جایز نیست خواه از اهل کتاب باشد
یا نه.[87]

    س ـ ورود اهل کتاب به مساجد مسلمین به منظور شرکت در جلسات
دینى، وعظ و خطابه جایز است یا نه و باید از آنها جلوگیرى به عمل آورد
در صورتى که امید آن مى‏رود که از این معاشرت بدین اسلام هدایت شوند
و در صورت جواز، حکم غیر اهل‏کتاب از فرق کفّار از قبیل بهائى‏ها را نیز بیان
فرمائید.[88]


    ج ـ ورود مطلق کفّار حتى اهل ذمّه بر مساجد مسلمین جایز نیست.

     س ـ ورود اهل کتاب به مساجد براى شرکت در مجلس ترحیم دوستان
و آشنایان جایز است یا باید از آنها جلوگیرى کرد؟

     ج ـ اگر موجب هتک مسجد نباشد جلوگیرى آنها واجب نیست.[89]

    س ـ زمین مشاعى بین مسلمانان و ارمنى یا رضایت مالکین آن تبدیل
به مسجد شده است و شخص ارمنى در مراسم مسلمانان در مسجد شرکت
مى‏کند حتى مراسم درگذشت پدرش را در مسجد گرفته است، آیا شرعا جایز
است و موجب هتک حرمت مسجد نیست؟

     ج ـ برگزارى مراسم فوت ارمنى و غیرمسلمان در مسجد جایز نیست.[90]

    س ـ آیا مطلقا ورود کفار در مساجد مسلمین جایز است؟ گرچه براى
مشاهده آثار تاریخى باشد.

     ج ـ اصل داخل شدن آنان (فى‏نفسه) در مساجد مانعى ندارد به‏جز
مسجدالحرام و مسجدالنّبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مگر آن که داخل شدن آنان مستلزم تنجیس
مسجد یا هتک حرمت مسجد یا موجب توقف جنب در آن باشد که در این
صورت جایز نیست.[91]

 

4 ـ ورود غیرمسلمان به مسجد

     س ـ شهرستان... فاقد محل مخصوص مجالس ترحیم است، در ایام
فواتح، یهودى‏هاى ساکن این شهرستان جهت عرض تسلیت و اظهار همدردى

با صاحبان میت، داخل شبستان مسجد مسلمین مى‏شوند آیا این مطلب جایز
است؟

     ج ـ ورود غیرمسلمان، در مسجد، جایز نیست و این‏گونه مجالس فاتحه را
که در معرض شرکت غیرمسلمان مى‏باشد، در غیر مسجد منعقد نمایند.[92]

    س ـ آیا ورود غیرمسلمانان به مساجد مسلمین جایز است، هرچند براى
مشاهده آثار تاریخى باشد؟

     ج ـ ورود آنان به مسجد غیر از مسجدالحرام و مسجد النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فى نفسه
منعى ندارد، مگر آنکه موجب نجس شدن یا هتک حرمت مسجد یا توقف
جنب در مسجد باشد.[93]



[1]توضیح المسائل، امام خمینى قدس‏سره، م 906 .

[2] .  اعراف:  31  . 

[3]تفسیر نور الثقلین، ج 2 ، ص 19 .

[4] .  اعراف:  32  . 

[5]وسایل الشیعة، ج 3 ، ص 348 .

[6]الکافى، ج 6 ، ص 442 . 

[7] .  اعراف:  32 .

[8]الکافى، ج 6 ، ص 242 ـ 243 . 

[9] .  همان، ص 443 ـ 444 .

[10] .  اعراف:  32  . 

[11]المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8 ، ص 93 .

[12]وسائل الشیعة، ج 2 ، ب 23 ، ص 503 ؛ الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 451 . 

[13] .  اعراف:  31  .

[14]المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8 ، ص 79 . 

[15]المیزان فى تفسیر القرآن، ج 8 ، ص 92 .

[16] .  اعراف:  31  . 

[17] .  کهف:  46  .

[18]یکصد و چهارده نکته در باره نماز، بخش 5 ، نکته 90 ، ص 83 ـ 84 ؛ هزار و یک نکته در باره نماز،
نکته 700 ، ص 222 .

[19]توضیح المسائل، امام خمینى قدس‏سره، ص 141 ـ 142 ، م 912 . 

[20] .  رضایى، على، جایگاه مسجد در فرهنگ اسلامى، ص 50 .

[21]کشف اللثام، ج 1 ، ص 8 ؛ عوالى اللئالى، ج 1 ، ص 351 . 

[22]مصباح المنهاج، ج 3 ، کتاب طهاره، ص 202 ؛ مستدرک الوسائل، ج 1 ، ص 298 ؛ بحارالأنوار،ج 80 ، ص 378 .

[23]مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 392 ـ 393 .

[24]وسایل الشیعة، ج 5 ، ص 247 . 

[25]مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 393 .

[26] .  روایات وارده و توضیح به کتاب‏هاى مستدرک الوسائل، ج 3 و بحارالأنوار، ج 80 مراجعه شود. 

[27]الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 273 ؛ جواهرالکلام، ج 14 ، ص 81 .

[28]نهایة الاحکام، ج 2 ، ص 100 ؛ عروه‏الوثقى، ج 1 ، ص 600 ، و هى رکعتان و یجزى عنها الصلوات الواجبه او المستحبه.

[29]وسائل الشیعة، ج 3 ، ص 518 . 

[30]مستمسک العروة الوثقى، ج 5 ، م 1  الثامن، ص 523 .

[31]شرح لمعه، ج 1 ، ص 543 . 

[32]دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 150 ؛ مستدرک الوسائل، ج 3 ، کتاب الصلاة، ص 395 .

[33] .  ام القرآن ام الکتاب از نام‏هاى سوره مبارکه حمد است. مجمع البیان، ج 1 ، ص 23 . 

[34]شرح لمعه، ج 1 ، ص 542 .

[35]مجمع الفائده والبرهان، ج 2 ، ص 153 . 

[36]توضیح المسائل، امام خمینى قدس‏سره، ص 143 ، م 913 .

[37] .  همان، ص 143 ، م 912 . 

[38]السرائر، کتاب الصلاة، ج 1 ، ص 280 ؛ همراه با نماز، ص 269 ؛ گناهان کبیره، ج 2 ، ص 343 ؛ رساله توضیح المسائل، مطابق با فتاواى مراجع معظم تقلید، ص 258 ؛ المبسوط، ج 1 ، ص 161 ؛ حاشیة الارشاد، ج 1 ، ص 129 ؛ عروة الوثقى، فصل 15 ، م 12 ، ص 203 ؛ النهایة، ج 1 ، ص 342 .

[39] .  رسائل المرتضى، ج 3 ، ص 125 . 

[40] .  الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 471 ؛ مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 378 .

[41]جواهرالکلام، ج 14 ، ص 126 . 

[42]جواهرالکلام، ج 1 ، ص 290 ؛ وسائل الشیعة، ج 2 ، ب 22 ، ص 502 ؛ بحارالانوار، ج 84 ،ب 30 ، ص 8 .

[43]الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 298 ؛ وسائل الشیعة، ج 5 ، ص 227 . 

[44]رساله توضیح المسائل، آیت‏اللّه‏ بهجت، م 752 ، ص 150 .

[45] .  الاستبصار، ج 4 ، ص 92 . 

[46] .  همان.

[47]توضیح المسائل، امام خمینى قدس‏سره، م 915 . 

[48] .  عنکبوت:  29  .

[49]مختلف الشیعة، ج 3 ، ص 96 ؛ جامع المقاصد، ج 2 ، ص 149 . 

[50]المنجد، ماده حذف، ص 171 ؛ فرهنگ بزرگ جامع نوین، ص 377 .

[51]المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16 ، ص 128 . 

[52]جواهرالکلام، ج 14 ، ص 131 ؛ من لایحضر الفقیه، ج 1 ، ص 260 .

[53]مجمع الفائده، ج 2 ، ص 155 ؛ ریاض المسائل، ج 4 ، ص 393 .

[54]المعتبر، ج 2 ، ص 453 ؛ الذکرى، ص 156 ؛ جامع المقاصد، ج 2 ، ص 148 . 

[55]کشف اللثام، ج 1 ، ص 202 ؛ جواهرالکلام، ج 14 ، ص 129 ؛ جامع المدارک، ج 1 ، ص 516 .

[56]جواهرالکلام، ج 14 ، ص 128 ؛ مصباح الفقیه، ج 2 ، ص 709 . 

[57]الحدائق الناضره، ج 7 ، ص 291 ؛ دعائم الاسلام، ج 1 ، ص 149 .

[58]مکارم الاخلاق، ص 424 ؛ بحارالأنوار، ج 73 ، ص 328 .

[59]منتهى المطلب، ج 1 ، ص 388 ؛ ذکرى، ص 156 ؛ جامع المقاصد، ج 2 ، ص 148 . 

[60]جواهرالکلام، ج 14 ، ص 129 ؛ الاستبصار، ج 1 ، ص 442 .

[61]مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 185 . 

[62]بالتحفه السنیه، ص 124 ؛ مصباح الفقیه، ج 2 ، ص 707 .

[63]مسالک الافهام، ج 13 ، ص 377 ؛ مجمع الفائده، ج 12 ، ص 47 . 

[64]توضیح المسائل، م 914 ، ص 142 .

[65]بحارالأنوار، ج 80 ، ص 349 . 

[66]الفقه، کتاب الصلاة، ج 2 ، ص 472 .

[67]رساله توضیح المسائل، آیت‏اللّه‏ بهجت، م 1209 ، ص 235 . 

[68]رساله توضیح المسائل، امام خمینى قدس‏سره، م 1417 ، ص 191 .

[69]کشف الغطاء، ج 1 ، ص 269 ؛ الکافى، ج 3 ، ص 409 . 

[70]توضیح المسائل، امام خمینى قدس‏سره، م 914 .

[71]توضیح المسائل، آیت‏اللّه‏ سیستانى، م 924 ، ص 199 . 

[72]ترجمه تحریرالوسیله، ج 3 ، کتاب احیا موات و مشترکات، القول فى المشترکات، مسئله 16 ـ 20 .

[73]ترجمه تحریرالوسیله، ج 3 ، کتاب احیاء موات و مشترکات کتاب مشترکات، مسئله 15 . 

[74]ترجمه تحریرالوسیله، ج 3 ، کتاب احیا موات و مشترکات، القول فى المشترکات، مسئله 16 ـ 20 .

[75]ترجمه تحریرالوسیله، در احکام جنب، جلد اول WWW.balagh.net/persian/feqh 

[76]مدارک الاحکام، ج 1 ، ص 281 .

[77]تحریرالوسیله، امام خمینى قدس‏سره، ج 1 ، ص 34 . 

[78]وسائل الشیعة، ج 1 ، از ابواب الجنابه، ص 485 .

[79]تحریرالوسیله، امام خمینى قدس‏سره، ج 1 ، ص 34 . 

[80]مجمع الوسائل، آیت‏اللّه‏ گلپایگانى قدس‏سره، س 563 ، ص 170 .

[81] .  نساء:  43 . 

[82] .  توبه:  28  .

[83]المیزان فى تفسیر القرآن، ج 9 ، ص 229 . 

[84]بحارالأنوار، ج 80 ، ص 349 .

[85]المساجد و احکامها، ص 114 . 

[86]بحارالأنوار، ج 80 ، ص 350 .

[87]مجمع المسائل، آیت‏اللّه‏ گلپایگانى قدس‏سره، س 543 ، ص 165 ـ 166 . 

[88] .  همان، س 565 ، ص 170 ـ 171 .

[89]جامع المسائل، آیت‏اللّه‏ لنکرانى قدس‏سره، س 287 ، ص 90 . 

[90] .  همان.

[91]ترجمه اجوبة استفتاءات، ج 1 ، ص 429 ، ص 120  

[92]مجمع المسائل، آیت‏اللّه‏ گلپایگانى قدس‏سره.

[93]اجوبة الاستفتائات.